نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شاپور میراثی که از خود بجای گذاشت یک ایران قوی برای بازماندگان و جانشینان خود بود، زیرا در زمان او ایران بر تمام مشکلاتی که داشت فائق آمد.
دست اعراب و هون ها و گرجی ها از تجاوزات به حدود ایران کوتاه شد و ولایاتی که در زمان جد او از ایران انتزاع شده بود، برگشت. دفع هومان اهمیت بسیار زیادی برای ایران داشت، چه اینها مردمانی بودند که مردمان یوئه چی و سکها را از محل های خودشان کنده به اطراف آسیای وُسطی (میانه) راندند. این ها همان صحراگردهای وحشی بودند که چنان فشاری به مردمان اروپای شرقی و وُسطی یعنی استروگت ها و یگت ها و غیره وارد آوردند که در اثر آن مهاجرت کبیر ملل ژرمن و غیره در اروپا حادث شد و بالاخره در قرن پنجم باعث انقراض دولت هزار ساله روم غربی گردید.
پس از مرگ شاپور کبیر، مطابقتی از تمام کتابهای تاریخی انجام دادیم که در پایان از آنها بعنوان مأخذ نام خواهیم برد.
در خصوص دو پسر شاپور کبیر یعنی هرمز اول و بهرام اول، ر.گیرشمن مینویسد:
اطلاعات اندکی موجود است. زرین کوب که اصلاً اشاره ای نکرده، پیرنیا هم همینطور.
باید بگوییم که در ایران با وجود قدرت و عظمتی که شاپور بزرگ از خود به جای گذاشت، جانشینان او متاسفانه نتوانستند به شایستگی از آن حفاظت کنند. طبق شواهد تاریخی از هرمز و بهرام چیزی بدست نیامده و اگر هم بدست آمده خیلی گذرا بوده است. برخی معتقد هستند که برادر ناتنی شاپور به نام اردشیر که به اردشیر دوم معروف بود، چهار سال سلطنت کرد. پس از او پسر شاپور به سلطنت رسید. شاپور سوم کار عمده ای که انجام داد این بود که با تئودوسیسوس امپراطور روم کنار آمد و ارمنستان بین دو کشور تقسیم شد و سهم شرقی آن به ایران رسید. سلطنت وی پنج سال طول کشید و سرانجام به دست محافظانش به قتل رسید. بعد از او نوبت به برادرش ورهران چهارم یا بهرام چهارم رسید. همینقدر خلاصه می کنیم که بعضی تقسیم ارمنستان را مربوط به زمان او می دانند و عقیده دارند که این واقعه در ۳۹۰ روی داده است. در این زمان تئودوس امپراطور روم، کشور را به دو قسمت تقسیم کرد (۳۹۵ میلادی) قسمت شرقی به روم شرقی یا بیزانس و قسمت غربی به روم غربی نامیده شد. قسطنطنیّه مرکز دوم روم بود که از این به بعد همجوار ایران ساسانی، روم شرقی است. متاسفانه در میان قشون بهرام، شورشی بر پا شد و وی کشته شد. بهرام چون از طرف پدر حکومت کرمان را داشت به بهرامِ کرمان شاه معروف بود و در آن دوران عمدتاً روحانیان در کشمکش های سیاسی همواره نقش داشتند. عده ای او را عادل و ستوده خوانده اند، عده ای می گفتند نسبت به کار ملک بی اعتنا بود. برخی معتقد هستند که در شورش قشون به قتل رسید، برخی میگویند چنین به نظر نمی آید. ممکن است قتل وی در طرح توطئه از کانال همین مغ های درباری بوده باشد.
پس از مرگ وی سلطنت به پسرش ایزدت کرد (یزدگرد) میرسد.
یزدگرد اول (یزد کرت)؛ در زمان وی تغییرات اساسی در رفتار نسبت به مسیحیان ایران پدید آمد، چون با دختری یهودی ازدواج کرده بود با مسیحیان چنان به نیکی رفتار می کرد که وی را «شاه مسیحی» نامیدند.
اما شاپور کبیر و پادشاهان پس از وی رفتار خوبی با مسیحیان نداشتند و آنان را آزار و اذیت بسیار کردند.
در زمان یزد گرد اول بخاطر روابط خوبی که با روم داشت، جنگی با روم صورت نگرفت. متاسفانه به خاطر آزادی بیش از حد به مسیحیان و یهودیان کار بدانجا کشید که سوءاستفاده کرده و به معابد و روحانیان زرتشتی تندی میکردند و سرانجام شاه در رفتارش کمی تجدید نظر کرد.
نویسنده : ی صفایی
این مطلب بدون برچسب می باشد.