نو رباعی و شعر نو از سرکار خانم عشرت بنی هاشمی
عبادت می کنم با شعر چشمان تورا هردم
تو پیش من نمی مانی و من پیش تو گشتم خَم
سواری از تبار یاغیان شهر طوفانی
که می ریزی به قلبم دم به دم از بمب های غم
تورا پیدا که نه ،هر لحظه با این فکر تبدارم
چنان می بینمت گویی که زخمم را زدی مرهم
تو از ییلاق می آیی و بوی ارغوان داری
که سبزی همرهت آورده ای افسونگری راهم
خلا در حال چشمانت مرا نومیدتر کرده
نگاهم کن ولو باشد نگاهی درهم و برهم
بیا با من مدارا کن که پاییز دو چشمم را
فقط چشمان زیبای تو می سازند جام جم
سروده ی عشرت بنی هاشمی
از کتاب “خنده های پیچ در پیچ همه دیوارها ”
***********************************
آتش به دل اجاق افتاده مدام
می رقصد و می لرزد و می گردد رام
ای عشق تویی که شعله ور می کنی اَم
باید به دلم بیافتی آرام آرام
***********************************
آغشته ام
به حس عجیبی
که عاشقی ست
کنارم نیا
آتش می گیری
***************************************
شعر نو سروده جناب آقای پورمزد کافی (منظر)
“شوریدگی”
ترا می خواستم
از تمام جهان
از هر شعله ی شکفته ی جان
ترا می خواستم
از درخت و از روشنی ی آب
از لحظه های شعر
در اوج التهاب
آن خواهش سراسیمه
در روح اضطراب
ترا می خواستم
از چشم آینه
بر پله های نور
از روشنای عشق
در خاکساری ی غرور
از شور
از هر چامه ی برآمده از سرور
ترا می خواستم
از پیچش تب
بر تار تار عصب
از پرسه های غمین لاله
در انتهای شب
ترا می خواستم
از بال بال شنگرف هول
در بوسه های نسیم
از شعله های نهفته ی باغ
در این شب بیم
ترا می خواستم
از جنون
از کوبش عصب
بر لخته های خون
از ماه
از زمین
از آن پرنده ی خونین
ز دشنه ی کین
ترا می خواستم از تمامِ جهان
و مرگ را
چه پاسخی
کوبنده تر از این؟
شهریور ۲۶۵۳ (۱۳۷۳)
آگوست ۱۹۹۴ آلمان
ارسال دیدگاه