معرفی و نقد کتاب عقل سرخ به قلم پرویز ساکی

معرفی و نقد رمان عقل سرخ به قلم پرویز ساکی

معرفی رمان عقل سرخ رمان” عقل سرخ” رمانی عاشقانه است که در ۴۹ فصل و حدود ۸۰۰ صفحه روایت شده. داستان که قهرمان آن جوانی روستازاده است و از روستایی در حومه مشهد شروع و در تهران، انگلستان، آمریکا و آفریقای جنوبی ادامه می‌یابد. این رمان در ژانر رئال روایت شده؛ اما در طول داستان، […]

معرفی رمان عقل سرخ

رمان” عقل سرخ” رمانی عاشقانه است که در ۴۹ فصل و حدود ۸۰۰ صفحه روایت شده. داستان که قهرمان آن جوانی روستازاده است و از روستایی در حومه مشهد شروع و در تهران، انگلستان، آمریکا و آفریقای جنوبی ادامه می‌یابد. این رمان در ژانر رئال روایت شده؛ اما در طول داستان، برای ارائه بهتر و دلنشین‌تر صحنه‌ها، از تکنیک‌های روایی در سبک‌های مختلف نیز استفاده شده تا نویسنده بتواند از نگاه خودش، درکی از عقل سرخ را با استفاده از این تکنیک‌ها به تصویر بکشد.
درکنار محور اصلی داستان، تلاش شده نگاهی کلی‌وگذرا به تاریخ سیاسی اجتماعی ایران و حوادث مهم این کشور از سال هزاروسیصدوچهل‌ودو تا هزاروسیصدونود داشته باشد. و همچنین در طول داستان، نویسنده سعی کرده با رفتن به زیر پوست جامعه، مشکلات روان‌شناختی و جامعه‌شناختی زمان خودش را به‌ چالش بکشد. درکنار همه این‌ها نیم نگاهی چالشی به خرده فرهنگ‌ها مثل تقدیر، سرنوشت و خرافه پرستی نیز دارد.
قهرمان داستان، به لحاظ روان‌شناختی، شش مرحله آرکی‌تایپی را به ترتیب( معصوم،یتیم، عاشق،جستجوگر، جنگجو و مراقب و حامی) به طور کامل از سر می‌گذراند. و دراین مسیرکه نزدیک به یک قرن به درازا می‌کشد؛ برای رسیدن به معشوق از مال و جاه و جان خود می‌گذرد، هر رنج و مرارتی را در این مسیر با شوق ‌و لذت می‌پذیرد و همه چیز را درجمال معشوق می‌بیند. و برای رسیدن به او، شجاعانه به جنگ هر مشکلی، هرچقدر بزرگ می‌رود…

نقد رمان عقل سرخ

عقل سرخ رمانی از دوست فرهیخته و ادیب جناب موسوی است.
کتابی نزدیک به هشتصد صفحه که مملو از حوادثی پیاپی که درگیرت می‌کند و مشتاق برای خواندن و ادامه دادن.
فراز و فرودها نه الزامن مجرد و محدود به شخصیت‌های داستان، بلکه گسترش داده شده به تحلیل یک تاریخ و سیاست و فرهنگی است که دگرگون شده، شکل عوض کرده و رنگ رخسار یک ملت را به تصویر کشیده.
عقل سرخ تعریفی بسیار زیبا از عشق و محبت است در زمانی که شور و شعور به هم گره می‌خورند و عقل در برابر دل سر تعظیم فرود می‌آورد و همرنگ دل سرخ می‌شود. عقل سرخ
زمین خوردن و برخواستنی برای رسیدن به عشق و مهربانی و شادی و تقسیم آن برای همه در سرزمینی که جادوگر آن قفس می‌سازد.
این ذهن و قلم و تخیل سرشار نویسنده؛ خواننده را در پایان داستان به عمق فاجعه‌ای می‌کشاند که به راحتی نمی‌تواند کتاب را ببندد و از آن گذر کند.
بهت و پردازش و واکاوی در پایان کتاب، خود رمانی دیگر می‌شود که خواننده در ذهن می‌نویسید و این چیزی جز رسالت قلم نیست.
در چهل و نه فصل این کتاب به همراه عباس داستان زخم می‌خوریم و التیام می‌دهیم زخم‌هایمان را و از پس نفرت‌ها و کینه‌ها و دوست داشتن‌ها و هرآنچه که به ما مربوط می‌شود برخواهیم آمد؛ الا آن چیزی که بر عهده دست‌هایی است پنهان از نظر که تقدیر کرده‌اند برای ما اندوه و حسرت را.
در جایی چقدر زیبا فروپاشی عباس و من و ما را، ایران را، در تلاشی هواپیمایی که عشق و شادی را حمل می‌کرد به تصویر کشیده شده.
نویسنده چقدر استادانه در قالب داستان پنجاه ساله‌ی زندگی عباس؛ به تحلیل تاریخی که از سر گذرانده‌ایم، پرداخته.
از خواندن عقل سرخ لذت بردم و هنوز هم محو مانده‌ام در ترتیب و توالی حوادث آن.
فصل‌بندی‌هایی ماهرانه که فرصت بستن کتاب را از خواننده می‌گیرد و مشتاقت می‌کنند برای ادامه دادن و خواندن و خواندن…
این قلم را باید بوسید و چشم به راه زرنگاری دیگر از این قلم بود
بدون شک نوشتن هشتصد صفحه از یک زندگی کاری مشقت بار و سخت گران بوده؛ آن هم سیال و روان که هرچه بیشتر می‌خوانی بیشتر می‌خواهی بخوانی…
رمان عقل سرخ را باید خواند تا به شاه بیت آن رسید. «جادوگری که قفس میساخت»

پریسا معینیان
سرویس ادبیات و فلسفه