نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مرگ کوروش کبیر؛ نقل و قول های تاریخی در باره مرگ کوروش کبیر و بخصوص نقل هرودوت بیشتر به افسانه نزدیک است. تاریخ پیرنیا و گیرشمن و بقیه را که مطالعه میکردم، نظرات زرین کوب و تجزیه و تحلیلش از مرگ کوروش به واقعیت نزدیکتر بود و ترجیح دادم از ایشان نقل کنم. زرین کوب مینویسد: «اختلاف روایات در باره فرجام حالش چندان است که مورخ نمیتواند در این باره به تحقیق داوری کند. در اینکه آخرین لشکرکشی وی سفر جنگی اش در نواحی شرقی و شمال شرقی امپراطوریش بود اختلاف نیست، اختلاف در آن است که در طی این لشکرکشی که ظاهراً چند سالی هم طول کشید با کدام یک از اقوام این نواحی کشمکش طولانی یافت؟ در این مورد کتزیاس مورخ یونانی، از اقوام موسوم به دربیک، بروسوس مورخ کلدانی، از عشایر وحشی گونه داهه و هرودوت از طوایف ماساگت نام برده اند.از فحوای نقل قول استرابون چنان بر میآید که این طوایف هرسه از مردم سکایی بوده اند. هرودوت که خود بوجود روایات دیگر در این باره اذعان دارد (تواریخ ۲۱۴/۱) ظاهراً به شایعه کشته شدنش در جنگ با تموریس ملکه ماساگت ها اعتماد بیشتری دارد. بر وفق این روایت کوروش در جنگ با این قوم کشته شد و این ملکه که در طی این جنگ پسر جوانش را از دست داده بود، نسبت به سر بریده کوروش بی حرمتی کرد. جزئیات روایات هرودوت در این باره مثل بسیاری از روایات دیگرش، رنگ افسانه دارد و حتی در صورت صحت اصل خبر تمام تفصیلات او را نمیتوان باور کرد. روایتی که از کتزیاس نقل است حاکی از آن است که کوروش در جنگ با طوایف در بیگ مجروح شد اما او را به اردوی پارسی ها بردند و چندی بعد در بین یاران و لشکریان خویش از آن جراحت درگذشت. گزنفون خاطرنشان میکند که او در پایان این لشکرکشی ها به پارس بازگشت و در میان دوستان و عزیزان خویش زندگی را به پایان برد. روایت وی نیز، مخصوصاً در آنچه راجع به وصایای کوروش نقل میکند چنان آب و تابی ساختگی دارد که بر جزئیات آن نمیتوان اعتماد نمود. بهرحال اگر هم آنگونه که از اکثر روایات بر می آید، کوروش در این لشکرکشی ها کشته شده باشد، لشکرکشی هایش از تأمین اهداف او باز نماند.چرا که بر وفق اکثر این روایات بلافاصله بعد از مرگش نواحی شرقی امپراطوری پارس تحت فرمانروایی پسر کوچکترش بردیا واقع بود. اینکه در کتبیهٔ داریوش، در مندرجات تورات و در آنچه افلاطون راجع به طرز فرمانروایی او نقل میکند هیچ اشاره ای به کشته شدنش نیست و اینکه در عبارت عبرت آمیزی هم که پلوتارک از متن لوح قبر وی نقل میکند از چنین ماجرایی سخن در میان نیست، نشان میدهد که روایات گزنفون یا حتی روایات کتزیاس در این باب بیش از افسانه سازی هرودوت باید نزدیک به حقیقت باشد. نکته ای که در آن جای خلاف نیست آن است که در دنبال عزیمت به این لشکرکشی ها در نواحی شرقی بود که کوروش ناگهان و تقربیاً بی سر و صدا از صحنه تاریخ ناپدید شد و جای خود را به پسر بزرگش کمبوجیه واگذاشت.» حال برگردیم و نگاهی اجمالی و فهرست وار به رهبران ایران باستان تا طلوع ساسانیان برای آگاهی نسل جوان بیاندازیم که با تاریخ ایران آشنا و علاقمند شوند و خود دنبال کنند که تاریخ چگونه و چطور شکل گرفت و چرا ما مردم از این دریای تجربیات تاریخی متاسفانه درسی نیآموختیم؟! تا تاریخ را درک نکنیم هرگز نمیتوانیم رویدادهای امروز را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهیم. به عمق رخدادهای تاریخی و بخصوص ظهور دوران ساسانیان توجه بیشتری کنیم و صحنه های لشکرکشی ها و رخدادها را با دقت مطالعه کنیم تا به نتیجه های درست برسیم. من پس از این به طلوع ساسانیان پرداخته ام و بعد هم به چگونگی و اینکه چطور ایران در دامن شاهنامه ای به دروغ بنام اسلام اسیر شد.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻣﺎﺩ: ۱- ﺩﯾﺎﺍﮐﻮ، ۲-فرورتیش، ۳-هوخشتر، ۴-اژی دهاک
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ هخامنشیان: ۱- ﮐﻮﺭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ/ ۲- کمبو جیه/ ۳-گئومات/ ۴- داریوش/ ۵- خشایارشا/ ۶- ارتخشیر اول (اردشیر ) ۷- خشارشادوم/ ۸- سغدیانس/ ۹- داریوش دوم/ ۱۰- اردشیر دوم/۱۱- اردشیر سوم/ ۱۲- آراسک/ ۱۳- داریوش سوم
بر آمدن سلوکیان بعد از حمله اسکندر: ۱-سلوکوس اول/ ۲-آنتیوخوس اول/ ۳- انتیوخوس دوم
طلوع اشکانیان و برچیدن بساط سلوکیان، ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﺷﮑﺎﻧﯿـﺎﻥ: ۱- ﺍﺭﺷـﮏ ﺑﺰﺭﮒ/ ۲- تیرداد بعد از او/ ۳-.ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﺍﻭﻝ/ ۴- ﻓﺮﯾﺎﭘﺎﺕ ۵- ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺍﻭﻝ/ ۶- ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺍﻭﻝ ۷- ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺩﻭﻡ/ ۸-ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﺩﻭﻡ ۹- ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺩﻭﻡ/ ۱۰- ﺳﻨﺪﺭﻭﮎ ۱۱- ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺳﻮﻡ/ ۱۲- ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺳﻮﻡ ۱۳- ﺍﺭﺩ ﺍﻭﻝ/ ۱۴- ﻓﺮﻫﺎﺩ ﭼﻬﺎﺭﻡ ۱۵- ﻓﺮﻫﺎﺩ ﭘﻨﺠﻢ/ ۱۶- ﺍﺭﺩ ﺩﻭﻡ ۱۷- ﻭﺍﺗﺎﻥ ﺍﻭﻝ/ ۱۸- ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﺳﻮﻡ ۱۹-ﺑﻼﺵ ﺍﻭﻝ/ ۲۰-ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ۲۱- ﺧﺴﺮﻭ/ ۲۲- ﺑﻼﺵ ﺩﻭﻡ ۲۳- ﺑﻼﺵ ﺳﻮﻡ، ﭼﻬﺎﺭﻡ، پنجم و بالاخره ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﭘﻨﺠﻢ که توسط ساسانیان سقوط میکنند. از این قسمت به بعد به طلوع ساسانیان میپردازیم. ادامه…..
نویسنده : ی،صفایی
این مطلب بدون برچسب می باشد.