نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
جان سخت تر از فروغ فرخ زادم نقدینه ای بر دو بیتی های سوزان کاوه دوبیتی را بیش از ربایی( رباعی ) دوست می دارم .وزن دو بیتی ( مفاعیلن ) برای مفاهیم عاشقانه و منظومه هایی به کار می رود که تمی تغزلی و غنایی دارند . دوبیتی صمیمی و پاستورالی ( نمایش روستایی ) است و به درد وقوع و واسوخت و هجران می خورد :” تن شب بر تنم بی تاب پیچید به دور بسترم مهتاب پیچید ستاره خنده زد، عطر تو آمد صدای پای تو در خواب پیچید بابا طاهر همین دوبیتی زیبا و اروتیکی را در یک بیت فشرده می کند :” چو شو گیرم خیالت را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو…” مضمون دوبیتی به عشقی اروتیکی( هماهنگی ذهنی، قلبی و وجدان شهوی برافروخته ) نزدیک می شود . شعر اروتیکی بار و بارمی هجرانی دارد و از عشق پورنو ( یا وقاحت نگارانه ) فاصله می گیرد . عشق پورنوگرافیک بعد از چند لحظه، با رسیدن به وصال تمام می شود ولی عشق اروتیکی هماره نزدیک و دور از معشوق کلید می خورد و گاهی به عرفان نزدیک می شود :” دو تا ماهی در تنگ بلوریم دو تا مغرور سرمست غروریم نمانده بین ما جز این حقیقت: به هم نزدیک و از هم دور دوریم .” عشق اروتیکی معنوی ترين عشق موجود زمین است :” نمی گویم چنين کرد و چنان کرد فقط ناگفته هایی را بیان کرد من از خود ” نيمه ” ای را دیده بودم تمامم را ، برای من عیان کرد .” مضامین شعری در دوبیتیهای کاوه فقط بر این محور نمی چرخد ، شاعر گاهی به مضامین اجتماعی هم توجه می کند :” جهان در بند نامردی گرفتار ” ، ” در دنیای ما را گل گرفتند ” ، ” طناب غصه در بندم کشیده ” … دوبیتی های کاوه گاهی ” بر زبانی ” و بیرونی است ، و گاهی ” در زمانی ” و درونی می شود . شعرهای بر زبانی گاهی به سطح می آیند:” نباشی ، خانه یک آغوش خالی است ” ولی شعر های “در زبانی” به عمق می رود و ” پر از باران بغضی احتمالی است .” سوزان کاوه در قالب ربایی هم آمیخته ای از مضامین اجتماعی و عاشقانه را با آميزه ای از شعر ” بر زبانی ” را با شعر ” در زبانی ” در هم می گوارد :” من زخم گلوی خسته ی فریادم از اوج سکوت خود فرو افتادم خونابه ی درد در وجودم جاری ست جان سخت تر از فروغ فرخ زادم .” شاعر در مصراع نخست ، از خود بیرون می آید ، در مصراع دوم در خود فرو می رود ، آن سان که فروغ گفت :” تو هیچ وقت پیش نرفتی، تو هماره فرو رفتی ” . مصراع سوم باز ” در زبانی ” می شود و در چهارم از خود برون می تراود. فيض شريفی يازده ام بهمن ماه ۱۴۰۱استاد فیض شریفی
جان سخت تر از فروغ فرخ زادم
نقدینه ای بر دو بیتی های سوزان کاوه
دوبیتی را بیش از ربایی( رباعی ) دوست می دارم .وزن دو بیتی ( مفاعیلن ) برای مفاهیم عاشقانه و منظومه هایی به کار می رود که تمی تغزلی و غنایی دارند . دوبیتی صمیمی و پاستورالی ( نمایش روستایی ) است و به درد وقوع و واسوخت و هجران می خورد :”
تن شب بر تنم بی تاب پیچید به دور بسترم مهتاب پیچید
ستاره خنده زد، عطر تو آمد صدای پای تو در خواب پیچید
بابا طاهر همین دوبیتی زیبا و اروتیکی را در یک بیت فشرده می کند :”
چو شو گیرم خیالت را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو…”
مضمون دوبیتی به عشقی اروتیکی( هماهنگی ذهنی، قلبی و وجدان شهوی برافروخته ) نزدیک می شود . شعر اروتیکی بار و بارمی هجرانی دارد و از عشق پورنو ( یا وقاحت نگارانه ) فاصله می گیرد . عشق پورنوگرافیک بعد از چند لحظه، با رسیدن به وصال تمام می شود ولی عشق اروتیکی هماره نزدیک و دور از معشوق کلید می خورد و گاهی به عرفان نزدیک می شود :”
دو تا ماهی در تنگ بلوریم دو تا مغرور سرمست غروریم
نمانده بین ما جز این حقیقت: به هم نزدیک و از هم دور دوریم .”
