شاعران معاصر ، شعر مخاطب ( معرفی محمد خاکسار آذرخش)

شاعر معاصر
محمدخاکسار_آذرخش

دنیای چشم‌هــــای تو ، دنیای دیگری‌ست
هستی ولی حواس دلت جای دیگری‌ست

باور نمــی‌کنــد دل بــی‌چـــــــاره‌ام ، ولی
-تـو در سرتـــــ عمارت رؤیای دیگری‌ست

من بال بال مــــی‌زنـم و چشــم‌هــــای تو
ایینــــه‌دار طلعتـــــــــ سیمای دیگری‌ست

دنیای من تــویــی و سرم گـرم باورتـــــــ
-جـایــی که آرزوی تو ، دنیای دیگری‌ست

من ، لحظـه لحظـه بی نفس تو سیاه‌تــــر
هر لحظه در خیال تو سودای دیگری‌ست

فــــردای من ادامه‌ی امـــروز و بی نشاط
در تـو ، نشاط تازه‌ی فـــردای دیگری‌ست

از بختـــــــــِـ تیره ، خسته‌ام اما امیدوار
-در من دوباره ، مـــوج تمنای دیگری‌ست

*********************************
ذکر نام‌ تــو چه آسان اضطـرابم را گرفت
نـــرم و آرام آمــد و ، آنی عذابم را گرفت

تا به شکرانه سماعی سر کنم از خود رها
عقلِ وسواسِ حسود آمد شرابم را گرفت

آمــــدم پیش نگـاه گــــرم تو مهمان شوم
سایه‌ای سنگین نشست و آفتابم را گرفت

خواستم تا یکــ ورق پیش تو درد دل کنم
یــــورش پایــیـــز ، اوراق کتابم را گرفت

شب‌نشین خاطراتـــــــــ تو شدم در انزوا
رهــزن یادت رسید و راه خوابم را گرفت

تا طبیبی مهربان آمــد صبوری نسخه داد
-درد اما ، خیرگی افــزود و تابم را گرفت

دست در دست خیــال تو به باران زد دلم
گریه ، از کوه غـرور آمد حسابم را گرفت

معرفی: زهرا چشم براه