نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
فلسفۀ اخلاق ابوسعید ابوالخیر در بوتۀ نقد جدید
مقدمه
تصوف که برجستهترین مکتب عرفانی در جهان اسلام بوده، در طول قرنها -از آغاز تاکنون- مورد نقد و ارزیابیهای متفاوتی قرار گرفته است. منتقدان صوفیه، طیف گستردهای از افراد با مرام و مکاتب متفاوت هستند؛ از فقها و عالمان دین گرفته، تا فلاسفه و روشناندیشان و بیدینان! اما آنچه روشن است آثار بر جای مانده از متصوفه، بهعلاوۀ تأثیر این آثار بر کل ادبیات، بهگونهای است که نمیتوان آن را مردود و عاری از ارزش دانست. علاوه بر آن، در نظر گرفتن ارزش آنها تنها به لحاظ ادبی و هنری نیز، با توجه به غنای محتوای آنها -حداقل از نظر ارزشهای اخلاقی و معنوی- کم لطفی به نظر میرسد.
اینکه چه انتقادهایی بر صوفیه وارد شده و کدامها بهجا و قابل تأمل هستند، بحثی مفصل است که در جای خود میتواند مورد تبیین و بررسی قرار گیرد. همچنین بررسی اینکه ارزش آثار صوفیه محدود به زیبایی ادبی و هنری آنهاست یا میتوانند ارزشهای دیگری نیز داشته باشند، نیاز به بررسی و تحلیل مفصلی دارد. اما در این مقال بر آن هستیم به یکی از عرفای نامی که در بسیاری از منابع انتقادی نام و نشان او بهوفور به چشم میخورد پرداخته، بهاجمال آموزههای او را به محک فلسفۀ اخلاق مدرن بزنیم و در نهایت به ارزیابی و داوری آن بنشینیم.
ابوسعید ابوالخیر و جهانبینی عرفانی او
ابوسعید فضیلالله بناحمد بنمحمّد بنابراهیم، مشهور به ابوسعید ابوالخیر از بزرگترین عرفای قرن چهارم و پنجم هجری قمری عالم تصوف بوده است. او در سال ۳۵۷ه.ق در میهنه متولد شده و در سال ۴۴۰ ه.ق در همانجا درگذشته است. ابوسعید را در زمرۀ عرفای اهل سُکر خراسان دانستهاند. آنچه او را به عارفی برجسته مبدّل ساخته، آن است که اولا وی از پیشروان تصوّف بوده که شعر پارسی را برای تعلیمات خود پذیرفته و ثانیا تعلّق او به سماع و نقش او در گسترش آن بهگونهای است که در هیچکدام از عرفای پیش از وی، چنین چیزی مشاهده نمیشود. ثالثا ابوسعید را از بنیانگذاران مکتب شادی و سکر در تصوّف دانستهاند؛ زیرا بر خلاف اکثر مشایخ تصوّف، هرگز نگفته که در ازای شادی اخروی باید در این دنیا محزون و اندوهناک بود. همۀ اینها به نوعی بیانگر شادی، شور و سکر در عرفان ابوسعید بوده است و تأثیر او در ایجاد این تغییرات و تبدیل آنها به بخشی از آداب خانقاهی را نشان میدهد!
معروفترین اثر برجای مانده از ابوسعید، ابیات منسوب به اوست. اما به نظر میرسد ابیاتِ اندکی متعلّق به خودِ اوست و بنا به نقل قولی که محمّد بنمنوّر از وی بیان داشته: «که ما هرگز شعر نگفتهایم. آنچ بر زبانِ ما رود گفتۀ عزیزان بود و بیشتر از آن پیر ابوالقاسم بِشر بود. این بر اندیشۀ آن درویش رفت». بنابراین او بیشتر نقل کنندۀ اشعار دیگران بوده، البته قطعاً به لحاظ مفهومی ابیاتی را نقل میکرده که بهنوعی بیانگر آراء و عقاید او و طرز تفکر او هستند. علاوه بر این ابیات که در قالب دو بیتی و رباعی منسوب به اوست، دو اثر ارزشمند دیگر، در قرن ششم دربارۀ ابوسعید نوشته شده است. یکی مجموعۀ حالات و سخنانتألیف جمالالدین ابوروح لطفالله بنابیسعید، و دیگری اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابیسعید محمّد بنمنوّر ابیسعید بنطاهر بنابیسعید بنابیالخیر است که هر دو کتاب در شناخت طریقت ابوسعید بسیار ارزشمند هستند. البته برای مخاطب امروزی این آثار ممکن است کراماتی که نویسندگان دو کتاب اخیر، در پی مطرح کردن آنها برای بالا بردن شخصیت ابوسعید و نشان دادن نوعی اعجاز در سخن و رفتار او بودهاند، بیش از هر چیز مایۀ طنز و ریشخند باشد؛ چنانکه در کتابهای امروزی نقد تصوف و متصوفه، به آنها رجوع میکنند.
