نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
“طلوع و افول سلسله ساسانیان” -عظمت ایران و فروپاشی آن- چند سال بعد، پس از مرگ امپراتور موریکیوس یا موریق، خسرو دوم به بهانه انتقام وی خود را از قید تعهدات سابق نسبت به روم آزاد کرد و بدان کشور حمله برد. قشون ایران مجدداً ارمنستان را تصرف کرد، الرها را تسخیر نمود، از کاپادوکیه گذشت، قیصاریه را هم متصرف شد و در سال ۶۱۰ به بُسفر نزدیک اسکوتاری رسید. سال بعد سپاهیان او سوریه، اطاکیه، دمشق و عاقبت بیت المقدس را تصرف کردند و ناحیهٔ اخیر را در مدت سه روز غارت نمودند و باز بگفته تاریخ بیش از ۵۰۰۰۰ مسیحی کشته شدند و بقایای آثار مقدس -از جمله یک قطعه صلیب اصیل- را به ایران حمل کردند. در سال ۷۱۶ قشون ایران غزه را متصرف و وارد مصر شد. بابلیون (قاهره قدیم) و اسکندریه را تسخیر کرد، در امتداد نیل بالا رفت و به حدود حبشه رسید. در نتیجه برای ایران حدودی مقرر کرد که پس از عهد هخامنشی تا آن زمان هرگز بدان حدود نرسیده بود. فرماندهان خسرو پس از تسخیر انقره (آنکارا) در آسیای صغیر، قسطنطنیه را محاصره کردند. در همان زمان در جبهه شرقی، هیاطله تابع ترکان نیز شکست یافتند. باید اعتراف کرد که هرگز چنین پیشرفتهایی نصیب شاهنشاهی ایران نشده بود. هرگز کشور مانند دورهٔ خسرو دوم قوی نگردیده بود و هرگز امپراتوری روم بدانسان در پرتگاه سقوط قرار نگرفته بود. اما متاسفانه عکس العمل بیزانس چندان به تاخیر نیفتاد و امپراتور جدید بنام هرقل یا هیراکلیوس به چنان حمله ای دست زد که بنیاد ساسانیان را به لرزه انداخت. ظرف چند سال آسیای صغیر را تسخیر و قشون شاه را به عقب راند، به ارمنستان حمله برد و وارد آذربایجان شد و در آنجا مهمترین معبد ایران را متصرف شد. پس از برقراری ارتباط با متحدان خود (خزرها) که از قفقاز عبور کرده بودند وارد درهٔ دجله شد و تیسفون را در حصار گرفت. حالا گرامیان توجه بفرمایند که چطور و چگونه شد که آن شکوه بیکباره فرو پاشید! خسرو که درصدد التجا به مأمنی بود، در دست نزدیکان خود گرفتار و مقتول گردید. سقوط شاهنشاهی و سرانجامِ حزن آور پرویز در این زمان موجب تعجب است و اگر طرف دیگر قضیه، سجیهٔ شاه بزرگ و وضع داخلی ایران مورد دقت قرار نگیرد امری نامفهوم بنظر میرسد. خسرو پرویز (خسرو دوم )حریص، بدخو، دورو و بی جرأت بود. وی مردم را زیر بار مالیات خرد کرد، نه مراعات اقویا را میکرد و نه ضعفا! وی چون مردی بدگمان بود حتی صمیمی ترین خدمتکاران خود را به دیار نیستی فرستاد. او چون شیفته تشخص و جاه و جلال بود، مبالغ هنگفتی برای دربار خود خرج میکرد. دربار وی شامل هزاران زن غیر عقدی، خدمتکاران، عملهٔ طرب و درباریان بود. چون مردان کشور ملزم به تجهیز قوای نظامی بودند، ناگزیر از تعداد آنان کاسته میشد. این فقدانها موجب شروع بحرانها گردید و ایرانیان را در زمانی که پیشرفت میکردند، فرسوده و مغلوب دشمنان ساخت. باید واقعیت های تاریخی را در خصوص شاهان ایران بازگو کرد تا به عمق سقوط و اینکه چگونه و چطور شد، پی