نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
طلوع و افول سلسله ساسانیان؛
-بازآفرینی افسانهی اسکندرِ سوری_
برای به دست آوردن یک نگارهی کلی از درونمایهی افسانهی اسکندر، آن را با متن قرآن که درک عربهای ساسانی در آن بازتاب یافته، مقایسه میکنیم.
درونمایهی کوتاه شدهی این افسانه چنین است:
اسکندر در سال دوم یا هفتم حکومتش به بزرگان امپراتوری و ژنرالها اعلام میکند که میخواهد رازهای غلطی را بکاود. با وجودِ پندهای هشداردهندهی سرانِ حکومتی که نمیتوان از اوکئانوسِ [اقیانوسها] متعفن و مرگبار عبور کرد، اسکندر تصمیم میگیرد با سپاهیانش به آن مکان برود. پس از یک نیایشِ طولانی که اسکندر طی آن از خدا طلبِ پشتیبانی میکند و با خدا نیز پیمانی میبندد، رهسپار اوکئانوس میشود. شرایط مرگبار، گذر از اقیانوس را ناممکن میسازد، به گونهای که اسکندر نمیتواند به آنجایی برسد که پایان است.
از آنجا سفر به جایی آغاز میشود که خورشید غروب میکند. در اینجا مدار گردشِ خورشید توصیف میشود. سپس اسکندر حرکت خود را به سوی سرچشمهی فرات و دجله ادامه میدهد و از آنجا به سوی شمال، و از ارمنستان تا یک رشتهی کوه بزرگ راهش را ادامه میدهد. در گذرگاه این کوهستان، ارتش اسکندر اردو میزند. اسکندر قاصدهای صلح میفرستد و میگوید که باید ۳۰۰ نفر از ریشسفیدان آن سرزمین نزد او بیایند. این ریشسفیدان به اسکندر از پادشاه ایران که بر این سرزمینها حاکم است، از وضعیت جغرافیایی رشته کوههای وسیع، از هونها و عادات وحشیانهشان و غارتهایی که آنها در قلمروی رومیان و ایرانیان مرتکب میشوند میگویند، و سرانجام از مردمانی که آن سوی منطقهی هونها زندگی میکنند؛ و از جایگاه بهشت و نهرهای بهشت برایش حرف میزنند.
به دنبال این گزارش اسکندر با کمک آهنگران مصری یک دروازه در تنگهی این کوهستان میسازد، تا از فرار هونها جلوگیری کند. در پایان، ارتش دروازهی اسکندر را ویران میکند تا بدین وسیله هونها چون سیلی بر جهان سرازیر شوند. جنگی عظیم بین مردمان جهان روی میدهد. امپراتوری بیزانس از این جنگ به عنوان امپراتوری جهانی مسیحی سرفراز بیرون میآید.
نویسنده: ی،صفایی
این مطلب بدون برچسب می باشد.