نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نگاهی به چند حکایت از سعدی در باب روزه داری
سعدی شاعر شیرین سخن شیرازی، در گلستان و بوستان خود نگاهی اجتماعی به مسائل دارد و به قول دکتر اسلامی ندوشن هیچ حفره ای از حفره های زندگی ایرانی نیست که از جانب او شناخته نباشد. این نگاه شامل همراه با دیدی انتقادی به کلیه ی مسائل در آثار او کاملا مشهود است نگاه سعدی به دین و مذهب نیز از این مقوله دور نیست و به ماه رمضان از منظر سیاسی، اجتماعی و انسانی مینگرد. در ادامه به بیان و شرح برخی حکایات سعدی در باب روزه داری میپردازیم. در حکایتی از گلستان همیشه بهار سعدی میخوانیم: عابدی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی و تا سحر ختمی در نماز بکردی صاحبدلی شنید و گفت: اگر نیم نانی بخوردی و بخفتی بسیار از این فاضلتر بودی اندرون از طعام خالی دار/ تا در او نور معرفت بینی تهی از حکمتی به علت آن/ که پری از طعام تا بینی
در این حکایت اگرچه سعدی مستقیما نامی از روزه و روزه داری به میان نیاورده اما با دعوت به پرهیز از پرخوری و شکمبارگی به یکی از نتایج روزه داری اشاره میکند و میگوید زمانی نور خدا و معرفت در تو تجلی پیدا میکند که شکمباره و پرخور نباشی.
در حکایتی از بوستان نیز چنین آورده است: به سرهنگ سلطان چنین گفت زن که خیز ای مبارک در رزق زن برو تا ز خوانت نصیبی دهند که فرزندکانت نظر بر رهند بگفتا بود مطبخ امروز سرد که سلطان به شب نیت روزه کرد زن از ناامیدی سر انداخت پیش همی گفت با خود دل از فاقه ریش که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟ که افطار او عید طفلان ماست خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائمالدهر دنیاپرست در این حکایت،سعدی نگاهی اجتماعی به روزه و روزه داری دارد و عبادت و رعایت شرعیات توسط سلطان را وابسته و مرتبط به خدمت او به خلق و جامعه میداند. وقتی رعیت گرسنه هستند بهتر است که سلطان قصد روزه گرفتن نکند و مطبخش برای سیر نگه داشتن مردمش گرم باشد. این دیدگاه بیانگر نگاه انتقادی سعدی به نحوه ی عملکرد حاکمان زمان است. در بوستان حکایت زیبای دیگری نیز آمده است که در آن شیخ اجل، روزه داری طفلی را بهانه ای برای بیان نکته ای مهم و پندی اخلاقی قرار داده است. طفلی که نه از سر شناخت حق و آگاهی و معرفت روزه گرفته بلکه بخاطر تحسین والدینش به خود گرسنگی میدهد و هنگام ظهر طاقت نمی آورد و چند لقمه پنهان از چشم پدر و مادر میخورد و … اما نکته ی اصلی در پایان این حکایت است که شیخ اجل در بیتهای زیر به آن اشاره کرده و آن پرهیز از ریاکاری در عبادت و بخاطر خلق سر به سجده نهادن است.سعدی سجاده ی چنین فردی را مستوجب آتش میداند و بس.
که داند چو در بند حق نیستی اگر بیوضو در نماز ایستی؟ پس این پیر از آن طفل نادانتر است که از بهر مردم به طاعت در است کلید در دوزخست آن نماز که در چشم مردم گذاری دراز اگر جز به حق میرود جادهات در آتش فشانند سجادهات
با نگاه کوتاهی که به برخی از حکایتهای سعدی در گلستان و بوستان داشتیم، که هر کدام رنگی از دین و مظاهر دین داری در خود داشتند میتوانیم به این دریافت برسیم که شیخ اجل از جایگاه منتقدی اجتماعی به فرهنگ دینی و مظاهر آن مینگرد و با بیان حکایتهای رنگارنگ از اقشار مختلف مردم جامعه ، هدفش رسیدن به نتایج تعلیمی و اجتماعیست و در نهایت شناخت نیک از بد را به عهده ی خواننده ی آثارش میگذارد.
بخش یازدهم
IMG_7692 سعدینامه 🌹دوشنبه هر هفته یک حکایت از بوستانخداوندگار سخن سعدی🦋 #بابچهارمدرتواضع #گوشهشهناز #دستگاهشور با دلنشینسهتار استاد باهنر شنیدم که فرزانهای حق پرست گریبان گرفتش یکی رند مست از آن تیره دل مرد صافی درون قفا خورد و سر بر نکرد از سکون یکی گفتش آخر نه مردی تو نیز؟ تحمل دریغ است از این […]
دنیای کودکان و نوجوانان ، دنیایی پر پیچ و خم و شلوغ از جنس خستگی نیست بلکه دنیایی از کلمات و عبارات و علائم کشف نشده و جدیدی است که نیاز به شنیدن و فهمیدن و تعجب کردن و سوال نمودن و خندیدن یا گریستن همزمان با کودک و نوجوان دارد. بنابراین وظیفه ی نویسنده […]
موسیقی در اندیشه عرفانی مولانا مولانا موسیقی را مربوط به آسمانها و بهنوعی علم غیب و راز میداند. برای مولانا موسیقی صرفاً یک رمز برای بیان رازها نیست؛ بلکه او به عنوان یک عارف به این مسأله معتقد است. ریشۀ این اندیشه، به فیثاغورس میرسد که معتقد بود، موسیقی از آن افلاک است. به عقیدۀ […]