نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
ناهید طباطبایی متولد ۱۳۳۷، تهران. داستاننویس و فیلمنامهنویس ایرانی است. وی از نوجوانی دست به قلم بوده، اولین داستانهای کوتاه خود را در همان دوران در جراید و مطبوعات ادبی از جمله مجله «سخن» به چاپ رسانده. ناهید طباطبایی کودکی و نوجوانی خود را در جنوب ایران گذرانید و دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات دراماتیک و نمایشنامهنویسی است. او اغلب با نگاهی طنازانه به زندگی، دنیای زنان را توصیف میکند. رمان چهلسالگی او را مصطفی رستگارپور به یک فیلمنامه سینمایی تبدیل کرد و فیلمی با همین نام توسط علیرضا رئیسیان ساخته شد. او همچنین آثار مختلفی را از انگلیسی و فرانسه به فارسی ترجمه کرده. از مشهورترین نویسندگانی که آثارشان را به فارسی برگردانده میتوان از ویرجینیا وولف و ادوارد آلبی نام برد
بحران چهل سالگی دغدغه ای ست که در سراسر دنیا کم و بیش به آن پرداخته شده. سنی که فرد با اینکه سرحالی و پر شور نشاطی بیست سالگی را ندارد و با پختگی خاصی به سمت میانسالی می رود، اما هنوز احساس پیری نمی کند و همچنان تمایل به تجربه سرخوشی و شوریدگی های جوانی دارد. همان سنی که به چلچلی معروف ست. جایی که فکر میکند از زندگی لذت کافی را نبرده است.
ناهید طباطبایی در رمان چهل سالگی با روایتی جذاب و جاندار این بحران را نشان می دهد و خواننده خیلی زود در دل داستانی پر از رویا و کابوس، خواب و خیالهای زنی در آستانه چهل سالگی رها میشود. ناهید طباطبایی با نگاهی ریز بینانه و زیرکانه با توصیفهای کوتاه و مختصرش، بستری برای اوج داستان که رویارویی آلاله و هرمز ست را فراهم کرده، که به نوعی یک برخورد نمادین است: مواجهه ی گذشته و حال آلاله با هم.
آلاله زنی ست در آستانه چهل سالگی که مسئول برگزاری یک کنسرت شده است .
رهبر ارکستر باید از اروپا به ایران بیاید. آلاله متوجه میشود که که او کسی نیست جز هرمز، همکلاس کم استعداد دوران دانشجویی و عشق جوانی اش که اکنون نوازنده متبحر ویولن سل است. برخورد آلاله با هرمز باعث میشود که او بیشتر دچار در آشفتگیها و سرخوردگیهای زندگی کنونی خود شود و گیج و سردرگم میشود. هر چند او با دیدن هرمز به یاد دوران دانشگاه، موسیقی و عشق پرشورش افتاده، اما عاشقانه همسر و فرزندش را دوست دارد. فرهاد و شقایق که به آشفتگیهای آلاله پیمیبرند به او کمک میکنند دوباره خود را پیدا کند. آلاله به کمک آنها شجاعت بازگشت به موسیقی و نواختن ساز را پیدا میکند.
آلاله مثل خیلی از افراد، وقتی گرفتار روزمرگی های زندگی میشوند، آمال و آرزوهای جوانی خود را از یاد میبرند، بیان میکند که ازدواج با فرهاد، فرزندش شقایق و جنگ او را از آرزوهایش دور کرده است. اما با دیدن هرمز، درمورد این تفکر خود، دچار تردید می شود.
در این رمان خواننده با تعمق درمی یابد با این که خانواده آلاله روشنفکر، حامی و همراه هستند، او نتوانسته به آمال و آرزوهای دوران جوانی اش برسد. پس شاید می بایست این ناکامی را در وجود خود آلاله و ذهنیات او جستجو کرد. چرا که اگر وضع آلاله اینطور است، پس زنانی که با سختگیری ها و موانع زیادی از جانب همسر و خانواده های خود مواجه میشوند، تکلیفشان چه می شود؟!
معرفی و تحریر:
#پریسا_توکلی
این مطلب بدون برچسب می باشد.