پاورقی داستانی

داستان کوتاه “صدای معلم” رامک تابنده

روز کاری بسیار شلوغی را داشت و اعصابش حسابی یه هم ریخته بود . اما نمی توانست روی کارش  تمرکز کند. تلفن همراهش زنگ خورد،  از مدرسه ی پسرش هادی زنگ می زدند که امسال تازه کلاس اول بود...

روز کاری بسیار شلوغی را داشت و اعصابش حسابی یه هم ریخته بود . اما نمی توانست روی کارش  تمرکز کند. تلفن همراهش زنگ خورد،  از مدرسه ی پسرش هادی زنگ می زدند که امسال تازه کلاس اول بود.
با دستپاچگی گوشی را برداشت!
:”الو بفرمایید،  هدایتی  هستم ”
:” سلام خانم‌، زارعی هستم، معلم پسرتون ”
:” سلام چطور شده خانم ،برای پسرم اتفاقی افتاده ؟‌” قلبش در   قفسه ی سینه اش کوبیدن گرفت.
:”نه اصلا نگران نباشید، هیچ اتفاقی نیوفتاده! فقط این روز ها کمی  نگران رفتارهای پسرتون هستم
تمرکز نداره و بد غذا شده و مدام سر بچه های دیگه داد می زنه و حرف های رکیک از دهانش در می یاد! می خواستم با شما صحبت کنم که برای اصلاح رفتارش با  همکاری همدیگه اقدام کنیم ”
پشت اش عرق سرد نشست! از خودش خجالت کشید  و اشک در چشم هاش حلقه زد.
یاد دیشب افتاد که باز دعوای سختی با شوهرش کرده بود. باران فحش و ناسزا را به سمت یکدیگر روانه کرده بودند و هر کدام بلندتر از دیگری سر هم‌فریاد می کشیدند.
هادی از صدای جیغ و دادشان از خواب پریده بود و  گریان جلوی در ایستاده بود.
درست یادش نمی آمد که چه عکس العملی نشان داده بود اما به تندی او را به اتاق اش برگردانده بود و  “آیپدش, Ipad” را برایش روشن‌کرده بود و گوشی  سنگین را روی گوش هایش گذاشته بود که مثلا حواس بچه را پرت کند .
نیمه شب وقتی که هر دو از گفتن متلک و ناسزا به هم‌ خسته شده بودند، تازه یادش آمد که پسرش هنوز جلو آی پد نشسته. با‌خودش فکر کرد:” خدایا ،یادم رفت ،چهار ساعت از خواب بچه گذشته و دلشوره گرفت”
وقتی به اتاق پسرکش رفت  او  نشسته به خواب رفته بود . نمی دانست که فرزندش چند ساعت به این حالت به خواب رفته بود. فقط او را به تخت برده و رویش را با پتو پوشانده بود و حسابی از خودش حالش به هم خورده بود. نویسنده ؛رامک تابنده

خانم هدایتی گوشتون با من هست هنوز؟
حر ف های معلم رانشنیده بود.
گفت: “ببخشید متوجه نشدم چی گفتید ،صداتون واضح نیست” معلم گفت: “عرض کردم خدمتتون می دونم که شما مادر نمونه ای هستید و نیازهای بچه اتون رو به نحو احسن برآورده می کنید . اما باید روی برنامه هایی که می بینه هم‌توجه داشته باشید .
می دونید خانم هدایتی، بچه اون رفتاری رو که می بینه یاد می گیره ،نه اون رفتاری رو که سعی دارید با  نصیحت هاتون بهش آموزش بدید.
صدای معلم تو گوش اش پیچید
بچه اون رفتاری رو که  می بینه یاد می گیره! نه اون رفتاری که سعی می کنید با حرف هاتون بهش آموزش بدید!
پایان …