زبان مادری زبان زندگی

به مناسبت امروز روز جهانی زبان مادری، “آه زبان مادرم!”،نجمه صالحی – “مادرم زبان ایلم “(نصیب ا.. حیدری)

روز جهانی زبان مادری ۲۱ فوریه هر سال است، این نام‌گذاری در سال ۱۹۹۹ از سوی یونسکو و با هدف کمک به حفظ تنوع زبانی و فرهنگی جهان انجام شد.

روز جهانی زبان مادری ۲۱ فوریه هر سال است، این نام‌گذاری در سال ۱۹۹۹ از سوی یونسکو و با هدف کمک به حفظ تنوع زبانی و فرهنگی جهان انجام شد.

دو دلنوشته زیر از طرف خوانندگان رسانه ایرانیان اروپا تقدیم شما میگردد،باشد که همیشه در حفظ و نگهداری میراث قومیت ها و زبان مادری بیش از پیش بکوشیم و در حفظ و نگهداری واژه های اصیل فوکلور مادری امانت دار باشیم و به نسل های آینده منتقل کنیم. زبان مادری افتخار هر قوم وقبیله و نژاد است و همیشه همچون نگینی بر تاریخ بشریت و اقوام میتابد.

آه زبان مادرم …

نجمه صالحی
اصالت : بختیاری،نویسنده

آثار:

سپهر بیکران
سلطنت روح
جنت

چه خوش نسیمی است این گل پونه های انسانی ام ، میم مثل مادرم
خروشان نامه ای که احوال آد و میم را با انتشار قطرات آب نمناک کرده است . مادرم چه بگویم که در هوای داشتن و لمس نفس هایت پیدایشی در اکنون است.
آری چه خوش نسیمی است این میم نامه مادرانه ام…
گویا در لابه لای بوته زار های بهشتی نشسته ام . سبدی پر بار از عطر شکوفه ها و شمیم سبزینه ی بهار لبریز است.


میمی که در اکنون این زمان در صف فرشتگان خدا قرار گرفت ، دستی برای پیدایش فرزندان زمین است. آری رسالتی که در گنج نامه ی مادرم برای زمین مقرر شد فراخوان عشق سر داده است …
متنی که در بالای وابستگی هایم نشانش کردم آرامشی خاطر برای این منِ خاموش است . زبان مادرم تبدیل نامه ی واژگان مرده و متروک زمین شده اند.
قهری که رکود و مرگ واژگان خاکی خموش شده است.
حال پس از ، از دست دادن عشقی که در سینه ، خفته می‌دیدم، بدست آوردن های به حقیقت تا سر حد ممکن را بدست آوردم تا برای عشقی که آن را در معرفت کوچک پنداشتم ، جوری که بیان آن الفاظ و محبت ها رقمی تازه یافتند ، که ملکوت و عشق بیکرانه ی مادرانه مرا به عرش کبریا رسانده است . فهمیدم برای بدست آوردن آن احساس جانسوز مادرانه باید از درِ مادرِ ام البهشت فاطمه زهرا (س) عبور کنم.
و دل این بانوی دوعالم را آنچنان به دست آورم گوئی مادر زمینی برای کودکان بی سرپرستِ ملت ِ خویش ام .
اینست واژگانِ عشق و زبان شیرین مادرم.
مادرم معنای بهشت را در حروفِ
( ع ش ق) پیاده کرده است . قلبی که می‌تپد و هوشیار و معروف است واژگان هستی ام را برملا میکند.

   آفرین بر این بَرندگی و بُرندگی …

عجب سهام عدالتی برای بیداری خویش در کوله داریم…
حق آب و گِل را ادا کردیم. اکنون به گِلی که در تبدیل و آدمیت به نظام کشیده شد نفسی تازه داده ای
این همان سلطنت مخلصِ خدائی ات در رسالت آد و میمِ امروز است
صفتی از اوصاف او که در خلقت و بشریت به میراث گذاشت عشق بی دلیل و بی بدلیلِ سینه مادر است …
اهرمی برای رنج و لذاتِ انسانی خویش را دریاب. این روان کننده ای برای حرکت و تبدیل است
عشق سلطنت مخلصِ جهانی است که ابتدا و انتهای ما را نشانه رفته است.
عشق شهد است . همانگونه که تمام هستی اینگونه خلق شد . روزگارانی آموختیم تا عشق را سَمی کنیم ، و این سطح از آگاهی ما واژه عشق را زهر آگین کرده است.
عشقی که از عسل شیرین تر بود و نامش بر فراز هستی پایدار ،اما هر جا سخن از عشق بر ملاست، ترسیم زهر تلختر از تلخ آغاز شد و این سهم ما از زندگی و ترویج ادراکات الهی نبود. می خواهم عشق را آنچنان در رگ و ریشه بگنجانیم تا سَمی ترین تفسیرها واژه هستی را هرگز از یادمان نبرد. چگونه عشقی که حاصل جهان است را زیر سوالها و تردید ها بی حاصل و خاکستر کرده ایم.
چگونه این مرکز و سلطنت روح را که مبدا و سر رشته خلق الهی است را نادیده می گیریم.
ناشایست آنست که کل را بر جزء دست کم میگیریم.
درد ما اینست که عشق را نمی شناسیم.
و تا به این درک مقدس پی نبریم محکوم به سکوت هستیم. بهتر آنست که بگوئیم ما هویتمان را نمی شناسیم …

