نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
زندەیاد “خلیل رویینا” فرزند حاج جعفر، شاعر لارستانی زادهی سال ١٣٣٧ خورشیدی، در شهر لار استان فارس است.
خلیل رویینا، همچون پدرش اشعار آیینی زیبا و ماندگاری سرودهاند که بسیاری از آنها در چند دهه گذشته توسط «سید علی هاشمیان» اجرا شده است. وی از چهل سالگی به طور اتفاقی شعر گفتن را آغاز کرد. شعری عاشورایی با این مطلع (کربلا زخمیترین جای زمین – از ازل تا روزگار واپسین).
وی کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی و مدتی مسئول انجمن ادبی آفتاب لارستان بود و سرانجام در دوم اسفند ماه ۱۴۰۰ بر اثر سکتهی مغزی درگذشت.
▪کتابشناسی: – گلهای ماهتابگردان – فوارههای بیبرگشت – کربلا زخمیترین جای زمین.
▪︎نمونهی شعر: (۱) در کوره میسوزم بدون تو، این تجربه آهنگرم کرده با شمعها فامیل نزدیکم، پروانگی خاکسترم کرده دور و برم مریم فراوان است، عیسای شعرم از تپش افتاد هر چند عصر جاهلیت نیست، ابیاتِ بیتو ابترم کرده گاهی به آتش میکشم تختی، جمشیدهای عصر خوشبختی کشور گشایی دلت سخت است، این عقدهها اسکندرم کرده رسوا شدن در مسلک من نیست، همرنگ با مردم نخواهم شد حرف من و تو حرف رو در روست، هرچند دنیا خنجرم کرده گاهی شبیه دلقکی شادم، از روی لبها خنده میچینم در خود ولی از درد میپیچم، اینگونه غم بازیگرم کرده با سازِ ناکوک از همان اول، در باد رقصاندی مرا چون بید از بس مطیع امر دل بودم، فرمانبریات نوکرم کرده در باتلاقت، آرزوهایم، بالا و پایین میروند اما یکروز میبینی که از صبرم، مرداب تو نیلوفرم کرده.
(۲) از کنار ثبتمان احوال را برداشتند ناگهان روز نخست سال را برداشتند از کتاب شعرِ شاعرهای زیبارو نویس مثل دزد از کنج هر لب خال را برداشتند بیهویت شد سجلّ پهلوانی از قدیم از کنار اسم رستم، زال را برداشتند ما چنان اسبی شدیم از لاغری در حال مرگ از کنار یالمان کوپال را برداشتند آسمان جای پریدن نه خزیدن بود و بس کتفمان را پاره کرده بال را برداشتند خنده جذابیّتش را زندهزنده چال کرد اشکها از گونه کمکم، چال را برداشتند مردهشور زندگی از بس به لبها آمدند از جهنم درّهها، غسّال را برداشتند شد نماز خوفمان یک رکعت آنهم مستحب از نماز یومیه اعمال را برداشتند خشتخشتِ گورمان آماده شد آنروز که خشتمالان مال بیتالمال را برداشتند.
(۳) به پا کرده است دنیا بلبشویی ندارد هیچکس حق وتویی به فکر بینوایان هیچکس نیست مگر پیدا شود ویکتور هوگویی.
(۴) به جز چشمان غمگینی نداریم برای خنده تضمینی نداریم تمام کفشها لنگه به لنگه است برایش چارلی چاپلینی نداریم.
(۵) شبیه خندهی تو در جهان نیست به یادش میتوان عمری جوان زیست کنار خندهات شرمنده هر روز مونالیزای لبخند داوینچیست.
گردآوری و نگارش: #زانا_کوردستانی دبیر سرویس شاعران عصر ما
این مطلب بدون برچسب می باشد.