مدیریت منابع انسانی

بحران منابع انسانی یا بحران مدیریت منابع انسانی؟) . مهندس محمد حسین محمدی جرجافکی

*

منابع انسانی یکی‌از رکن‌های اساسی هر سازمانی است. امروزه مشکلات زیادی در زمینه منابع انسانی، سازمان‌ها را به تکاپو انداخته و چه بسا سازمان‌های مختلفی بدلیل بحران منابع انسانی، از صحنه دنیای کسب و کارها کنار رفته‌اند.
ما در این یادداشت قصد داریم که از زاویه‌ای دیگر به این بحران در سازمان‌ها نگاه کنیم.
همه کسب و کارها درباره بحران منابع انسانی نظر متفق القولی دارند، اما آیا تا به حال به بحران مدیریت منابع انسانی پرداخته شده است؟ شاید اگر به رابطه علت و معلولی منابع انسانی بخواهیم نگاه بکنیم، مدیریت منابع انسانی قطعا یکی‌از علت‌های ناکارآمدی سازمان‌ها می‌تواند باشد.
مدیران ارشد سازمان‌ها نگاهی سطحی به منابع انسانی دارند و این شروع داستان بحران کارآمدی منابع انسانی برای سازمان‌ها است.
شاید در گذشته برای منابع انسانی هر سازمانی به جهت تعالی خود در آن، حقوق و مزایای مالی و امنیت شغلی تنها ملاک لازم جهت ماندگاری و داشتن کارایی در آن سازمان محسوب می‌شد اما در دنیای امروز با گستردگی های شغلی و همچنین پدیدار شدن فرصت های شغلی آزادکاری( فریلنسینگ) معیارهای مهم زیادی پدیدار شده‌اند که سازمان‌ها باید برای وفادارسازی و افزایش کارایی منابع انسانی به آنها توجه کنند‌.
در گذشته مسئولیت پذیری و تخصص دو خط موازی سازمان‌ها برای منابع انسانی خوب و مناسب در نظر گرفته می‌شد اما اکنون باید موارد زیر را نیز به آن، اضافه کرد:
_تجربه حس مثبت
_‌خود یادگیرندگی یا self learning
_‌نظام فکری کارآفرینانه سازمانی
_‌ذهنیت مسیر شغلی پیشرفت

مواردی که به آنها اشاره شد نه تنها باید در نظام فکری منابع انسانی سازمان‌ها باشد، بلکه مدیران ارشد سازمان‌ها نیز باید به آن‌ها توجه کنند و منابع انسانی سازمان‌ها را با این موارد در جهت رشد فردی و سازمانی تربیت کنند.

*آموزش دیدن مدیران سازمان‌ها در جهت مدیریت نوین منابع انسانی*

اینجانب با تجربه مدیریت سه کسب‌وکار در حوزه‌های مختلف بر این باورم که مدیریت منابع انسانی در سازمان‌ها، درست به اندازه مدیریت مالی،حقوقی و بازاریابی اهمیت دارد و اگر مدیران سازمان‌ها به آن توجه نکنند در درازمدت تأثیرات منفی جبران ناپذیری بر سازمان‌ها می‌گذارد‌.
آموزش های نوین منابع انسانی باید از سرفصل‌های اساسنامه هر سازمانی باشد، تا هم برای مدیران سازمان و هم تمامی منابع انسانی مسیر مشخصی(roadmap) به جهت فعالیت‌هایشان شکل بگیرد.

*مدیریت یا رهبری؟*

در دنیای امروز تعاریف مدیریتی تغییرات گسترده‌ای را شاهد بوده است و سازمان‌ها مثل گذشته فقط شامل یک مدیریت عامل نیستند و نقش‌های مدیریتی بین تمامی منابع انسانی سازمان‌ها متشکل از مدیران ارشد و میانی و کارمندان پایه تقسیم شده است و این مدیریت طولی سازمان‌ها به مدیریت طولی و عرضی تکامل یافته است. این بدین معناست که در کنار نظارت‌های سازمانی، نظارت‌های فردی نیز به آن اضافه شده و به نوعی هر فرد سازمانی، باید خود را به شکلی در سازمان پیشرفت دهد که نه تنها سازمان به راحتی قابلیت جایگزینی وی را نداشته باشد، بلکه قدرت تعامل وی با سازمان روز به روز بیشتر شود.
من اسم این تفکر را، تفکر کارآفرینانه سازمانی می‌گذارم، بدین معنی که کارمند و سازمان با وجود همه نظارت‌ها و مسئولیت‌ها، پیشرفت خود را در راستای هم می‌بینند و این یعنی تلاش کارمند برای سازمان عیناً تلاش کارمند برای خود است و این بهترین شکل ممکنی است که یک سازمان برای منابع انسانی‌اش می‌تواند ایجاد کند.

در آخر این یادداشت به تیتر این یادداشت برمی‌گردم و توجه شما را به این جمله جلب می‌کنم که اگر مدیریت منابع انسانی سازمان‌ها درست شود، دیگر شاهد بحران منابع انسانی در هیچ سازمانی نخواهیم بود.

در یادداشت های بعدی به تشریح تفکر صحیح کارآفرینی سازمانی بیشتر خواهم پرداخت.