اما با این همه، در روش زندگی ابوسعید و طریقۀ عرفانی اوبراساس آنچه در اشعار منسوب به او و حالات و سخنانی که در باب کراماتش مطرح شده است، مباحثی نیز وجود دارد که میتواند نکات قابل توجهی را به مخاطب امروزی خود ارائه دهد.
یکی از مهمترین نکات در طریقت عرفانی ابوسعید آن است که او در آغاز ورودش به تصوّف هفت سال عزلت گزید؛ یعنی هفت سال از ایام جوانی را در بیابانهای میان میهنه، باورد، مرو، سرخس و کوههای هزار مسجد، دور از مردم و خانواده، سرگرم مجاهده و عبادت بوده و قوتِ خویش را از سرِ بوتۀ گز و طاق و خار فراهم میآورده است. اما بعدها که روشنایی در کارش پیدا شد، حاصل آن مشقتها قرب و آسایش بود و او دیگر ریاضتها و مجاهدهها را کنار نهاد و از لذتهای زندگی خود را محروم نکرد. به همین دلیل خود گفته که: «هر که ما را به اوّل دید صدیقی گشت و هر که به آخر دید زندیقی گشت».
بنابراین او دو شیوه در طریقت طی کرده است؛ نخست عزلت، گوشهنشینی و ریاضت و پس از آن به یکباره زندگی عرفانی ابوسعید دگرگون شده و او یک صوفی اجتماعی و خانقاهی مبدّل شده است که مجالس او با سبک و سیاقی متفاوت شهرۀ زمانها میشود. مجالس او تنها شامل سماع و خوانش دوبیتیها و رباعیات پارسی، در کنار قرائت قرآن نبوده است؛ بلکه بهطور مثال دربارۀ مجالس ابوسعید گفته شده است که او در مجالس خود، در هنگام قرائت قرآن از آیات عذاب در میگذشت و آیات بشارت را میخواند. همۀ اینها فضای خانقاه و مجالس وی را شاد و سرشار از امید و سکر میکرد. البته رفتار او موجب دلگیری بعضی متشرعه و متصوّفه نیز میشد؛ زیرا او سنّت رایج مجلسگویی را که سابقهای ۳۰۰ ساله داشت به یکباره یکسو نهاده بود و به جای آیة قرآن و حدیث رسول(ص) [بیشتر] شعر میخواند آن هم، گاه، شعرهایی که از ادب شفاهیِ عوامِ کوچه و بازار گرفته شده بود.البته این نوع رفتار بیارتباط با روحیۀ ملامتی ابوسعید نبوده است؛ چنانکه از وی نقل شده است که «تا در نظر خلق نگردی کافر، در مذهب عاشقان مسلمان نشوی».
درست است که ابوسعید این تغییر روش را به احوال و اوقات نسبت داده است؛ یعنی معتقد بوده که آن «وقت» مناسب آن سبک و شیوه از طریقت بوده و پس از آن بنا به وقت و حال دیگر شیوۀ دیگری را برگزیده است؛ اما اگر با رویکرد معنا انگارانه به این تغییر روش و منش عرفانی ابوسعید بنگریم، این تغییر روش و طریقه، بیارتباط با تغییر نگاه وی به معنای زندگی نیست. این تغییر نشان از آن دارد که سبک و سیاق عملی زندگی عارفانۀ او ناآگاهانه، تقلیدی و آموختنی نبوده است؛ بلکه این مسیری بوده که بر اثر الهام و تجربه معنوی یا تأمل و تفکر عمیق حاصل گشته که نتیجهاش آن است که بوسعید به این نکتۀ ژرفِ روانی پیبرده است که «بهشت آنجاست که تو نباشی، یعنی از نَفس و خواهشهای نَفس خبری نباشد و تو دوزخ آنجاست که نَفس و خواهشهای نَفس میدان یابد و تو مغلوب آن خواهشها باشی»؛ یعنی ریاضت نباید لزوما جسمی باشد، بلکه از درون و نفس باید از دنیا دل برید!
