قبرستان پرلاشز جای عجیبیی است. اینجا جایی فراتر از محل آرمیدن انسانهاست.
پرلاشز یک موزه فضای باز است که در خود انسان ها و داستانهایی جذاب و متفاوت دارد.
فارغ از لیست افرادی که در پرلاشز دفن هستند قبرها به خودی خود جذاب هستند.
در ادامه ی پست قبلی اشاره میشود به :
«یک بوسه می تواند زندگی یک انسان را نابود کند.»
این یکی از جملات معروف نویسنده شهیر ایرلندی، اسکاروایلد است. او یکی از نویسندگان و نمایشنامه نویسانِ سرشناس انگلیسی زبان است که در دوران زندگی،شهرتش بیشتر تحت تاثیر تمایلات هم جنسگرایانه و محاکمهاش بود. سنگ قبر او سالها بوسهگاه بازدید کنندگان بود و آثار رژ لب خانمها باعث تخریب این سنگ شده بود. اما در حال حاضراین سنگ با شیشه محافظت میشود.
اسکار وایلد، داستانِ« بلبل و گل سرخ» را به تاثیر از اساطیر ایرانی و مخصوصاً اشعار حافظ نوشته است.
« آلن تری» هنرپیشه سرشناس تئاتر؛در نامهای به وایلد نوشت:
اسکارعزیز، داستانهایت واقعا زیبا هستند و من به خاطر آنها از تو سپاسگزارم. من از داستان بلبل و گل سرخ از داستانهای دیگر خوشم آمد. امیدوارم روزی یکی از داستانهای این مجموعه را برای آدمهای خوب بخوانم، شاید هم برای آدمهای بد بخوانم و آنها را خوب کنم.
۷_ جواکینو روسینی( اهنگساز سرشناس ایتالیایی)
روسینی کسی است که یکی از پراجراترین اپراهای ساخته شده تاریخ از آن اوست.او اپرای« آرایشگر شهر سویل» را ساخت که جهانی را به شگفتی و حیرت وا داشت. او در طول زندگیش سالها در پاریس حضور داشت و درآخرعمرخود
«نغمههای مذهبی» را تهیه کرد.جواکینو در تاریخ ۲۹ فوریه ۱۷۹۲ در پزارو به دنیا آمد و در تاریخ ۱۳ نوامبر ۱۸۶۸ در پاریس درگذشت.
پدرش در خدمت ارکستر شهر پزارو بود که با درآمد کم تامین معاش خانواده خود را به عهده داشت و به روسینی در آموزش موسیقی کمک شایانی کرد؛ هرچند که روسینی خود علاقه مفرطی به هنر داشت. قدرت خلاق و عجیب بدیهه سرایی از وی مردی پرقدرت ساخته بود و باعث شده بود که آثار جاویدانی را در کمترین زمان به جهان موسیقی ارائه دهد. وی با تکیه بر فرهنگ فلکوریک و ترادیسیونرها مجموعه سنن و احساسات و عواطف مردم خود،چندین اپرا در تصنیف و چند آهنگ را ساخت. روسینی با این دست مایهها که حماسه مقاومت مردم با فقر و مرگ بود،ناگاه دست به ساخت یک اپرای کمیک به نام سلمانی سویل زد که جهانی را به شگفت و حیرت واداشت او را در ردیف برجستهترین نوابغ هنری درآورد. این اثر بدیع برای وی درآمدی هنگفت و سرشاری به ارمغان آورد و او را به اوج قدرت اقتصادی رساند. هرچند که در شب اول اجرا با جنجال روبرو گشت، ولی طولی نکشید که این اثر جایگاه خود را در دل هنردوستان باز کرد. پس از این موفقیت به ساختن اپرای بعدی خود به نام« گیوم تل» پرداخت؛که برایش شهرت جهانی آورد.پس از آن به یکی دیگراز برجستهترین آثار خود دست زد که وقت زیادی را به خود اختصاص داد و و نام آن را « اپرا بوفا» نام نها
۸_ ژان ایمه بودقی(paul jacques aime baudry)
این هنرمند متولد غرب فرانسه بود که توانست جایزه رم(بورسیهای که از زمان لویی چهاردهم به هنرمندان مستعد اعطا میشد) را دریافت کند. معروفیت او بیشتر به خاطر آثاریست که در دکوربناهای مختلف خلق کرد. شاهکاراورا می توان سقف سالن بزرگ اپرای گارنیه پاریس دانست که در آن لحظاتی از تاریخ موسیقی را به تصویر کشیده است.سالن اپرا نقطه مرکزی پاریس بود. در واقع اینجا بود که« پروست» بسیاری از شبها را صرف لذت بردن از اجراهای منحصر به فرد فرانسوی کرد و خواستهها و روشهای خاص خودش را به طور کامل در کتابش شرح داد.در کتاب،او تراسهای نشیمن را به خوبی وصف کرده است وازآنجا چشمانداز را به خوبی توضیح میدهد.طراحی سقف قبل از تمام شدن ساخت کاخ گارنیه، به اتمام رسیده است. نقاشی دیواری تاجگذاری طلای(grand foyer)را نشان میدهد. این نقاشیها عامل اصلی شهرت بودقی یا بودری شد.
