تاریخ شکل گیری ایران-قسمت چهل و نهم-طلوع و افول سلسله ساسانیان-“ی،صفایی”
طلوع و افول سلسله ساسانیان؛
-بازتاب تحولاتِ تاریخی
تاکتیک جنگ بیزانس یک تاکتیک سیاسی- مذهبی بود؛ هراکلیوس بدین وسیله میخواست که حمایت مسیحیان ایرانی را بدست بیاورد. عملی کردن این سیاست البته بسیار دشوار بود، زیرا شاه ساسانی با آن جریانات مسیحی که مورد تعقیب و سرکوب بیزانس قرار میگرفتند ارتباط خوبی داشت و دست آنها را در مقابل دیگر جریانات مسیحی باز گذاشته بود. به عبارتی، آنها فقط مسیحیانی را تحمل میکردند که با کلیسای بیزانس تفاوتهای کلامی و مسلمان شناسی اساسی داشتند. این بخش از مسلمانان نیز سپاسگزاری خود را با سازگاری کامل خود با وضعیت موجود نشان میدادند.
مسیحیان نزدیک به خسرو دوم, اکثرن منوفیزیت بودند و در گذشته در سوریه توسط امپراتوری بیزانس به شکل خونینی سرکوب شده بودند.
شاهان ساسانی نیز به نوبه خود در انتخاب پاتریاک (جاثلیق) کلیسای سوری در تیسفون دخالت میکردند یا از اشغال کرسی این مقام جلوگیری به عمل میآوردند تا بدین وسیله برای منوفیزیتها تسهیلات فراهم کرده باشند. این منوفیزیتها نزدیکان بلاواسطهی خسرو دوم بودند. همسرش شیرین، پزشکاش گابریل سینجاری، وزیرش یزدین و پسرِ وزیر، شمتا، همه منوفیزیت بودند.
هراکلیوس تلاش میکرد که از این وضعیت، نهایتِ استفاده را بکند. او خود را در نوشتههای سیاسی-دینی به عنوان حامی مسیحیان سوری، یعنی اکثریت مسیحیان سوری در ایران، نشان میداد. از آغاز کوچهای اجباری در زمان شاپور اول در سال ۲۴۱ میلادی، آموزههای مکتب انتاکیه [جریان مسیحی نستوری از همین مکتب بیرون آمد/م] در ایران نسبت به منوفیزیتها که بعدها از سوریه به میانرودان آمده بودند، بسیار گستردهتر بود. گابریل سینجاری به منوفیزیتها گرویده بود و در دربار از آنها حمایت میکرد. از این رو، هواداران این درک مسیحشناسی قدیمی (مکتب انتاکیه) در پی نزدیکی به هراکلیوس بود. عربها و عربهای ایرانی نیز به این دسته یعنی شاخههای مکتب انتاکیه تعلق داشتند. ولی عربهای ایرانی و عربهایی که در سدههای ۳ تا ۵ میلادی مسیحی شده بودند، به عنوان «مؤمنان سنتی» خط مشی کلیسای سوریه در ایران را از زمانِ شورای تیسفون در سال ۴۱۰ میلادی نمایندگی میکردند. از زمان شورای تیسفون، به تدریج مبانیِ الاهیاتی تصویب شده در شورای نیقیه (۳۲۵ میلادی) در ایران نیز گسترش یافت. وقتی در سال ۶۳۰ میلادی پاتریاک سوری تیسفون به همراه هراکلیوس در اورشلیم بازگرداندنِ صلیب مقدس را جشن میگرفت، بر این نظر بود که بین او و امپراتور بیزانس دیگر هیچ اختلاف کلامی وجود ندارد.
البته این واقعه از نظر عربهای ایرانی و عربهای غسانی طور دیگری برداشت میشد، ولی هنوز بر این امید بودند که بتوانند به یک درک واحد از کتاب [انجیل] با کلیسای رومی برسند؛ وگرنه تأکید آنها بر اسلام [یعنی «آشتی» یا «صلح»] هیچ معنایی نداشت. «معتقدان سنتی» از یک سو به واسطهی شکلگیری روند دگماتیک [آموزهی تثلیثِ رومی] در کلیسای سوریه پس از سال ۴۱۰ میلادی دیگر از جماعت مسیحی پاتریاک تیسفون خارج شدند، ولی از سوی دیگر به عنوان صاحب مواد قرآنی، خود را به مثابهی مؤمنان حقیقی، حنیفها و هواداران دین ابراهیم مینگریستند.
مسیحیان اصلن هیچ ربطی با ادیان ابراهیمی متداول امروزی که پایهای برای یگانهپرستی است، ندارد. یک چنین تفاسیر مُد روز شدهای فقط زمانی ارزش مییابد که مفهوم دین به معنایی درک شود که در دانشنامهی اسلامی آمده است.
واژهی مسیحیان را نباید در معناشناسی اسلامی آن درک کرد، بلکه باید آن را در معناشناسی ایرانی سدهی ۷ میلادی فهمید. معتقدانی که در قلمروی حاکمیت ایرانیان زندگی میکردند، واژهها و معانی را نه با درک و پنداشتهای امروزی اسلامشناسی مدرن بلکه طبقِ کاربردِ سنتیِ گفتمانهای مذهبی در درون ایران به کار میبردند. از این رو، دین هیچ ربطی با مفهوم مدرن دین (Religion) ندارد، بلکه به نوعِ تفکر در موضوعات اعتقادی برمیگردد. دین باور یا اعتقادِ نابِ (خالص) است. این اعتقاد یا باور، خود را در انعطافناپذیری و شکناپذیری متمایز میکند و این یک خصیصهی ایرانی از باور ناب است.
ولی هراکلیوس چگونه میخواهد دلِ معتقدان را در ایران را بدست بیاورد؟ بدین ترتیب که او خود را با کمک یک افسانه به عنوان اسکندر جدید معرفی میکند، یعنی کسی که هدفمند، سرسختانه و انعطافناپذیر، علیه خسروِ فرعون اعلام جنگ میکند. بدین ترتیب مبارزهی هراکلیوس علیه خسرو دوم با جنگ اسکندر مقدونی علیه شاه هخامنشی [داریوش سوم/م] در یک سطح قرار داده شد.
نویسنده : ی،صفایی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0