در ادامه به ارزشهای اخلاقی و حقوقی که در گفتار و رفتار ابوسعید بوده و کمتر به آنها توجه شده است، میپردازیم.
ارزشهای اخلاقی در عرفان ابوسعید
ابوسعید را میتوان از انساندوستترین صوفیانِ تاریخ عرفان و تصوّف دانست؛ زیرا انسان دوستی و توجه به کرامت انسانی در جای جای گفتار و کردار او قابل مشاهده است. طبق شواهد مندرج در منابع، مخصوصاً اسرار التوحید، خانقاه تا زمان رشد و کمال ابوسعید اساساً مکانی برای عبادت بود. یکی از خدمات بارز ابوسعید آن بود که به هنگام وضع رسوم بنیادی خانقاه مقرر داشت که مهمترین اصل تصوّف یعنی «خدمت به دیگران» در نسج مفهوم خانقاه تنیده شود و این مشخصه از لنگرِ قلندرها، سرچشمه میگیرد.محمّد بنمنوّر در اینباره نقل میکند: «شیخ ما گفت: که شیخ بوالعباس بشّار گفت: هر آن مریدی که به یک خدمت درویشی قیام کند، آن وی را بهتر باشد صد رکعت نماز افزونی و اگر یک لقمه از طعم کم کند، آن وی را بهتر که همه شب نماز کند».
علاوه بر خدمت به خلق، ارزش اخلاقی دیگری که در راستای نوع دوستی، در حکایات از ابوسعید مشاهده میشود، بخشش و کرم اوست، چه از وجه مادی و چه معنوی؛ «چنانکه آوردهاند در آن وقت كه شيخ ما ابوسعيد قدس الله روحه العزيز از نيشابور با ميهنه مىآمد، چون از طوس بيامد به درزا و نوبهار رسيد، و شيخ ما تنها مىراند و جمع درويشان بازپس بودند، و اوّل عهد تركمانان بود، و خراسان ناايمن. تركمانى چهار پنج فرا شيخ رسيدند. خواستند كه اسب شيخ بازستانند. شيخ گفت: «چيست شما را چه مىبايد؟» تركمانان گفتند: «فرود آى!» شيخ گفت: «ما را به چهار كس بر اينجا نشاندند چندان صبر كنيد كه ما را فروگيرند، اسب از آن شماست». تا ايشان درين سخن بودند، جمع در رسيدند. شيخ گفت: «ما را فروگيريد». شيخ را از اسب فروگرفتند. چون تركمانان جمع را بديدند برفتند. و تا جمع شيخ را از اسب فروگرفتند آن سواران تركمانان دور بشده بودند. شيخ گفت: «اين اسب بديشان دهيد». جمع گفتند: «اى شيخ! ما مردم بسياريم، هيچچيز بديشان ندهيم». شيخ گفت: «ببايد داد كه ما ايشان را گفتهايم كه اين اسب از آن شماست. بديشان دهيد». چنان كردند كه اشارت شيخ بود. تركمانان اسب بستدند و برفتند و اسب ببردند. شيخ ما با جماعت به ديه خروجبلى آمدند. نماز ديگر را جمعى تركمانان آمدند و اسب شيخ باز آوردند و اسبى ديگر سخت نيكو بازان بهم، و از شيخ بسيار عذر خواستند و گفتند: «اى شيخ! اين جوانان ندانستند. دل با ما و بازيشان خوش كن. تو بزرگى خويشبكردى ايشان را چشم بر آن نيفتاد». شيخ اسبان قبول نكرد. بسيار بگفتند و خواهش و زارى كردند تا باشد كه شيخ اسب ايشان قبول نكرد و اسب خويش هم قبول نكرد. و مردمىهاشان كرد. و گفت: «ما اين اسب بديشان دادهايم و از هرچه ما برخاستيم با سر آن نشويم». چون شيخ اين بگفت، آن تركمانان جمله توبه كردند و موى فروكردند. و آن سال همه به حج رفتند و از جمله مصلحان گشتند، به بركه شيخ».
