نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
لاکهایم خودخوری می کنند ناخنهایم جویده تر از همیشه تو را به یاد می آورند بغضم وسط آشپزخانه پهن می شود و صدای ساطور آنقدر همه جا پیچیده که جان می دهد بزنی زیر آواز و دی بلال بخوانی که های های های ترانه هام را بندری گریه کنی و اشکهایت را ربط بدهی به باران به ابر به شرجی شانه هایت را بلرزانی بدون هیچ ضرباهنگی و آنقدر با قرصهایت مهربان باشی که هیچگاه فراموشت نکنند حالا همینطور که میز را می چینم به ناخنهایم نگاه می کنم که جویده تر از همیشه او را به یاد می آورند معصومه موسوی
لاکهایم خودخوری می کنند ناخنهایم جویده تر از همیشه تو را به یاد می آورند بغضم وسط آشپزخانه پهن می شود و صدای ساطور آنقدر همه جا پیچیده که جان می دهد بزنی زیر آواز و دی بلال بخوانی که های های های ترانه هام را بندری گریه کنی و اشکهایت را ربط بدهی به باران به ابر به شرجی
شانه هایت را بلرزانی
بدون هیچ ضرباهنگی
و آنقدر با قرصهایت مهربان باشی که هیچگاه فراموشت نکنند
حالا همینطور که میز را می چینم به ناخنهایم نگاه می کنم که جویده تر از همیشه
او را به یاد می آورند
معصومه موسوی
دبیر سرویس شعر رسانه: پروا پاچیده
این مطلب بدون برچسب می باشد.