تاریخ شکل گیری ایران

“تاریخ شکل گیری ایران- قسمت نهم-ی،صفایی”

در سال ۵۵۹ پیش از میلاد کوروش به پادشاهی پارس نامیده شد...

 

تأسیس پادشاهی باستانی ایران-کوروش؛

در سال ۵۵۹ پیش از میلاد کوروش به پادشاهی پارس نامیده شد و فرمان داد که به افتخار این واقعه در پارسارگاد -که زاده وی بود- صورت او را بر سنگ نقش کنند و در کتیبهٔ مربوط به آن خود را «پادشاه بزرگ هخامنشی» نامید و بدین طریق خویشتن را به خانوادهٔ پیشوایان پارسی منتسب کرد.ضمناً با نبونید پادشاه بابل پیمان اتحاد بست.

زرین کوب نظرش در باره سقوط ماد و طلوع هخامنش این است که میگوید: «سقوط تختگاه ماد به دست پادشاه قوم پارس (۵۴۹ ق.م) هیچ چیز را در امپراطوری حاکم در فلات ایران تغییر نداد. فقط یک خاندان پارسی جای یک خاندان مادی را گرفت.»

بهرحال پس از تسخیر همدان مملکت بزرگ ماد تحت تسلط کوروش درآمد و بزرگ شدن پارس در آن زمان بین سه دولت بزرگ مصر، بابل و بخصوص لیدیه وحشتی بوجود آورد که در صدد حمله به ایران نوین شدند و کرزوس پادشاه لیدیه با تکیه به مصر و بابل در صدد حمله برآمد.

خبر سقوط دولت بزرگ ماد و قوی شدن پارس در آسیای غربی، دول آن زمان را متوّحش کرد. پادشاه لیدیه اندیشناک گردید که آیا به جنگ دفاعی اکتفا نماید یا به ایران حمله برد.

بالاخره شخصی را به معبد دِلف که در نزد یونانیها بسیار محترم و مقدّس بود فرستاده و غیب گوهای آن زمان که موسوم به پی تی بودند را پرسید: «اگر حمله نمائیم چه خواهد شد؟» جواب رسید «اگر پادشاه از رود هالیس بگذرد دولت بزرگی منهدم خواهد شد.»

پادشاه لیدی کرزوس پنداشت که مقصود غیبگوی دولت بزرگ پارس است و بنای تجهیزات را گذارد و با اسپارت (یکی از دول یونانی) وارد مذاکره شد و آنرا بطرف خود جلب کرد. بابل و مصر هم با لیدی متحد شدند، پس از آن کرزوس عزیمت ایران نمود و محل مرتفع پتریوم (پ ت ریو م) را که پایتخت قدیم هیئت ها بود، اشغال کرد. در پائیز آنسال جنگ سختی بین لشکر لیدی و پارسی روی داد که از جهت مقاومت لیدیها بی نتیجه ماند، چون زمستان در رسید پادشاه لیدی بخیال اینکه پارسیها پس از مشاهده مقاومت شدید لشکر او جرئت نخواهند نمود در موقع زمستان بخاک لیدیه تجاوز نمایند، بخصوص که بابل را از پشت سر دارند، قشون خود را مرخص کرد با این نیت که در سال بعد قشون متحدین (بابل و مصر) هم رسیده و کار پارس خاتمه خواهد یافت. ولیکن کوروش باهوش، فوراً با دولت بابل وارد مذاکره شد و قرارداد صلحی با نبونید بست و بعد بقصد سارد عزیمت نمود. در این احوال کرزوس مجبور شد با عجله قشونی جمع کرده در نزدیکی پایتخت با لشکر کوروش جنگ کند. پادشاه لیدی اول سوارهٔ نظام خود را که ممتاز بود بجنگ کوروش فرستاد ولیکن شترهائی که کوروش در پیش صفوف خود واداشته بود موجب وحشت اسبها گردیدند و پس از آن جنگ به غلبه پارسیها و تسخیر سارد و لیدیه خاتمه یافت (۵۴۹ق.م).

هرودوت میگوید که کوروش در بادی امر میخواست پادشاه لیدیه را در آتشی بسوزاند ولیکن بعد متنبه شده او را بس نوازش کرد. جهت تنبه این بود که وقتیکه هیمه را آتش زدند کرزوس فریاد زد «آخ سُلن سُلن» (از حکمای هفتگانه یونان بود، قانون گذاری سلن در آتن معروف است) کوروش جهت را پرسید و او حکایت آمدن سلن قانون گذار یونانی را به سارد بیان کرد (در ضیافتی که مشاهیر یونان از قبیل سلن و بیاس دعوت کرده بود.)

کرزوس گفت: بعد از اینکه او تمام تجملات و خزائن پر از طلا و نقره مرا دید از وی پرسیدم که چه کسی را خوشبخت میداند و یقین داشتم که اسم مرا خواهد برد ولیکن او در جواب گفت که درباره هیچکس تا نمرده است نمیتوان گفت سعاتمند بوده و حالا فهمیدم که این مرد چه حرف صحیحی زده است.

این بیان باعث تنبّه کوروش گردیده، امر کرد تا آتش را خاموش کنند ولی از موقع گذشته بود. در این حال کرزوس به آپلُٰن یکی از اربابان یونانی متوسل شد و بارانی آمده آتش را خاموش کرد .

بعضی از محققین جدید در صحت این روایت تردید دارند. چه اولاً سوزانیدن کسی بر خلاف معتقدات پارسیها بوده زیرا آتش را مقّدس و آلودن آنرا گناه میدانستند. ثانیاً کوروش در کلیّه موارد نسبت به پادشاهان مغلوب رئوف و مهربان بود چنانکه با پادشاه ماد و ارمنستان مهربانی کرد. آنها که این روایت را صحیح میدانند دلیلی جز این ندارند که مورّخین یونانی قرون بعد هم این خبر را ذکر کرده اند ولی دلیل متقن نیست زیرا میدانیم که مورخیّن یونانی غالباً عادت داشتند اخباری از کتب سابقین ذکر کنند بدون اینکه ذکری از نام کتاب آنها کرده باشند.

ادامه……

نویسنده : ی،صفایی