برد. آشفتگی در پایان عصر ساسانی و حمله هرقل یا همان هراکلیوس در مدت چهارده سالی که از مرگ خسرو دوم و جلوس آخرین پادشاه این سلسه (یزد گرد سوم) فاصله است میتوان به تغییر و تحولاتی که باعث شد دوازده پادشاه بر تخت سلطنت جلوس کنند پی برد که وضع مملکت چگونه بود. در واقع بدرستی همانطور که گیرشمن مینویسد: مرگ آخرین شاه بزرگ، سدی را که خسرو از قدرت و قساوت برای مخالفت با هوی و هوسهای مالکان بزرگ یا فرماندهان نظامی برپا کرده بود، در هم شکست. کشور به علت جنگها، مالیات و ظلم و ستم خرد شده، در امواج رقابتها و هوسها غرق گردیده بود. شاهزادگان فقط ملعبه ای در دستِ دسته ها بودند، تاج بر سر میگذاشتند و چند ماه بعد کشته میشدند. کمبود وجود مردان موجب شد که زنان را بر تخت نشاندند. نویسنده:ی،صفایی
“طلوع و افول سلسله ساسانیان”
-عظمت ایران و فروپاشی آن-
چند سال بعد، پس از مرگ امپراتور موریکیوس یا موریق،
خسرو دوم به بهانه
انتقام وی خود را از قید تعهدات سابق نسبت به روم آزاد کرد و بدان کشور حمله برد. قشون ایران مجدداً ارمنستان را تصرف کرد، الرها را تسخیر نمود، از کاپادوکیه گذشت، قیصاریه را هم متصرف شد و در سال ۶۱۰ به بُسفر نزدیک اسکوتاری رسید.
سال بعد سپاهیان او سوریه، اطاکیه، دمشق و عاقبت بیت المقدس را تصرف کردند و ناحیهٔ اخیر را در مدت سه روز غارت نمودند و باز بگفته تاریخ بیش از ۵۰۰۰۰ مسیحی کشته شدند و بقایای آثار مقدس -از جمله یک قطعه صلیب اصیل- را به ایران حمل کردند. در سال ۷۱۶ قشون ایران غزه را متصرف و وارد مصر شد. بابلیون (قاهره قدیم) و اسکندریه را تسخیر کرد، در امتداد نیل بالا رفت و به حدود حبشه رسید. در نتیجه برای ایران حدودی مقرر کرد که پس از عهد هخامنشی تا آن زمان هرگز بدان حدود نرسیده بود. فرماندهان خسرو پس از تسخیر انقره (آنکارا) در آسیای صغیر، قسطنطنیه را محاصره کردند. در همان
زمان در جبهه شرقی، هیاطله تابع ترکان نیز شکست یافتند. باید اعتراف کرد که هرگز چنین پیشرفتهایی نصیب شاهنشاهی ایران نشده بود. هرگز کشور مانند دورهٔ خسرو دوم قوی نگردیده بود و هرگز امپراتوری روم بدانسان در پرتگاه سقوط قرار نگرفته بود.
اما متاسفانه عکس العمل بیزانس چندان
به تاخیر نیفتاد و امپراتور جدید بنام هرقل یا هیراکلیوس به چنان حمله ای دست زد که بنیاد ساسانیان را به لرزه انداخت. ظرف چند سال آسیای صغیر را تسخیر و قشون شاه را به عقب راند، به ارمنستان حمله برد و وارد آذربایجان شد و در آنجا مهمترین معبد ایران را متصرف شد. پس از برقراری ارتباط با متحدان خود (خزرها) که از قفقاز عبور کرده بودند وارد درهٔ دجله شد و تیسفون را در حصار گرفت. حالا گرامیان توجه بفرمایند که چطور و چگونه شد که آن شکوه بیکباره
فرو پاشید! خسرو که درصدد التجا به مأمنی بود، در دست نزدیکان خود گرفتار و مقتول گردید. سقوط شاهنشاهی و سرانجامِ حزن آور پرویز در این زمان موجب تعجب است و اگر طرف دیگر قضیه، سجیهٔ شاه بزرگ و وضع داخلی ایران مورد دقت قرار نگیرد امری نامفهوم بنظر میرسد.