۹_ ژاک لویی دیوید( نقاش سرشناس دوران پرهیاهوی انقلاب فرانسه)
او از پیشگامانه سبک نئوکلاسیسیسم است.وی از هواداران انقلاب فرانسه و از دوستان نزدیک ماکسیمیلیان ربسپیر،یکی از معروفترین رهبران انقلاب فرانسه و بعدها از هواداران ناپلئون بناپارت گردید. ژاک لویی دیوید پس از تبعید ناپلئون و بازگشت بوربون ها به سلطنت فرانسه، به خاطر نقشش در اعدام لویی شانزدهم محاکمه شد.اما لویی هجدهم وی را مورد بخشش قرار داد و حتی به وی پیشنهاد همکاری با دربار را کرد. اما ژاک لویی دیوید آن را نپذیرفت و به تبعید خودخواسته در بلژیک رفت. دیوید در اوایل قرن ۱۸ تعداد زیادی شاگرد داشت که همین امر باعث شد که تاثیر زیادی در هنر فرانسه خصوصاً در نقاشی تالار آموزشگاهی داشته باشد. وی در تاریخ ۲۹ دسامبر ۱۸۲۵ میلادی در بروکسل درگذشت و همان جا دفن شد؛ اما قلبش به سرزمین مادری بازگشت و در کنار قبر همسرش در پرلاشز دفن شد.
معروفترین تابلوی او به نام«مرگ مارا» است.
نقاشی صحنه قتل ژان پل مارا از نویسندگان روزنامه تندروی دوستدار مردم؛موضوع تلخی است که با صمیمیتی دردناک در سال ۱۷۹۳ میلادی کشیده شده است.
مارا به دلیل بیماری پوستی مزمنی که داشت، بیشتر وقت خود را در وان آب سرد میگذراند و در همان جا هم به نامهها کارهای اداری رسیدگی میکرد. او در ۱۷۹۳ در حالی که در حمام خانهاش مشغول نوشتن بود توسط دختر جوانی به نام شارلوت به قتل رسید. مرگ مارا جرقهای بود برای شعله ور شدن دوره اختناق، قتل و وحشت در فرانسه،موسوم به دوران وحشت. این اثر در موزه بروکسل بلژیک است .
_یکی دیگر از تابلوهای معروف او نقاشی ناپلئون در حال عبور از گذرگاه سنت برنارد یا ناپلئون در حال عبور از آلپ. این نقاشی اثری است در سبک نئوکلاسیک که در سال ۱۸۰۰ میلادی با تکنیک رنگ و روغن بر روی بوم خلق شد. این اسب ایرانی هدیه فتحعلی شاه به ناپلئون بود ونامش جهانپیما بود.
_مرگ سقراط یکی دیگر از آثار اوست که در سال ۱۷۸۷ میلادی خلق شده است. این اثر یکی از مشهورترین آثار هنری است که در دوران نئوکلاسیک کشیده شده است. در دهه ۱۷۸۰ این هنرمند فرانسوی شروع به تولید آثاری کرد که تمهای کلاسیک وریاضت زیبایی شناختی در آنها به کار رفته بود.او مرگ سقراط را در اوج این فاز در سال ۱۷۸۷ تولید کرد و همان سال آن را به سالن پاریس اهدا کرد.هم اکنون این تابلوی هنری تحت مالکیت موزه متروپولیتن نیویورک قرار دارد.
او پژوهشگر فرهنگ و تاریخ، استاد دانشگاه و فعال فرهنگی بود. وی تحصیلات فراوانی در موضوعات تاریخی، آموزشی، حقوقی و ادبی داشته است و علاوه بر پژوهش پیرامون تاریخ ومزدیسنا،فعالیتهای فرهنگی و آموزشی بسیاری در داخل و خارج از ایران انجام داده است. او آموزگار و هیئت مدیره دانشگاه پاریس و آموزگار دانشگاه شهید بهشتی بهشتی و هموند انجمن زرتشتیان تهران بود. وی مدرک کارشناسی تمدن معاصر انگلیس و آمریکا را از دانشگاه سوربن دریافت نمود. و دوره کارشناسی ارشد آموزش و پرورش را از دانشگاه تربیتی دوبلین ایرلند با پایان نامه« آموزش مارکسیسم» دریافت کرد و سپس دکترای آموزش و پرورش را با پایان نامه« مقایسه برنامه آموزشی دبیرستانهای دولتی انگلیس و فرانسه» دریافت نمود. وی در اردیبهشت ۱۳۸۴ در خانه خود به قتل رسید.
۱۱_تئودور ژریکو(نقاش نابغۀ فرانسوی)
این نقاش درست بعد از انقلاب فرانسه به دنیا آمد و خیلی زود در ۳۳ سالگی از دنیا رفت. شنااختهترین اثر او( قایق الواری مد وسا)است که داستانی واقعی را به شکلی اثرگذار به تصویر کشید و باعث شهرتش شد. مجسمه برنزی او که قلم مو در دست دارد، بر روی قبر او در پرلاشز خودنمایی میکند.
در سال ۱۸۱۷ زمانی که ژریکو در ایتالیا به سر میبرد،یک ناو محافظ فرانسوی که تعدادی مهاجر و سرباز را به سنگال میبرد،دور از ساحل به گل نشست. افسران و خدمه کشتی با خزیدن در چند قایق خود را نجات دادند و اکثر مسافران را به امان خدا رها کردند. مسافران به هر ترتیبی که بود کلکی ساختند که ۱۵۰ نفر بر آن سوار شدند و به دریا زدند. پس از روزهای متمادی فقط ۱۵ نفر از آنها زنده ماندند که کشتی در حال گذری نجاتشان داد. این رویداد که در فرانسه جنجال فراوانی به پا کرد، در یک پرده نقاشی عظیم جاودانه شد. این اثر هم اکنون در موزه لوور در پاریس نگهداری میشود.
ادامه دارد..
تهیه و تدوین: فهیمه شفیعی اصفهانی
عکاس: فهیمه شفیعی اصفهانی
تنظیم: رقیه خانمحمدزاده
ارسال دیدگاه