شاعران پارسی زبان خاطب رسانه، فرهاد رضایی
کنار اسکله ایستادهام چرثقیلها به دنبال سایهی خود با مرغان دریایی دست به یکی کردهاند زیر دریاییها رزهای سیاه را به زیر آب میبرند تا اعماق دریا خوشبو شود کانتینر کانتینر نامههای عاشقان را بار میزنند و به جزیرهای میبرند تا بسوزانند و عاشقانی که دلشان خوش است نامههایشان خوانده میشود هر روز […]
کنار اسکله ایستادهام
چرثقیلها به دنبال سایهی خود
با مرغان دریایی دست به یکی کردهاند
زیر دریاییها رزهای سیاه را
به زیر آب میبرند
تا اعماق دریا خوشبو شود
کانتینر کانتینر نامههای عاشقان را
بار میزنند و به جزیرهای میبرند
تا بسوزانند
و عاشقانی که دلشان خوش است
نامههایشان خوانده میشود
هر روز کنار اسکله کانتینرها را میشمارند.
اینجا تا چشم کار میکند
کشتیها به نوبت به گِل مینشینند،
مسافران با چمدانهایشان تانگو میرقصند،
ملوانان از دختران چشم آبی میگویند
و من که هنوز کنار اسکله ایستادهام،
اسکلهای که برای من مرز میان رفتن و ماندن است.
با آخرین نامهایکه برایت نوشتهام
کشتیای میسازم
سوارش میشوم
و تا جایی که کلمات غرق نشدهاند
برای جای خالیات در اسکله دست تکان میدهم
که از فردا تنها نشانیام
رزی مشکیست بر امواج دریا
فرهاد رضایی
دبیر شعر مجلهی ایرانیان اروپا: احسان امیری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0