قلم سبز نویسنده ( آنگاه که چشمانت ) – نویسنده امیر طاهری

آنگاه که چشمانت با نت آهنگی شورانگیز چون رقص خیره کننده فلامینگوها به تمامی زبانها سخن می رانند من ترا به زبان آویشن های وحشی دوست می دارم . ای که بر اریکه پیام آوری نشسته ای بر من و شانه می کنی گیسوان نسیم را ببین ببین آنسوتر چگونه واژه را به مسلخ کلمه […]

آنگاه که چشمانت
با نت آهنگی شورانگیز
چون رقص خیره کننده فلامینگوها
به تمامی زبانها سخن می رانند
من ترا
به زبان آویشن های وحشی دوست می دارم .
ای که بر اریکه پیام آوری نشسته ای بر من
و
شانه می کنی گیسوان نسیم را
ببین ببین آنسوتر
چگونه واژه را به مسلخ
کلمه را گلوله باران
و
چامه سرایان را در گورستانی متروک
به خاک می سپارند.
آه ای آنکه پیشی گرفته صدای تو
از هر واژه که
روشن می کند رویا را
بخوان به نام قلم
که اگر تو نباشی
شعر حواس پرتی می گیرد
درون سکوت تلخ نت های موسیقی
لای گیسوان تیره و تار شب
گم می شود
از نفس می افتد
ای که تمام آبگینه ها
آنزمان که جهان رو به خاموشی میرود…
نام ترا
جرعه جرعه مزمزه می کنند..
بیا ودر کرشمه های شبانه ات
تا صدای باران
لکنت از زبان ابر بردار
آنگاه در میان شرجی نگاه
نوبرانه بوسه شب زلف
و
روزنه چشمانت
کمی آفتاب برایم به ارمغان بیاور

»امیر طاهری فهلیانی «اَمُرداد