به علاوه جوانمردی ابوسعید چنان بوده که وی در پاسخ سختگیری منتقدان صوفی خود، نه تنها با وقار و متانت بلکه با مهربانی تمام با آنها رفتار کرد. برخی دیگر از مواردی که نشان از ارزشهای اخلاقی چون جوانمردی، عفو و ایثار در رفتار بوسعید دارد، به طور مجمل عبارتند از:
اینها پارهای از ارزشهای اخلاقی موجود در حکایات مربوط به ابوسعید است.
ابوسعید در رابطه با نگرش اخلاقی خود، جملهای دارد که میتواند گویای ریشۀ نگرش اخلاقمدارانه و نوعدوستی وی باشد. در حکایتی که محمّد بنمنوّر از او نقل میکند که شيخ ما گفت: «ايزد تعالى در همه جايها حقِ خود را تبع حقوق خلق گردانيد و كرم و فضل را، تقصير در حق خود عفو كند و درگذارد و در حقوق خلق روا ندارد، براى آنك رحمت صفت حق است و عجز و ضعف صفت خلق». آنگاه اين بيت بگفت:
آرى چنين كنند كريمان كه شاه كرد سوى رهى به چشم بزرگى نگاه كرد
بر اساس آنچه گفت شد، با همۀ زیبایی و توجه به ارزشهای اخلاقی که در حالات و سخنان ابوسعید آمده است، نباید فراموش کرد که نگرش اخلاقی ابوسعید ریشه در باورها و رویکرد عرفانی وی دارد. بهعبارتی ارزشهای اخلاقی چون جوانمردی، مهربانی، بخشش و ایثار در طریقۀ ابوسعید، همه به نگرش او در باب شناخت خدا و انعکاس رابطۀ عاشقانۀ انسان با خدا مرتبط بوده است. به عقیدۀ او خداوند حق خود را تبع حق مردم قرار داده و رعایت نکردن حقوق مردم را ناروا دانسته است. پس رعایت نکردن حقوق مردم، به خواست و ارادۀ خدا بازمیگردد. البته این مسئله از اهمیت نگرش و رفتار اخلاقی ابوسعید نمیکاهد. بلکه باید گفت ارزشهای اخلاقی برای ابوسعید، ارزشهایی ابزاری بودهاند که در راستای ارزش اصیل و ذاتی که برای او یکی شدن با محبوب و عشق حقیقی محسوب میشوند.
ارزشهای حقوقی در عرفان ابوسعید
حکایات عمیق و پرباری وجود دارد که نشان میدهد، ابوسعید تا چه حدی به برابری حقوق اهمیت میداده است. بهگونهای کهاهمیّت به حقوق دیگران و برابری آنها، بدون در نظر گرفتن جنسیت، جایگاه اجتماعی، نژاد و مذهب از ویژگیهای ابوسعید بوده است. اگر بخواهیم دستهبندی اجمالی بر ارزشهای حقوقی که ابوسعید به آنها توجه نموده داشته باشیم، میتوان چنین ترسیم نمود: توجه به حقوق انسانی افراد از هر نژاد و طبقۀ اجتماعی؛ توجه به حقوق زنان؛ توجه به حقوق حیوانات؛ توجه به داشتن آزادی در عقیده و مذهب؛ البته بیشک در زمان ابوسعید بیشتر به بعد اخلاقی این مسائل توجه میشده است، اما در عصر حاضر این مسائل از جمله حقوق انسانی نیز محسوب میشوند.
