نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
وخيابان يعني عبور و ردّ سنگين من وقتي نمي توانم دستم رابه اندازه ي قلبم مشت كنم و جاري مي شوم ازرگهايم …وكوچه شايد همين بن بست تفهيمي ست كه مرا نمي رساند به خانه ام و شيشه سنگ هجوم پنجره وبوي باروت حالا ديگر ارام برزمين خفته ام و سلولهاي هوا بامن جنگ مي كند وتخته اي كه روي برانكاردي خالي به نبض هاي من نفس مي دهد وحالا به مشتي بسته فرومي روم درنعشي بي مجال… #زهره يوسفي
وخيابان يعني عبور و ردّ سنگين من وقتي نمي توانم دستم رابه اندازه ي قلبم مشت كنم و جاري مي شوم ازرگهايم …وكوچه شايد همين بن بست تفهيمي ست كه مرا نمي رساند به خانه ام و شيشه سنگ هجوم پنجره وبوي باروت حالا ديگر ارام برزمين خفته ام و سلولهاي هوا بامن جنگ مي كند وتخته اي كه روي برانكاردي خالي به نبض هاي من نفس مي دهد وحالا به مشتي بسته فرومي روم درنعشي بي مجال…
#زهره يوسفي
آنگاه که اندیشه ات تابلویی شود نقش هزاران دهان میان گوش هایی شکل بیهوده و تردید که نشانه گرفته سمت پاهایت تا پوچیِ پرواز … ای فاتح قله های آرمانی نباید بمانی دامنهی سنگلاخ جاهلان را….. بسپار شانه هایت را به نسیم شبگرد کوچه ها تا کوچ پرستوها فصل به فصل بخوانند سرود ات را تا پرواز….#معصومه فتحی تنظیم کننده:احسان امیری
آنگاه که اندیشه ات تابلویی شود
نقش هزاران دهان میان گوش هایی شکل بیهوده و تردید که نشانه گرفته سمت پاهایت تا پوچیِ پرواز … ای فاتح قله های آرمانی نباید بمانی دامنهی سنگلاخ جاهلان را….. بسپار شانه هایت را به نسیم شبگرد کوچه ها تا کوچ پرستوها فصل به فصل بخوانند سرود ات را
تا پرواز….#معصومه فتحی
تنظیم کننده:احسان امیری
این مطلب بدون برچسب می باشد.