عشق اروتیکی معنوی ترين عشق موجود زمین است :”
نمی گویم چنين کرد و چنان کرد فقط ناگفته هایی را بیان کرد
من از خود ” نيمه ” ای را دیده بودم تمامم را ، برای من عیان کرد .” مضامین شعری در دوبیتیهای کاوه فقط بر این محور نمی چرخد ، شاعر گاهی به مضامین اجتماعی هم توجه می کند :” جهان در بند نامردی گرفتار ” ، ” در دنیای ما را گل گرفتند ” ، ” طناب غصه در بندم کشیده ” …
دوبیتی های کاوه گاهی ” بر زبانی ” و بیرونی است ، و گاهی ” در زمانی ” و درونی می شود . شعرهای بر زبانی گاهی به سطح می آیند:” نباشی ، خانه یک آغوش خالی است ” ولی شعر های “در زبانی” به عمق می رود و ” پر از باران بغضی احتمالی است .” سوزان کاوه در قالب ربایی هم آمیخته ای از مضامین اجتماعی و عاشقانه را با آميزه ای از شعر ” بر زبانی ” را با شعر ” در زبانی ” در هم می گوارد :”
من زخم گلوی خسته ی فریادم از اوج سکوت خود فرو افتادم
خونابه ی درد در وجودم جاری ست جان سخت تر از فروغ فرخ زادم .” شاعر در مصراع نخست ، از خود بیرون می آید ، در مصراع دوم در خود فرو می رود ، آن سان که فروغ گفت :” تو هیچ وقت پیش نرفتی، تو هماره فرو رفتی ” . مصراع سوم باز ” در زبانی ” می شود و در چهارم از خود برون می تراود.
فيض شريفی يازده ام بهمن ماه ۱۴۰۱استاد فیض شریفی
به کنج ِ یک قفس محبوس کردند از عشق و زندگی ، مایوس کردند به نام ِّ مذهب و سُنّت ، زنان را اسیر ِ واژه ی ” ناموس ” کردند! سوزان کاوه
دو تا ، ماهیّ ِ در تُنگ ِ بلوریم دو تا مغرور ِ سر مست ِ غروریم نمانده بین ِ ما جُز این حقیقت: به هم نزدیک و از هم دور ِ دوریم! سوزان کاوه
دو تا ، ماهیّ ِ در تُنگ ِ بلوریم دو تا مغرور ِ سر مست ِ غروریم نمانده بین ِ ما جُز این حقیقت: به هم نزدیک و از هم دور ِ دوریم!
سوزان کاوه
مرا تا مرگ ِ لبخندم کشیده مِی ِ هستی ، از آوندم کشیده چه بی تابانه در دستش اسیرم طناب ِ غصّه در بندم کشیده! سوزان کاوه
نمی گویم چنین کرد و چنان کرد فقط ، ناگفته هایی را بیان کرد من از خود ” نیمهای” را دیده بودم تمامم را ، برای من عیان کرد! سوزان کاوه
نمی گویم چنین کرد و چنان کرد
فقط ، ناگفته هایی را بیان کرد
من از خود ” نیمهای” را دیده بودم تمامم را ، برای من عیان کرد! سوزان کاوه
نه یک دل بلکه که صدها دل گرفتند به نــــرمی … ای دل ِ غـافل گرفتند جهان ِ بی دلی، تاریک و سرد است در ِ دنیــــــای ِ مـــــا را گِـل گرفتند! سوزان کاوه
جهان در بند ِ نامردی گرفتار جدایی ها شده در حدّ ِ اخطار الفبای ِ محبّت ، رفته از یاد سواد ِ رابطه ، می لنگد انگار! سوزان کاوه
نبـــودت ، محـــور ِ بی اعتدالی ست پـُـر از بـاران ِ بغضـی احتمالی ست وجــودت ، نقطه ی امـن ِ زمین است نباشی : خانه یک آغوش ِ خالی ست! سوزان کاوه
دو تا باغ ِ بهشتی داره چشمات زمین ِ زیر ِ کِشتی داره چشمات دلم ، وصله به شیراز ِ نگاهت عجب اردیبهشتی داره چشمات سوزان کاوه
دو تا باغ ِ بهشتی داره چشمات زمین ِ زیر ِ کِشتی داره چشمات دلم ، وصله به شیراز ِ نگاهت عجب اردیبهشتی داره چشمات
نه در بند ِ خودی ، نه بند ِ مایی
چه آزادی ! ، از این عالَم جدایی فقط با ” تو” پرنده می شوم من کنارت دارم احساس ِ رهایی! سوزان کاوه
من زخم ِ گلوی ِ خسته از فریادم از اوج ِ سکوت ِ خود فرو افتادم خونابه ی درد در وجودم جاری ست جان سخت تر از فروغ ِ فرخزادم! سوزان کاوه
این مطلب بدون برچسب می باشد.