خسرو پرویز (خسرو دوم )حریص، بدخو،
دورو و بی جرأت بود. وی مردم را زیر بار مالیات خرد کرد، نه مراعات اقویا را میکرد
و نه ضعفا! وی چون مردی بدگمان بود
حتی صمیمی ترین خدمتکاران خود را به دیار نیستی فرستاد. او چون شیفته تشخص و جاه و جلال بود، مبالغ هنگفتی برای دربار خود خرج میکرد. دربار وی شامل هزاران زن غیر عقدی، خدمتکاران، عملهٔ طرب و درباریان بود. چون مردان کشور ملزم به تجهیز قوای نظامی بودند، ناگزیر از تعداد آنان کاسته میشد.
این فقدانها موجب شروع بحرانها گردید و ایرانیان را در زمانی که پیشرفت میکردند، فرسوده و مغلوب دشمنان ساخت.
باید واقعیت های تاریخی را در خصوص شاهان ایران بازگو کرد تا به عمق سقوط و اینکه چگونه و چطور شد، پی برد.
آشفتگی در پایان عصر ساسانی و حمله هرقل یا همان هراکلیوس در مدت چهارده سالی که از مرگ خسرو دوم و جلوس آخرین پادشاه این سلسه (یزد گرد سوم) فاصله است میتوان به تغییر و تحولاتی که باعث شد دوازده پادشاه بر تخت سلطنت جلوس کنند پی برد که وضع مملکت چگونه بود.
در واقع بدرستی همانطور که گیرشمن مینویسد:
مرگ آخرین شاه بزرگ، سدی را که خسرو از قدرت و قساوت برای مخالفت با هوی و هوسهای مالکان بزرگ یا فرماندهان نظامی برپا کرده بود، در هم شکست.
کشور به علت جنگها، مالیات و ظلم و ستم خرد شده، در امواج رقابتها و هوسها غرق گردیده بود. شاهزادگان فقط ملعبه ای در دستِ دسته ها بودند، تاج بر سر میگذاشتند و چند ماه بعد کشته میشدند.
کمبود وجود مردان موجب شد که زنان را بر تخت نشاندند.
نویسنده:ی،صفایی
حضرت بودا درد و رنج را يك واقعيت همه جايي و هميشگي مي دانست و آغاز كار خودشناسي را در درد و رنج مي دانست و ما بايد از همين جا بفهيم كه خودمان چه هستيم . اگر درد و رنج و جود دارد،
DOBLIN PRINCIPLES-2011 Joint ICOMOS-TICCIH Orinciples for the Conservation of Industrial Heritage Sites, Structures, Areas and Landscapes اصول دوبلین رهیافت مشترک ICOMOS و TICCIH برای حفاظت از میراث صنعتی ترجمه و توضیحات؛ فرشید خدادادیان پژوهشگر تاریخ نفت و میراث صنعتی توجه به”میراث صنعتی”در سطح جهان، عمر چندان زیادی ندارد.اما، از همان آغاز نیز داشتن یک رهیافت […]
قبرستان پرلاشز جای عجیبیی است. اینجا جایی فراتر از محل آرمیدن انسانهاست. پرلاشز یک موزه فضای باز است که در خود انسان ها و داستانهایی جذاب و متفاوت دارد. فارغ از لیست افرادی که در پرلاشز دفن هستند قبرها به خودی خود جذاب هستند. در ادامه ی پست قبلی اشاره میشود به : ۶_ اسکار […]
همدلی یعنی دیدن دنیا از چشم دیگران. یعنی بتونیم احساسات دیگران رو درک کنیم. اگه ما احساسات دیگران رو درک نکنیم اونوقت نمی تونیم ارتباط خوبی با اون فرد داشته باشیم...