جستجو یا نجات (پروژه یا پروسه)

مراد قلی‌پور / بیش از این که در متن ها به فکر" جستجو" باشیم نیازمند این هستیم که به "نجات" فکر کنیم.

جستجو یا نجات (پروژه یا پروسه) / مراد قلی پور

بیش از این که در متن ها به فکر” جستجو” باشیم نیازمند این هستیم که به “نجات” فکر کنیم.
متن ها دیگر نیازمند نجات هستند نه جستجو.
قالب ها نخستین سوژه هایی هستند که به خاطر سبقت تاریخی شان  نیازمند نجات چند فوریتی اند. قدمت تاریخی قالب ها فرصتی برای برنامه ریزی ها ایدئولوژی ها بوده اند. قالب های پیشنهادی جدید هم از تیررس قدرت ها دور نیستند. لذا صرف جستجو گری در قالب ها نمی تواند آن ها را فراروی کند.
پشت قالب ها ،قالب نیست انسان است. ارتقا ندادن قالب ها یعنی فراموش کردن انسان هایی که با قالب ها می میرند. ما همیشه در حال کوچاندن انسان های پشت قالب ها هستیم . این استثمار و استحمار است.
نیما قالب شکنی نکرد بلکه قالب ها را نجات داد.  مساله نجات قالب ها حیات شعر را تضمین می کند. قالب های جدید پیوندی نا گسستنی با قبل دارند. هر چه قالب های سنتی ارتقا یابند می توانند کمک حال قالب های تازه باشند. نمی توان جلوی این گفتگو مندی را گرفت. روحیه شعر ما در این چند دهه روحیه جستجوگری است. جستجو ها پروسه نیستند بلکه پروژه اند. پروژه ها هر جور عمل نمایند با مکانیتی ثابت مواجهه اند. مکان ثابت پروژه ها شعر را به آرامش ابدی  تقلیل می دهد.
اگر این احساس وجود دارد که شعر های مان به آرامش رسیده اند به خاطر این است که نتوانسته اند پروژه های خود را پروسه ای کنند.
پیش از تمام شدن پروژه ها این قدرت است که جانشین هایش را گسیل می دارد. در جوامع توتالیتر پروژه ها پیش از این که پروسه یا
فرایند شوند نیمه تمام می مانند. این فقط خاص شعر و ادبیات نیست بلکه شامل حال همه ساختار های یک جامعه است.
جانشین هایی را که قدرت با نقش های خود  ایفا می کند باید از طریق پروسه ای شدن ساختار ها مورد تعقیب قرار بگیرد. پروژه ها قادر به تعقیب نیستند. لدا در حدود مکانی خود باقی می مانند.

شعر امروز فارسی  حدود مکانی ثابتی دارد. ثبات مکانی  شعر آن را به ارامش رسانده است. هیاهو ها به خاطر دخالت ایجابی این آرامش است . چیزی که می تواند این آرامش را به هم بریزد این است که پروزه ها در پروسه ها جریان یابند.
قدرت ها پروسه اند. برابری با آن ها از طریق پروژه ها غیر ممکن است. شعری که پروسه ای گردد تمامی تعاریف آن هم در برابر ابر گفتمان ها سلبی می گردد. در این صورت است که تعاریف و اسطوره ها نقش افرینی می کنند و قادر می شوند که زیبایی شناسی های خود را موثر سازند.

شعر اکنون فارسی  در چنین شرایطی دارد نقش بین المللی خود را هم پروژه ای می کند. این در ذات خود چیزی هایی را رقم خواهد زد که منطبق با گفتمان های قدرت است. گستردگی مکانیت شعر دلیل بر حقانیت آن نیست. چند رسانه شدن متن ها تضمینی برای حیات ان ها نمی باشد. شعر می تواند  تمام شعاع زمین را درنوردد اما همچنان یک پروژه باشد. ادبیاتی که ابر گفتمان است مثل ادبیات فرانسه،انگلیس،امریکا،ژاپن،روسیه و… مدت هایی طولانی است که پروژه های خود را به جای این که تمدید کنند آن را وارد پروسه ها کرده اند.
ما داریم پروژه های خود را تمدید می کنیم. وام گیری از ادبیات جهان آن هم یکطرفه ،  برای اجرایی شدن پروژه های شعر یک آرمانشهر است. هرگز اتفاق نمی افتد. باید دید که چگونه و در چه موقعیتی و با چه شاخصه هایی کسانی چون خیام،مولوی،حافظ توانسته اند ادبیات مان را از پروژه ها خالی کنند و چرا در متن های شان با پروسه ای پیوسته مواجهیم.
شعر کلاسیک فارسی  در بخش های وسیعی از تاریخ مکتوبات خود  فقط یک پروژه صرف است. اگر هم جزو برنامه های درسی است به خاطر نقش پروسه ای بودن شان نیست. جهان آفرین نیستند  بلکه تاریخ اند. پروژه ها در نهایت، همانند تغییر سلسله ها تاریخ می شوند. این ، پروسه ها هستند که جهان آفرینی می کنند. تغییر ها گسست نیستند. “تغییرات و تعویضات پر شتاب” تعبیر وارونه گسست هستند. چیزی که همچنان دارد در کشور هایی چون کشور های جهان سوم فرهنگ نامه می شود.

تنظیم: لیلا_طیبی