اصول و قواعد داستان نویسی بخش سوم

درآمدی بر داستان نویسی – حمید نیسی

(( در آمدی بر داستان نویسی))
« بخش سوم»
پ) ساختار پلات یا پیرنگ چیست؟
_ هر داستانی قصه ای دارد و این قصه به نوبه ی خود به وسیله ی شبکه ای هدایت می شود که پلات یا پیرنگ خوانده می شود. پلات شبکه ی استدلالی ، علت و معلولی، الگو و تنظیم کننده ی فراز و فرود داستان یعنی خط سیر رویدادهای اصلی و برخورد شخصیت ها با آنها است. پلات در تمامی ساختار داستان تنیده می شود . ویژگی پلات این است که مجموعه ای است متکی بر نظم و هدف. این هدف واقعی است و نه ارزشی. هدف نتیجه ی کل مجموعه است. در یک داستان رخدادها بر شخصیت ها و بر یکدیگر تاثیر می گذارند و در نهایت موقعیت جدیدی برای شخصیت ها به وجود می آورند.
عناصری که ساختار پلات را تشکیل می دهند عبارتند از:

۱) شروع
_ داستان می تواند بر حسب چگونگی بخش های میانی و پایانی خود ، با کنش یا دیالوگ و حتی توصیف ظاهری شخصیت یا فضاسازی یا رخداد شروع شود.شروع باید بتواند خواننده را مجذوب بخش های بعدی کند.

۲) گره افکنی
_ یعنی به ریختن تعادل زندگی که در واقع چیزی نیست مگر بی نظمی و آشفتگی. گره افکنی علت وجودی هر پلاتی است. گره افکنی باعث به وجود آمدن کشمکش در داستان می شود. هر داستانی متشکل از حرکت و ماجرا است و شرط لازم حرکت تضاد و کشمکش است.

۳) گسترش
_ گره افکنی در داستان به خودی خود موجب پدید آمدن مسائلی می شود که آنها هم به نوبه ی خود موجب گسترش پلات می شوند. گره های به وجود آمده در داستان و باز گشودن آنها موجب گسترش کلی داستان می شود.

۴) تعلیق
_ محصول وضعیتی است که خواننده می خواهد آینده ی داستان را حدس بزند اما به دلایلی نمی تواند. ارزش تعلیق به دو نکته وابسته است: اول ، تحریک حس میل به دانستن ادامه ی داستان و دوم عدم توانایی خواننده در پیش بینی ادامه ی داستان.

۵) نقطه ی اوج
_ در فرآیند داستان ، آنجا که تنش به اوج می رسد و بالاترین نقطه ی بحرانی داستان است و قوی ترین رابطه ی حسی بین خواننده و متن پدید می آید، نقطه ی اوج خوانده می شود. در نقطه ی اوج کشمکش به بالاترین حد خود می رسد و مهمترین رویداد درونی یا بیرونی در همین نقطه روی می دهد. اوج باید برآیند و محصول منطقی رویدادهای قبل از خود باشد و از فرآیند پیشین داستان نتیجه شده باشد.

۶) گره گشایی
_ عبارت است از حل بحران و باز شدن گره های داستان ، به ویژه گره های نقطه ی اوج.گویی زوایای تاریک قصه در پرتو نور قرار می گیرند. نویسنده اطلاعات درست را در حدی و به شکلی باید به خواننده ارایه دهد که از یک سو انتظار او را برانگیزد و از سوی دیگر قدرت پیش بینی قطعی را از او بگیرد.

۷) پایان بندی
_ پس از گره گشایی، پایان داستان می آید که می تواند قوی ترین و موثرترین بخش روایت باشد. همیشه پایان خوب ، پایانی است غیرمنتظره و پیش بینی نشده. در داستان های کلاسیک هم داستان و هم ایدئولوژی آن( یعنی نگرش به هستی) در صفحه ی آخر به پایان می رسند و بسته می شوند. اما در نوع دیگر داستان ها پایان آنها همچنان گشوده است و با آخرین صفحه به پایان نمی رسند.
( ادامه دارد)

پژوهش : حمید نیسی