اثربخشی بازي و قصه گویی بر افزایش خلاقیت کودکان
امروزه شعار ” نابودي در انتظار شماست، مگر اینکه خلاق و نوآور باشید” پیشروي همه برنامه ریزان و سیاست گذاران است از آن جایی که مدیران آموزش و پرورش وظیفه رشد و پرور ش خلاقیت کودکان را بر عهده دارند، براي نیل به این منظور بایددر جهت استفاده صحیح و جهت دار از استعدادها و توانایی هاي آن ها گام بردارند،بنابراین همواره در پی یافتن روش هاي جدید براي ارتقاي خلاقیت کودکان هستند دومورد از جدیدترین و جذاب ترین این روش ها بازي و قصه گویی میباشد.
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی بازي و قصه گویی بر افزایش میزانخلاقیت دانش آموزان است…
مقدمه
تمدن بشري مرهون اندیشه خلاق انسان بوده است و دوام آن بدون بهره گیري از خلاقیت، که عالی ترین عملکرد ذهن آدمی قلمداد می شود، غیر ممکن است. در وضعیت کنونی خلاقیت نه تنها یک ضرورت، بلکه شرطی براي بقا به حساب می آید. بنابراین لازم است نظام آموزشی به تربیت و پرورش افرادي تأکید کند که به حل خلاق مسائل پیش بینی ناپذیر قادر باشند (قاسم زاده، ۱۳۸۱۹).
در فرهنگ روانشناسی سیلامی خلاقیت، همان تمایل و ذوق به ایجادگري است که درهمه افراد و در همه سنین به طور بالقوه موجود است و با محیط اجتماعی، فرهنگی، پیوستگی مستقیم ونزدیک دارد (Robinson 2010).
تورنس معتقد است خلاقیت عبارت است از فرایند احساس مشکلات و مسائل، اختلاف نظر درباره اطلاعات، خطا کردن در عناصر و عوامل اشیا و نیز حدس زدن وتشکیل فرضیه ها درباره این کمبودها، ارزیابی وآزمایش این حدس ها و فرضیه ها، احتمالا اصلاح و آزمایش مجدد آنها و نهایتا مرتبط ساختن نتایج.
دوران کودکی نقشی حساس و تعیین کننده در زندگی انسان دارد. توجه به این دوران تا آنجاست که اولاً دوران کودکی را روانشناسان و صاحب نظران تعلیم و تربیت غالباً به عنوان برجسته ترین مرحله در تکوین شخصیت انسان دانسته اند؛ و دوم اینکه پژوهشگران، وجود تعارضات، اختلالات و نابسامانی هاي روانی در این سنین را از عوامل اساسی در بروز مشکلات
در سراسر زندگی فرد میدانند (دادستان، ۱۳۸۸).
در عصر حاضر دانش آموزان براي رویارویی با تحولات شگفت انگیز هزارة سوم میلادي باید مهارت هاي تفکر انتقادي وخلاق خود را به منظور تصمیمگیري مناسب و حل مسائل پیچیده ي جامعه بهبود بخشند. آنان باید مهارت هاي پژوهش، حل مسأله و روحیه جست و جو را در خود افزایش دهند. روشن است که براي دست یابی به این هدف ها، مسئولیتی سنگین بر
دوش مراکز آموزشی، به ویژه آموزش و پرورش قرار می گیرد. این مراکز، از یک سو وظیفه آموزش دانش ها و تجهیز دانش آموزان به اطلاعات مورد نیاز آنان را بر عهده دارند و از سوي دیگر باید زمینه اي را فراهم آورند تا به رشد و پرورش خلاقیت و نوآوري و استفاده صحیح و جهت دار از این استعداد و توانایی کمک کند( Daykin et al 2007).
در جهان امروز پرورش خلاقیت یکی از محورهاي اساسی نظام هاي آموزشی است و معلمان نقش بسیاري در رشد یا سرکوبی خلاقیت دانش آموزان دارند، روانشناسان پرورشی معتقدند معلمان می توانند شیوه هاي تفکر خلاق و راه تقویت توانایی هاي خلاقانه را به افراد و به ویژه کودکان و نوجوانان بیاموزند زیرا فرض بر این است که کودکان داراي اشتیاق ذاتی براي کشف هستند که آموزش باید آن را تغذیه کند (قاسم زاده، ۱۳۷۳).
در گذشته، عقیده بر این بود که خلاقیت یک موهبت الهی است و چیزي نیست که بتوان آن را پرورش داد و یا به دیگران منتقل کرد، اما اکنون دانشمندان عقیده دارند که خلاقیت ویژگی اي نیست که در اختیار افراد اندکی قرار گرفته باشد، بلکه همه انسان ها به نحوي آن را دارند (جلیلی، ۱۳۸۹) تورنس به عنوان یکی از نامدارترین نظریه پردازان حوزه خلاقیت می-
گوید: “من در ۱۵ سال تجربه مطالعه و آموزش تفکر خلاق و کار با کودکان، شواهدي دیده ام که نشان می دهد خلاقیت را میتوان آموزش داد”(Beghetto 2009).
بنابراین توجه به پرورش خلاقیت در دانش آموزان دوره ابتدایی از جمله مسائل مهمی است که همواره مورد توجه متخصصان و صاحب نظران تعلیم و تربیت بوده و پیوسته از سوي آنان توصیه شده است.
