با شاعران پارسی زبان

این اندوه،پورمزد کافی( منظر )،آلمان

پورمزد کافی( منظر ) “این اندوه” ولنگار و بیهوده نمی گردد کلاغ چو لکه ی شب آوار نقره ای ماه است که سرب گون به گلوی شیدای قناری فرو می‌ریزد روزهای اسفندی یخ آحین و سنگین و کندند و پاره های ملتهب اسپند به سردی می‌سوزند خورشیدی مست بر دریچه ی روز تو نفس میکشد […]

پورمزد کافی( منظر )

“این اندوه”

ولنگار و بیهوده
نمی گردد کلاغ
چو لکه ی شب

آوار نقره ای ماه است
که سرب گون
به گلوی شیدای قناری
فرو می‌ریزد

روزهای اسفندی
یخ آحین
و سنگین و
کندند
و پاره های ملتهب اسپند
به سردی می‌سوزند

خورشیدی مست
بر دریچه ی روز تو
نفس میکشد
و آینه ات
شمایل گردان طراوت و سبزی ست

هر سین سنت
ستاره ی سرور سفره ی توست
و حسرت
نصیب سفره ی من
که در فصل سرد سندان و سنگم

بهار است
اما
لطمه ی پاییز
امانمان بریده ست

۱۸ اسفند ۱۳۶۷ آلمان
از دفتر ( از این فلات پر اندوه )