تاریخ شکل گیری ایران

تاربخ شکل گیری ایران- قسمت هجدهم- طلوع و افول سلسله ساسانیان

در سال ۳۰۹ اعیان و بزرگان، پسر هرمز دوم، شاپور دوم را که کودکی صغیر بود...

طلوع و افول سلسله ساسانیان؛

سلطنت طولانی شاپور …..
در سال ۳۰۹ اعیان و بزرگان، پسر هرمز دوم، شاپور دوم را که کودکی صغیر بود بر تخت شاهی نشاندند و مادر وی تا کبیر شدنش، پادشاهی کرد. شاپور دوم تا سال ۳۷۹ بر تخت شاهی بود. از خصایص وی ذکاوت، شجاعت، بیرحمی و استعداد و نبوغ نظامی که لشکرکشی های موفقیت آمیز وی خود شاهد آن است را میتوان برشمرد.
وی رجلی بود سیاسی به معنی و مقیاس وسیع و دربارهٔ شایستگی مقام شاهی خویش و قدرت حکومت و اهمیت زمامداران ایران یعنی شاهنشاه، نظری بلند داشت. وی قبایل تازی را مجبور به اطاعت و فرمانبرداری کرد و مطیع ساخت تا وضع دولت خویش را در کرانه های عربی خیلج فارس استوار سازد. سلطنت طولانی شاپور به دوره هایی چند تقسیم میشود که قسمت اول ۲۸ سال پیش از جنگهای او با روم بوده و ایران در این مدت طولانی تا وقتی که پادشاه جوان زمام امور را در شانزده سالگی مستقلاً بدست گرفت رویهٔ دفاعی داشته و بدین سبب مورد تهاجم اقوام و طوایف مجاور بوده است. بویژه اعراب ساکن بحرین که در آن زمان شامل الحساء و القطیف و نواحی مجاور بود بیشتر به ایران دست اندازی نموده و تاخت و تازها کرده اند. حتی تیسفون در نتیجه یک تهاجم ناگهانی از طرف بین النهرین تسخیر گردید لیکن وقتی این پادشاه تازه، به روی کار آمد و زمام دولت را به دست گرفت رویهٔ جدی و تعرضی اختیار کرد. تقریبا بعد از لشکرکشی “سناخریب” این اولین بار است که قشون کشی دریایی دیده میشود که در خیلج فارس بعمل آمده و پادشاه جوان، خود فرماندهی را بعهده میگیرد. پس از فتح کامل امر کرد کِتف اُسرای عرب را برای انتقام کشیدن از تهاجمات و تاخت و تازهای آنان سوراخ کنند و ریسمانی از آن بگذرانند که این رفتار بیرحمانه لقب “ذوالاکتاف” را برای وی به ارمغان آورد و معروف به شاپور ذوالاکتاف شد. ولی همان طور که در تاریخ حسن پیرنیا هم آمده است: محققین جدید بر این عقیده اند که این نسبت دروغ است! این لقب را به این جهت به شاپور دادند که شانه او پهن بود و بعدها چون علت مذکور فراموش شد این روایت را جعل کردند تا جهتی برای آن درست کرده باشند.
همانطورکه اشاره کردم مدت سلطنت شاپور هفتاد سال بود، تا آن زمان ایران در سیاست خارجه محتاط و رویه دفاعی نسبت به تجاوزاتی که به حدود ایران می شد اختیار کرده بود. تجاوزات از سوی بحرین و گاهی از سمت بین النهرین یا شمال به وقوع می پیوست و تیسفون تهدید می شد که دربالا اشاره کردیم. شاپور نخست کشتی هایی به خلیج فارس انداخته و اعراب بحرین را مخذول و منکوب نمود. در جنگهایش با روم اگرچه با شکست روبرو میشد ولی بلافاصله فتح را نصیب خود میکرد. یکی از شاهکارهای بزرگ شاپور پس از مرگ امپراتور “یولیان” بود که با طرح صلح رومیها بلافاصله موافقت کرد. شرایط صلح از جانب شاپور کبیر چنین بود:
نخست، پنج ولایتی که در زمان نرسی به روم واگذار شده بود به ایران مسترد شد. دوم، نصیبین به ایران برگشت و همینطور سنجار. سوم، قسمت شرقی بین النهرین متعلق به ایران گردید. چهارم، دولت روم اعتراف کرد که ارمنستان خارج از منطقه نفوذ روم است.
این عهدنامه که برای ایران بسیار مفید بود مقام ارجمندی برای شاپور در تاریخ ذخیره کرد زیرا مورّخین بر این عقیده اند که از زمان اسکندر تا این زمان هیچ گاه ایران به این مقام و مرتبه نرسیده بود و شاپور را از این جهت و به سبب فتوحات دیگر او «کبیر» خوانده اند.
متاسفانه این همان درسهای تاریخی است که بازماندگان هرگز نفهمیدند و هیچ درس و تجربه ای از تاریخ کسب نکردند، وگرنه ایرانیان از این نوع فتوحات کم نداشتند و امروزه به دلیل عدم درک درست از تاریخ زیر چنگال اهریمنانِ مذهبی قرار گرفته اند.

ادامه دارد…..

 

نویسنده: ی ، صفایی