امروزه روشهاي متنوعی براي افزایش خلاقیت کودکان به وجود آمده است، تکنیک هاي خلاقیت به عنوان ابزاري براي رشد خلاقیت و افزایش توان حل مسائل کمک شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل مسأله می نماید. به عبارت دیگر هر یک از فنون خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می کنند (سیف هاشمی، ۱۳۸۳).
استفاده از هنر به عنوان ابزاري جهت فعال کردن یادگیرندگان در فرایند یادگیري و به عنوان اسلحه اي نیرومند براي سرکوبی کهنگی و عاملی براي رشد قدرت آفرینندگی و خلاقیت در دانش آموزان، توسط پژوهش هاي پیاژه، ( ۱۹۶۰ )، تورنس ( ۱۹۷۵) ،((Jackson, 1991
(Duun 1995), (Manner, 1998) ،(Conliff, 1998) ،(Eisner, 1998) ،(Young, 1997)، Cortins, 1999) مورد توجه و تأیید قرار گرفته است (به نقل از ذکریایی و همکاران، ۱۳۸۷) (Goodman, 2011) نیز در تأکید اثربخشی هنر در رشد و پرورش کودکان میگوید آموزش هنر باعث هماهنگی رشد آزاد کودك در جنبه هاي مختلف می شود.
دو روش جدید و کارآمد مؤثر بر خلاقیت، قصه گویی و بازي می باشد. بازي یکی از بهترین و لذت بخشترین فعالیت کودکان به شمار می رود. بازي به عنوان “کار” کودکان است Oapilia and Olds, 2002))
بازي عبارت است از هر گونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفدار که به صورت فردي یا گروهی انجام شود و موجب کسب لذت و برآورده شدن نیازهاي کودك می گردد (همتی، ۱۳۸۹ ). اهمیت بازي در پیشرفت شناختی کودکان بارها تصدیق شده است، در واقع تمایل کودکان به بازي یا بازیگوشی با مهارت هاي تفکر خلاق مرتبط است(Liberman, 1987). بازي، انعطاف پذیري و مهارت هاي حل مسأله لازم براي براي خلاق بودن را تقویت میکند( (Tekin, 2011.
اگر ما به عنوان بزرگسالان همچنان روحیه بازي کردن را در خود حفظ کنیم یعنی آگاهانه ویژگی هاي بازي را به کار بریم، قادر خواهیم بود از طریق تمام حواس خود اطلاعات به دست آوریم و محدود به اطلاعات دست دوم یا نتایج از قبل تعیین شده نباشیم. روحیه بازي کردن، به خلاقیت و تخیل پر و بال می دهد (زایپس ۱۳۸۲). بازي کردن، باعث آمادگی روانی و فیزیکی در کودکان می شود تا براي یادگیري و پذیرش آماده شوند. در حقیقت، نیروهاي روانی و فیزیکی را براي به دست آوردن موفقیت فعال می کند. به همین دلیل، روانشناسان سعی بر طراحی بازي هاي مختلف براي پیشرفت آموزشی دارند (میر صادقی،۱۳۸۵)
یکی دیگر از فعالیت هاي هنري قابل توجه در این زمینه بهره گیري از هنر قصه گویی خلاق می باشد. منظور از قصه گویی خلاق یک ارتباط دو جانبه و متقابل بین قصه گو و شنونده است که قصه گو با بهره گیري از فنون قصه گویی و با تحریک قوه تخیل مخاطبان خویش و تأثیر متقابل، پیام خود را به شکل جدیدتري به شنوندگان انتقال می دهد (چمبرز ۲
۱۳۷۷ ). قصه نوعی روایت خواندنی یا شنیدنی است که در آن چگونگی روند تعامل و کنش مندي یک شخصیت با موضوعی براساس هدف، تحلیل، دیدگاه و نتیجه ي مورد نظر نویسنده یا قصه گو بیان می شود (همتی، ۱۳۸۹).
با توجه به تأثیرهاي مثبت قصه گویی خلاق، افلاطون اشاره می کند که: “پرورشی که روح اطفال به وسیله ي قصه ها به دست می آورند به مراتب بیش از تربیتی است که جسم آنها از طریق ورزش پیدا می کند” در جاي دیگري می گوید: ” اي کاش کودکان یونان، افسانه هاي ازوپ را همراه با شیر مادرشان یکجا می نوشیدند” (به نقل از اربابان اصفهانی و قافله کش، ۱۳۸۴)
با کمک گرفتن از روش قصه گویی می توان تغییرات شگرفی در زمینه یادگیري، سواد, آموزي و خلاقیت کودکان ایجاد کرد (Raymond 2008).
کوتاه سخن اینکه رشد و پیشرفت خلاقیت از سال هاي پیش دبستانی و دبستان؛ در همان سال هاي حساسی که توسعه اجتماعی، روانی و فیزیکی کودك به حداکثر خود می رسد، شروع می شود. ولی برخلاف مسائل یاد شده، نظام آموزشی ما در گریز از سنتهاي اصیل و پرهیز از بکارگیري فعالیت هاي هنري در امر تعلیم و تربیت، از دستاوردها و نتایجی که جوامع پیشرفته از بکارگیري فعالیت هاي فوق نصیب خویش کرد، غافل مانده است.
ارسال دیدگاه