الف- توجه به آزادی عقیده و مذهب: ابوسعید، یکی از نخستین مشایخ برجستهای بود که بسیار مایل بود مردم را از هر صنف و مذهبی در زیر چتر مهماننوازی و لطف خود درآورد، خواه آنها سالک مبتدی یا صوفی بودند، خواه نبودند. در نیشابور و بعضی از شهرهای خراسان آن دوره، گروههایی از زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان زندگی میکردند. رفتار انسانی و زیبای شیخ با آنان شنیدنی است. برای مثال، هنگامیکه کلیسای مسیحیان میرفت، آنان تحت تأثیر شخصیت ابوسعید قرار گرفتند. هنگام خروج از کلیسا یکی از مریدان گفت: «اگر شیخ اشارت کردی؛ همه زنّارها بازکردندی»؛ شیخ ما گفت: «ماشان ور نبسته بودیم که ماشان ور گشاییم». همچنین وقتی از شیخ پرسیده میشود: آیا مردان خدا تنها را مسجد هستند؟ پاسخ میدهد: «در خرابات هم باشند».این بیانات توام با تسامح و تساهل وی حاکی از جهانبینیای است که در آن انسانها با باورهای اعتقادی و مذهبی متفاوت برابرند.
ب- توجه به زنان: ابوسعید برخلاف صوفیانی که به زنان نظر چندان مثبتی نداشتهاند و آنان را شایستۀ ورود در وادی طریقت و سیر و سلوک نمیدانستهاند، به زنان توجه و عنایت خاصی نشان میداد. او از میان زنان محبّان و مریدان بسیاری داشت در حکایاتی که مجالس ابوسعید نقل شده، میتوان دریافت که زنانهمانند مردان حق حضور و سماع در مجالس وی را داشتهاند.اهمیت این مسئله از آنجایی بیشتر میشود که این اتفاق در فضاهای سنتی و دینی، در حدود هزار سال پیش رخ داده است.
ج- برابری انسانها از هر نژاد و طبقۀ اجتماعی: ابوسعید انسانها را جدا از رنگ و نژاد و دین و طبقۀ اجتماعیشان، تنها و تنها در مقام انسان و مخلوق عزیز خداوند میبیند. در این زمینه حکایات بسیاری را میتوان دریافت که یکی از آنها حکایت در خور توجهی از تبیین برابری نژادهاست. این حکایت را محمّد بنمنوّر نقل میکند که: «خواجه امام عماد الدين محمّد بلعباس سديد، رحمة الله عليه، گفت: من هفتساله بودم كه از پدر شنودم، رحمة الله عليه، كه گفت كدبانو ماهك دختر خواجه حمويه كه رئيس ميهنه بود كه گفت يك روز شيخ ما ابوسعيد قدس الله روحه العزيز مجلس مىگفت در ميهنه بر در مشهد مقدس عمّرها اللّه. و آن روز شيخ ما صوفى سرخ پوشيده بود و دستارى سپيد در سر بسته و روىسرخ. سخن مىگفت. و من در او نظاره مىكردم. با دل خود گفتم كه «آيا خداوند را سبحانه و تعالى در جهان هيچ بندهاى هست چون شيخ ما و از وى نيكوتر؟» چون اين انديشه بهخاطر من بگذشت، شيخ روى سوى من كرد و گفت: «ماه! مهانديش آنچ مىانديشى. اگر خواهى كه بدانى بنگر تا ببينى». و اشارت بدان درخت كرد كه بر در مشهد مقدس هست، عمّرها اللّه تعالى! من بنگريستم، جوانى ديدم در پاى آن درخت ايستاده سياه و خشك و ضعيف بر ضد حالت شيخ نيك بشوليده و سخن شيخ استماع مىكرد. من در وى مینگريستم. با خود مىانديشيدم كه اين چه جاى آن دارد كه شيخ مرا بدو اشارت مىکند. من درين تفكر بودم كه شيخ گفت: «ماه! بازآيى». من با خود آمدم. شيخ گفت: «آن را كه مىبينى يك تاره موى وى به نزديك حق سبحانه و تعالى گرامىتر از دنيا و آخرت و هرچه در دنيا و آخرت است. نگر كه انك مىانديشى نيز نينديشىكه خداوند را بندگانند؛ يكى را به رنگ طاووس دارد و يكى را به رنگ كلاغ».».
