نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
زندگینامه و تأثیرات عرفانی بر مولوی( ۶۰۴-۶۷۲ ق) زندگی مولوی محمد بن محمد بلخیِ، ملقب به جلال الدین (فروزانفر،۱۳۹۰: ۳)، در ششم ربیع الاولِ سال ۶۰۴ ق، در بلخ متولد شد (افلاکی،۱۳۷۵: ج۱، ۷۳). علاوه بر جلال الدین، پدرش او را خداوندگار نیز میخواند (فروزانفر،۱۳۹۰: ۳). بعدها دوستان و نزدیکانش او را « مولوی» خطاب میکردند و در منابعِ دست اوّلِ شرح حال او و آثاری همچون مقالات شمس به همین لفظ از او یاد شده است (استعلامی، ۱۳۸۹: ۱۰). پدر مولوی، بهاءالدین محمد ولد (متوفی ۶۲۸ق)، فرزند حسین بلخی، از بزرگان علما و عرفای بزرگ عصر خود محسوب میشد و به نظر میرسد، نسب خرقة تصوفش به نجم الدین کبری می رسیده است (همایی، ۱۳۷۶: ج۱، ۱۸)؛ حتی در منابعی که بعد از شهرت مولوی نوشته شده، بهاءولد را از مشایخ فرقه کُبرَویه و دارای لقب سلطانالعلماء دانسته اند؛ به نقل از بهاءولد این لقب را پیامبر در خواب به وی عطا کرده است (استعلامی، ۱۳۸۹: ۱۱). از طرفی سلسلة ارادت او، از طریق شیخ عمّار و ابوالنجیب سهروردی، به احمد غزالی میرسد (فروزانفر،۱۳۹۰: ۸). در حدود سال ۶۱۶ق که آوازة حملۀ مغول به خوارزم، به گوش میرسید، بهاءولد همراه خانواده و جمعی از خدم و حشم به قصد زیارت بیتالله، از بلخ خارج شد (همایی، ج۱ ،۱۳۷۶: ۱۹). با این همه قرن هفتم، یعنی عصر مولوی یکی از مهمترین ادوار تاریخ تمدن و فرهنگ ایران و اسلام است، حضور ابنعربی و مولوی کافی است، برای این ادعای تاریخی (شفیعیکدکنی، ۱۳۹۳، ج۱: مقدمه۲۹). بهعلاوه عرفای بزرگ دیگری چون اوحدالدین کرمانی، شمس تبریزی، صدرالدین قونوی و برهانالدین ترمذی و… در این دوره زیستهاند. مولوی نیز با چند نفر از این عرفانی نامی همنشینی هم داشته است. روایتهایی وجود دارد که در آنها به دیدار عطار و مولوی در زمان خروج مولوی از خراسان به همراه خانوادهاش اشاره دارد که بنابر آن عطار، دربارة مولوی -که آن زمان حدود دوازده، سیزده ساله داشته-چنین گفته است که روزی «آتش در سوختگان عالم خواهد زد»! قراین تاریخی، این روایت را رد نمیکند، اما نخستین گزارشگرانِ زندگی مولوی، یعنی سلطان ولد و افلاکی از چنین دیداری سخن نگفته اند (استعلامی، ۱۳۸۹: ۱۸). از طرفی بعضی محققان، بجز حملة مغول دلایل دیگری را برای هجرت بهاءولد از بلخ ذکر کردهاند؛ بهطور مثال دلخوری خوارزمشاه از بهاءولد، به واسطة امام فخر رازی که میانة خوبی با صوفیه نداشته و حتی دلخوری بهاءولد از خوارزمشاه، به جهت آنکه در آن زمان، رابطة خوبی با خلیفة بغداد نداشته است (زرین کوب، ۱۳۷۳: ۲۲۸). به هرحال، بهاءولد پس از خروج از بلخ، مدتی در حوالی وخش و سمرقند بود و سپس از راه نیشابور و بغداد به حجاز رفت و در بازگشت از مکه، مدتی در شام ماند (همان). در زمان توقف در شام، یعنی زمانی که مولوی حدود هجده سال سن داشته است، مومنه خاتون مادر مولوی وفات مییابد. پس از آن مولوی با گوهرخاتون دختر شرفالدین لالا ازدواج میکند. چهار سال پس از آن، بهاءولد به اصرار سلطان سلجوقی علاءالدین کیقباد، به قونیه میرود (همان). در آن زمان سلطان و وزیرش معین الدین پروانه (متوفی ۶۷۵ق) که مردانی گوهرشناس بودند، بهاءولد را مورد تکریم و تعظیم قرار دادند (همایی، ۱۳۷۶، ج۱: ۱۹). بهاءولد تا زمان وفاتش یعنی سال ۶۲۸ق در آنجا، بر مسند وعظ نشست.
تأثیر بهاءولد بر مولوی براساس زندگینامه بهاءولد او، مانند پدر خویش، حسین خطیبی که سخنور و دانشمندی مسلمان و عالم دین بود که متمایل به ریاضتورزی بود (دین لوئیس،۱۳۸۶: ۵۷). با این همه از معارف بهاءولد بر میآید که او با معارف صوفیه آشنایی داشته و شاید نیز مثل بسیاری از واعظان آن ایام با صوفیه هم مجالست داشته است (زرینکوب، ۱۳۸۵: ۲۷۷). معارف بهاءولد سرشار از تجربههای خیالانگیز عرفانی اوست. البته بهاءولد خیلی در قید و بند نگاشتن و تألیف نبوده است. به نقل از افلاکی، تقریر معارف وی را مولوی انجام داده است. با این حال از بیانات معارف بر میظاید که خود بهاءولد آن را تبیین نموده است. تقریر، تدریس و تعلیم معارف در مجالس درس مولوی، ارادت و علاقۀ وی را به این اثر و اندیشههای عرفانی بهاء بهخوبی نشان میدهد (ر.ک: فروزانفر، ۱۳۹۰: ۳۲٫۳۳). این در حالی است که بعدها مولوی به توصیۀ شمس تبریزی، تدریس و مطالعۀ معارف را رها میکند. با این همه، دربارۀ تأثیر بهاءولد تمایل به علوم رسمی، ریاضت و نگرش عرفانی از یکسو و از سوی دیگر میتوان به این اذعان داشت که به گفتۀ محققان، کمتر مطلبی در معارف بهاءولد آمده است که مولوی در مثنوی درباره آن سخن نگفته باشد (همان: ۵۸و۵۹). شماری از عقاید و آراء بهاءولد که میتوان در آثار مولوی نیز انعکاس آنها را دید، بدین شرح است: اعتقاد به اختیار (بهاءولد، ۱۳۸۲، ج۱: ۳۸۱)، تقسیمات دوگانه علوم به علوم رسمی و علوم دیگر (همان، ص۳۸۱)، پارسایی و پرستش ، استفاده از آیات (بهاءولد، ۱۳۸۲، ج۱: ۱۴۰)، تمایل به شعر و شاعری (بهاءولد، ۱۳۸۲، ج۱: ۱۱۲). تهیه و تدوین : دکتر طناز رشیدی نسب تنظیم : رامک تابنده
این مطلب بدون برچسب می باشد.