حکایت نوروز و سنبل خانم

حکایت سنبل خانم و وفای عهدش در نوروز !ویدیو ،گزارش از خانم صدیقه وحدت نویسنده از  کالیفرنیا

سال تولد فاطمه متولد ماه اسفند است . یک هفته قبل از عید سعید نوروز بدنیا آمده است . کم کم که بزرگ و بزرگتر میشود این سوال به ذهنش خطور می کند که چه رازی بین او و عید نوروز است . - هر سال با آمدن فصل بهار و سال نو در سرش صدایی زمزمه می کند . انگار عید نوروز است که می گوید کاری نکردی سنبل ؟ آن سال نوروز فاطمه به عهد خود وفا می کند . او دانشجوی کالج برکلی است . اطلاعیه جشن نوروز را در تمام طبقات کالج زده اند . روز موعد فرا می رسد . فاطمه لباس محلی لری پوشیده است تا از اصالت و فرهنگ نه تنها کشورش بلکه از زادگاه اجدادیش بگوید . از نوروز می گوید از خرم آباد همیشه خرم ، از نیشابور و از شیراز و حافظ از اصفهان خراسان نام ایران از زبانش نمی افتد . وجودش ایران است و نظر همگان را به خودش جلب کرده است . او امروز بسیار خوشحال است که برای عید نوروز کاری کرده است کارستان

«عید نوروز »

فاطمه متولد ماه اسفند است. یک هفته قبل از عید سعید نوروز بدنیا آمده است.
او از خواهر و برادرش شنیده است که آنها برای سفره هفت سین همان سال تولد او یک سین کم داشته اند. او را سنبل صدا می زنند. لحظه سال تحویل نوزاد پنج روزه را در گوشه ای از سفره هفت سین به جای گل سنبل می گذراند.
البته بعد از چند روز اسم او را فاطمه میگذارند و دیگر کسی به او سنبل نمی گوید. کم کم که بزرگ و بزرگ‌تر میشود این سوال به ذهنش خطور می کند که چه رازی بین او و عید نوروز است. چون اسفند ماهی است ‌و با فصل زیبای بهار ملاقات کرده یا سفره هفت سین که از او روزی میزبانی کرده است؟ کدامشان؟ او عاشق فصل زیبای بهار و طبیعت است. ولی من یادم نمیرود که باید یک روزی یک جایی برای عید نوروز و سفره هفت سین کاری انجام دهم. او در سن دوازده سالگی همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت می کند. هر سال با آمدن فصل بهار و سال نو در سرش صدایی زمزمه می کند. انگار عید نوروز است که می گوید کاری نکردی سنبل ؟ فاطمه در دلش می گوید: روی قولم هستم.

فاطمه به عهد خود وفا می کند. او دانشجوی کالج برکلی است. هر ساله کالج برای مناسبت هایی که نشان دهنده آداب و رسوم و فرهنگ هر کشور باشد هزینه ای را به دانشجویان می پردازد. کاری که فاطمه لیاقت و مدیریت آن را دارد. او با دوستان هم گروه خود وارد بحث و نظر خواهی میشود. عید نوروز و قدمت این عید سعید باستانی را برایشان توضیح میدهد. او پیشنهاد میدهد که در سالن اجتماعات ما می توانیم ذهنیت شرکتدکنندگان را نه تنها در مورد کشور ایران بلکه خاور میانه تغییر بدهیم. آن روز با شکوه را با فعالیت های متنوعی جذاب کنیم. مثلا با چای و شیرینی مخصوص لبنانی از آنها پذیرایی کنیم. غذای حلال فلسطینی سرو کنیم. من هم مراسم با شکوه سفره هفت سین را بر عهده می گیرم. کار آسانی نیست و همت و اراده قوی لازم دارد. فاطمه مجبور است از مادرش کلی ظرف و ظروف و وسیله بگیرد. مادرش گاهی اوقات دلش می خواست به او‌نه بگوید ولی در برابر تلاش‌های او حرفی نمیزد. از مادرش می پرسید و می پرسید تا چیزی جا نیفتد. سمنوی درجه یک را از یک خانم ایرانی که هر ساله درست می کند خریده است. سنبل و سبزه همه سین ها را بارهای بار بررسی می کند. مادرش را هم به این جشن با شکوه دعوت کرده است. اطلاعیه جشن نوروز را در تمام طبقات کالج زده اند. روز موعد فرا می رسد. فاطمه لباس محلی لری پوشیده است تا از اصالت و فرهنگ نه تنها کشورش بلکه از زادگاه اجدادیش بگوید. او انگشتر فیروزه ای نیشابوری خواهرش را قرض گرفته است. تا از معادن زر خیز ایران بگوید. از نیشابور. ابتکار قابل تحسین او ، دعوت از آقای ابوالحسن مختاباد برای اجرای موسیقی سه تار که با استقبال بی نظیری روبرو میشود. . از آقای آرش هم دعوت کرده است تا خطاطی خط نستعلیق از اشعار شاعران گرانقدر ایران را به نمایش بگذارد. باور کردنی نیست. چه شور و شوقی به پا شده است نه تنها دانشجویان بلکه استادان هم مشتاقانه دور فاطمه را گرفته اند. با دیدن سفره هفت سین، اینه شمعدان، قرآن، دیوان حافظ و ظرفهای زیبای سنتی ایرانی از او سوال میکنند. دانشجویان افغانی و تاجیکی سر از پا نمی شناسند و با صدای بلند اشعار جان بخش حضرت مولانا را می خوانند. هم گروهی های فاطمه، شری، لارب و آمنا از مهمانان با خوشرویی پذیرایی می کنند. بوی خوش چای تازه دم کرده فضای سالن را پر کرده است. آنهم با شیرینی لبنانی. واقعا چه زیباست در آن سر دنیا نوروز را با تمام قدمت به رخ زندگی مدرن غربی بکشانی. طولی نمی کشد که روزنامه نگار کالج با گروه فیلمبرداری از راه میرسند. فاطمه تنها با کلامش توضیح نمی دهد از تمام وجودش مایه گذاشته است. از نوروز می‌گوید از خرم آباد همیشه خرم، از نیشابور و از شیراز و حافظ از اصفهان ‌خراسان نام ایران از زبانش نمی افتد. وجودش ایران است و نظر همگان را به خودش جلب کرده است. برای او امروز بسیار خوشحال است که برای عید نوروز کاری کرده است کارستان. در پایان فاطمه می گوید: از شما مدعوین محترم نهایت تشکر و قدردانی را دارم که با شرکت در این مراسم با شکوه باعث سرفرازی ما شدید. این یک فرصت بی نظیری بود که به شما بگویم من از ایران هستم. امیدوارم افکار شما نسبت به ایران و ایرانیان و‌حتی خاور میانه تغییر کرده باشد. در پایان هم مهمانان برای صرف غذا که از یک رستوران فلسطینی تهیه شده است دعوت می‌شوند.

گزارش از خانم صدیقه وحدت نویسنده از  کالیفرنیا-آمریکا