د- توجه به حقوق حیوانات: توجه به حقوق حیوانات از جمله مباحث مطرح شده در جهان امروزی است. در گفتار و برخوردهای ابوسعید در این زمینه حکایاتی نقل شده است که اگر کرامتی باور نکردنی محسوب شود، اما از نوع کرامات انسانی در عصر حاضر به حساب میآید. در حکایتی از عطار نیشابوری نقل شده است که مردی صوفی وقتی جامهاش به سگی میمالد، با چوبدستی خود او را میزند و دست او را سخت مجروح میسازد. سگ نزد ابوسعید میگریزد. ابوسعید صوفی را در مورد عملش مواخذه میکند و اگر چه صوفی میگوید که سگ او را نجس کرده است؛ سگ اعتراض میکند که چون آن مرد را در لباس صوفی-جامۀ محبت- دیده احساس کرده که میتواند با او آشنا شود، ابوسعید جانب سگ را میگیرد و طریقۀ تنبیه مرد را از سگ میپرسد و حیوان میگوید: «جامۀ صوفی از تن او بیرون کن. این برای او تا روز داوری کافی است». فارغ از اینکه در این داستان اشاره به دانستن زبان حیوانات بهعنوان یک کرامت برای ابوسعید شده است. عمل ابوسعید در رعایت حقوق، حتی حقوق حیوانات و تعیین چنین مجازاتی را به میتوان یک ارزش حقوقی و نوعی عدالت و مساوات در رعایت حقوق موجودات تلقی کرد. توجه به ارزشهای حقوقی اگرچه ارزش اصیل و ذاتی نیست، لیکن بهعنوان ارزشی ابزاری برای ارزشی برتر و حقیقیتر ناشی از نگرش وحدتگرایانۀ ابوسعید است، در ساحتی که همۀ موجودات ارتباط عمیق و اصیلی با خداوند دارند، همه از مساوات و برابری حقوقی برخوردارند.
نتایج
در بحث از ارزش اخلاقی نظیر دیگر دوستی و خدمت به دیگران که در اقوال و احوال جوانمردانه، ایثارگرانه همراه با محبت و نوع دوستی از ابوسعید قابل مشاهده است، میتوان این ارزشها راارزشهایی ابزاری و فرعی بر محبت و عشق الهی دانست که در نگرش عرفانی او ارزشی اصیل و ذاتی است. پس اینکه در نگرش عرفانی او اخلاق جایگاه ویژهای دارد، ریشه در رویکرد عارفانه و طریقتی او دارد. بهعبارتی ارزشهای اخلاقی چون جوانمردی، مهربانی، بخشش و ایثار در رفتار و گفتار او، همه در جهت رابطۀ انسان با خدا هستند. همچنین است ارزشهای حقوقی، در ساحتعرفانی او؛ یعنی ارزشهای حقوقیای چون عدالت و مساوات در رعایت حقوق موجودات حتی حیوانات؛ پس این ارزشهای حقوقی اگر چه ارزش اصیل و ذاتی نیستند، لیکن بهعنوان ارزشی ابزاری برای ارزشی برتر و حقیقیتر ناشی از نگرش وحدتگرایانۀ ابوسعید است، در ساحتی که همۀ موجودات ارتباط عمیق و اصیلی با خداوند دارند، پس همه از مساوات و برابری حقوقی برخوردارند. با این همه، نمیتوان چنین رویکردی را فاقد ارزش دانست و کوچک شمرد؛ بلکه با در نظر گرفتن آن در ظرف زمانی و مکانی میتوان ارزشمند و در خور توجه دانست.
منابع
۱
نقد و نظر بر دفتر شعر ” تبعید صدا ” شاعر : جعفر محمدی واجارگاهی…
من تعمیمرکار خودرو بودم و سعید سوپر مارکت داشت…
ازهمان شبی که هوس جانانه درجان من پل میزد به خلوت ِدل خواسته ای در فراسوی باور...
رند و رندی در دیوان حافظ شاید هیچ کلمه ای در دیوان حافظ دشوارتر از رند نباشد، مهمترین و منسجم ترین تزی که حافظ دارد، رندی است. اما پیش از حافظ در کتب لغت و دواوین شعرای دیگر، رند معنای متفاوتی دارد، برهان قاطع در شرح این واژه می گوید:” مردم محیل و زیرک و […]