 

 مادرم ،زبان ایلم!


نوشته:مهندس نصیب ا… حیدری

سلام و یا تشکر از رسانه ایرانیان اروپا ،مطلب زیر تقدیم به خوانندگان شما:

مادر من علی رغم زندگی در شهر از سال ۱۳۵۳ تا کنون هرگز فارسی را یاد نگرفت و به زبان مادری ( ترکی قشقایی ) صحبت میکرد .همسایه ما فارس زبان بود و با توجه به حضور انها در محله ترک نشین پدر خانواده زود ترکی قشقایی به صورت دست پا شکسته یاد گرفت وصحبت می کرد اما خانمش نتونست صحبت کردن به ترکی را یاد بگیرند .ایشان خانمی بسیار مهربان بود و با مادرم میانه خوبی داشت .اما مشکل این دو زبان مشترک بود .از نظر ما که نظاره گر ارتباط این دو بودیم همیشه شرط بندی داشتیم که هردو انها متوجه گفتگوی بینشان نشدند.گاها اتفاق می افتاد بیش از یک ساعت با هم صحبت می کردند ودردل های زنانه اشان را با هم طرح می کردند .کف حیاط خانه انها بدلیل این که چند سالی پس از ما ساختمان را ساخته بودند از حیاط خانه ما بالاتر بود و همین شده بود یک مزیت برای ساعتها صحبت بین مادر و زن همسایه .درست در محل صحبت حوض اب و یک درخت بزرگ انجیر که سایه زیبایی برای نشستن داشت، محل ملاقات مادر و زن همسایه بود .بعد از گفتگوی مفصل انها که گاها بدلیل شیطنت بچه گانه ما و خواهر برادر ها یکی فالگوش در زیر درخت انجیر حضور داشتیم از مادر بعد از اتمام صحبتشان مجدد محاوره انجام شده ایشان با خانم همسایه را مرور می کردیم و در جایی که تصور داشتیم به خیال خودمان مادر متوجه نشده است، با مادر مرور می کردیم .و اغلب با خطا روبرو بودیم مادر از یک فارس زبان مسلط بیشتر متوجه شده بود واین برای خانم همسایه هم همینطور بود .هر دو به زبان مادری صحبت می کردند و هیچ کس به زبان مشترک صحبت نکرده بود ولی نمی دانم شاید همدلی بهتر از همزبانی است مصداق پیدا می کرد .و شاید هم قشنگترین حالت ارتباط را داشتند .انها بیش از ۴۷ سال است که به دوزبان صحبت می کنند ولی دقیقا میفهمند و با ظرافت باورنکردنی همدیگر را درک می کنند . هیچ زمان این دو مادر تلاش نداشتن له ان یکی بگن تو چرا زبان من را یاد نمی گیری به خصوص زن همسایه که فارس زبان بود.چقدر درک بالابی این دو داشتند که نیاز نیست که تلاش بر تغییر زبان مادریشان باشند .ما به هم توصیه می کردیم که باید زبان مادریمان ارتقاء بدهیم و از مادر که کلمات اصیل استفاده می کرد به دایره لغات که با بدلیل محیط فارس داشتیم و ان را تحت تاثیر خودش قرار داده بود اضافه کنیم ود ر درون خانواده تمرین کنیم و برای همدیگر می گفتیم اگر یک روزی بدلیل تقدیر با یک فارس زبان ازدواج کردیم به فرزندانمان این زبان را یاد بدیم به عنوان زبان که میتونه به عنوان زبان رمزی استفاده کرد .زبان ترکی در یک محله با زبان دیگر شاید یک زبان رمزی باشد جهت انتقال بعضی موارد که دوست نداریم دیگران متوجه شوند روز زبان مادری که شیرین ترین و گویاترین زبان برای هر نسل است جاویدان باد خاطره از حیدری از ایل قشقایی.