درد و درمان در اشعار مولانا

درد و درمان در حاشیه بیتی از مولانا_ مهندس محسن اسلامی (پویا )

‌‌درد و درمان
درحاشیه ی بیتی از مولانا
من همگی درد شوم تا که به درمان برسم…..
《مولانا》
■ این غزل مولانا رابسیار دوست دارم ومعمولا باخودم زمزمه می کنم . بهتردیدم پیرامون آن یادداشتی بنویسم .
با تعمقی در احوال ومقالات شمس تبریز ی بخوبی در می یابیم که شمس ، تنها انساني را كه بي قيد و شرط تكريم مي كند، شخص پيامبر اسلام است. در جايي سخني با اين مضمون دارد كه من يك اسب سركشم و هيچ كس نمي تواند  مرا  مهر کند و قید مرا در دست بگيرد، الا مصطفي،البته او هم بايد محتاط باشد .
شمس براي مصطفي (پیامبر اعظم)  ارزش زيادي قائل است، ولي همين انسان [شمس] به جايي مي رسد كه مي گويد در هيچ سخن مصطفي درنپيچيدم، الا دراين سخن او كه گفت«الدنیا سجن المومن»چرا كه من جز گل و گلشن چيزي نمي بينم. در اینجا فرصتی برای پرداختن به این موضوع نیست واینکه این سخن پیامبر به چه معنا بوده است، مبحثی دیگر است  اما مي خواهم اين نكته را بيان كنم كه يك انسان چقدر مي تواند شاد باشد.
***
بدون تردید تمامی  انسان ها در حال تجربه کردن زندگی هستند  اما نگاه دروني انسان ها، زندگي ها را متفاوت مي كند و بر ميزان درد و رنجی که می برند تأثير مي گذارد. فرض كنيم در یک خرید فروشنده مبلغ مثلا ۵۰ هزارتومان را از شخصی اضافه تر،می گیرد آن شخص تا مدت زمانی ممکن است ناراحت باشد و باعث رنجش خاطرش گردد . شخص دومي هم، همان روز ۲ ميليون تومان در قمار باخته، اما اصلا ناراحت نيست و شخص سومي هم در همان روز ۱۰ ميليون تومان به خیریه ای كمك كرده، اما اصلا يادش هم نمي آيد. به تعبير حضرت عيسي يك دست او داده است و دست ديگر اصلا به ياد نمي آورد. پس هميشه پول نيست كه بود و نبود آن درد و رنج مي آورد، بلكه از همين سه مثال مبتوان دریافت که نگاه دروني و نوعي نگرشهای خاص ماست كه باعث ايجاد درد و رنج مي شود . هرچه اين نگرش را سالم تر كنيم، درد و رنج كمتري خواهیم برد .البته سالم تر كردن هم به اين معنا نيست كه تا اراده كنيم، نگرشمان به عالم تغيير مي كند، ولي اگر درك و فهم خوبي داشته باشيم ، مي توانيم تشخيص دهيم به چه سمت وسويي برويم ، تا درد و رنجمان كمتر باشد و كسي مانند (شمس) هم به جايي مي رسد و نگرش حاصل مي كند كه واقعًا درد و رنجي در عالم نمي بيند.
***
شمس هم مثل ما يك انسان بوده است و مانند ما گوشت و پوست و خون داشته، اما نگرشي پيدا كرده است كه علي رغم اينكه در زندگي روزمره ساير انسان ها شريك بوده است و با همين مسائل و مشكلات روزمره كه من و شما هم با آن مواجهيم، سر و كار داشته، اما بسيار شاد بوده است . انسان هايي هم بوده اند كه در همان زمان و در همان قونيه زندگي مي كرده اند و علي رغم اينكه از مكنت زيادي برخوردار بوده اند، ولي هميشه ناراحت بوده و درد و رنج زيادي داشته اند. بنابراین درد و رنج و دیدگاه  ما به درد و رنج،  مبحث مهمي است كه مي تواند در خودشناسي ما را ياري كند و نقطه اي براي آغاز آن باشد.
پیرامون درد و رنج هم همين طور است، يعني نمي توانيم بگوييم چون همه از درد و رنج و سختی ها رها نيستند و مي نالند پس ما هم بناليم . اگر كسي مي تواند كاري كند، كه نالش اش كم شود، چرا اين كار را نكند؟ به نظر من توصيه هايي كه شده است تا ما بیشتر در درون خودمان سیرکنیم وتامل کنیم  ، نه براي آن است كه ما گوشه نشين شويم ، بلكه براي اين است كه همين زندگي را داشته باشيم، اما با نگرشی درست در درون، زندگي  مان را با سختیهایی كمتري سپري كنيم .
***
حالا این سوال پیش می آید که اگر درد و رنج يك واقعيت هميشگي و ناگزیر زندگی ما است و ما از آن گريزي نداريم، پس چرا برای خودشناسی تلاش کنیم ؟ در پاسخ می توان دو نكته را بیان کرد : يكي اينكه اگر از درد و رنج گريزي نداريم، اما هم درد و هم رنج ذومراتب است و انسان مي تواند از يك درد و رنج مرتبه فراتر به يك درد و رنج مرتبه فروتر منتقل شود و اين چيز كمي نيست . نكته ديگر اينكه اگرچه ما مي گوييم انسانها از درد و رنج خالي نيستند، اما اين جمله درباره ی همه ی انسانها صادق نیست؛ زيرا بوده اند و هستند کسانی كه از طريق درس آموزي از همین سختیها به جايي رسيده اند كه تا حدي كه مقدور بوده است، از درد و رنج رها شده اند. ما نمي توانيم بگوييم چون همه تشنه هستند، ما هم به تشنگي مان بي اعتنا باشيم و آب نخوريم.
***
حضرت بودا درد و رنج را يك واقعيت همه جايي و هميشگي مي دانست و آغاز كار خودشناسي را در درد و رنج مي دانست و ما بايد از همين جا بفهيم كه خودمان چه هستيم . اگر درد و رنج و جود دارد، انسان بايد ذره ذره خودش را تحليل كند و علت آن را بيابد و رفع كند . اگر ما به واقعيت هاي محسوس و ملموس زندگي مان از اين منظر نگاه كنيم، آرام آرام خودمان را مي شناسیم و به درمان می رسیم .
ادامه دارد …

نویسنده :محسن اسلامی (پویا)

تنظیم: رامک تابنده