سخن روز _ راز ، سِرّ کلام _ نجمه صالحی
راز داری_سِر کلام
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم
افسانه نیستند پندهایی که با آب طلا باید بنویسی شان..
نگاه عشق ، صلاح است و وصال کوی حقیقت ، سکوت
ژرف و خمیده ، نصایح آب دیده ، دم از خیال نمیزنند
به پرسه زدن در حاشیه ها ادامه نمیدهند و به چیزی جز تفکر در اعماق چنگ
نمیزنند...
خواه و ناخواه مگو باکسی راز دلت را ، که بکار آید روزی و مانع میشوند آنروز که حرکت الزامی است…
چه کسی تا بحال در میدان زندگی ات مدد و همراه بوده است و پا بپایت لحظه ها را پشت سر گذاشته و چه کسی دلسوز ثانیه های توست…
بشناس لحظه ها را تا در این انتها ، آغاز راهِ حقیقت باشی و راز دل را با خود آغاز کنی و گفتگویی با کودکِ درون تجربه کنی…
لحظه ها ماندگار نیستند تو نیز ، از حقیقتِ خویش دست برندار…
این فضیلتی عظیم است و شرط عاقلی و جاودانگی
و مسدود کننده ی تمام موانع و محاسبات احتمالیِ فرداهاست…
دشوار است نمک خورده ای بشکند نمکدان را
و حاصل این اعتماد ، چیزی جز بغض و درد نخواهد بود…
چه من نمک شکن باشم چه تو ، حال ما یکیست…
چه بهتراست که سکوت کنیم و دیگران را به دردسر نیندازیم و در این انتخاب درست دست از سر خود و دیگران برداریم…
ضرورت است که لزومی نامحسوس اجرا کنیم تا دغدغه ها از دسترس ما خارج شوند و امنیت برقرار باشد…
با خود آغاز میکنم دریچه ای دیگر از شناخت را که در آن موج میزند آنچه مرا آرام میکند…
نویسنده : نجمه صالحی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0