نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
یاسمن بدری با غزل نسکافه نوشم تا سحر چشم انتظار رد پای دل چو خون بر قلب کاغذ یادگار چشم دل تا دید چشمت در میان مردمک بی تحمل شد شبیه عاشقی دیوانه وار با خیالت می نویسم شعرها را خط به خط در غزل ها حل شدم شعرم بماند ماندگار در هوایت بال و […]
یاسمن بدری
با غزل نسکافه نوشم تا سحر چشم انتظار رد پای دل چو خون بر قلب کاغذ یادگار
چشم دل تا دید چشمت در میان مردمک بی تحمل شد شبیه عاشقی دیوانه وار
با خیالت می نویسم شعرها را خط به خط در غزل ها حل شدم شعرم بماند ماندگار
در هوایت بال و پرهایم شکست از شرع و دین غوطه ور در خون دل هی پر زدم بی اختیار
بوسه های آتشینت مانده بر لب های من زیر باران ، طعم قهوه ، بوی آغوش بهار
بارش باران غم در کوچه های بی کسی منعکس شد خاطراتم ، با طنینی از سه تار
***************************************************
رویا رکوف(مندیر)
تو را میان سپیدهایم پنهان کردم… آنجا که واژه گم می شود از اندوهِ تَنم….
********************* پنهانت میکنم میانِ دفتر شعرم کوه میشوی در جهانِ سپیدم..ـ
*******************
در من شعری فریاد میزند گوش تا گوش ایستاده ام چشم تا چشم قامت به قامت از من عبور نکن طاقت تازیانه ام نیست…
********************************************************
بهاره قزلو
سکوتِ وحشیِ پاییز؛… دختری زیباست
اسیرِ گم شدهای در میانِ طوفانهاست
سکوتِ وحشیِ خانه و چنگ رویِ تنش هنوز وسعتِ دردش به قد دریاهاست
درونِ زنده بگورش ؛حضورِ قاطع غم سکوت میکند اما درونِ غوغاهاست
گره به رویِ گره بغض در گلو دارد دهانِ پر گِلهای که… غرقِ نجواهاست
هجومِ سرکشِ اندوه ؛ داغ رویِ داغ هوایِ مضطربی هم جوارِ رویاهاست
کسی که از دلِ رنجی مدام میآید عبور کرده و دیگر به سمتِ معناهاست
غمی که مثل خوره میخورد جهانش را زنی که در رگ و خونش پُراز معماهاست
مچالهای که شبیهِ…غدهای بدخیم پُر از امیدِ رهایی… امیدِ فرداهاست
به کودکیِ که درونش هنوز زندانیست بگو عروسکِ قصه ، پُر از تمناهاست
نشستهِ گوشهیِ سلول ؛ هزار ساله شده هزارسال…براو رفته ؛ باز بیپرواست
هنوز ساکنِ مخروبههایِ شعر و غزل پُر از سرودِ کیان و ندا و مهساهاست
وباز میکند از نو دهانِ زخمی را شروع میکند از نو شعرِ وهمی را…!
این مطلب بدون برچسب می باشد.