نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
زوژه ساراماگو (١٩٢٢/٢٠١٠) نویسنده پرتغالی که در سال ۱۹۹۸ موفق به دریافت جایزه نوبل شد ساراماگو در دهکدهای کوچک در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون نقل مکان کرد و تحصیلات دبیرستانی اش را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغلهای مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه مشغول شد. ساراماگو نویسنده ی کتاب کوری ست. فیلمی با همین نام از روی رمان در سال ٢٠٠٨ ساخته شده. سبک نگارش وی خاص خودش بوده و از علائم نگارشی فقط از نقطه و کاما استفاده میکرده و نقل قول ها را بدون گیومه و حتی مشخص کردن گوینده، پشت سر هم می نوشته. ساراماگو با اینکه گرایش حزبی داشت، اما هیچگاه ایدئولوژی را در نوشته هایش دخالت نداد.
زوژه ساراماگو (١٩٢٢/٢٠١٠) نویسنده پرتغالی که در سال ۱۹۹۸ موفق به دریافت جایزه نوبل شد
ساراماگو در دهکدهای کوچک در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون نقل مکان کرد و تحصیلات دبیرستانی اش را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغلهای مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه مشغول شد. ساراماگو نویسنده ی کتاب کوری ست. فیلمی با همین نام از روی رمان در سال ٢٠٠٨ ساخته شده. سبک نگارش وی خاص خودش بوده و از علائم نگارشی فقط از نقطه و کاما استفاده میکرده و نقل قول ها را بدون گیومه و حتی مشخص کردن گوینده، پشت سر هم می نوشته. ساراماگو با اینکه گرایش حزبی داشت، اما هیچگاه ایدئولوژی را در نوشته هایش دخالت نداد.
داستان کوری نوشته ژوزه ساراماگو در شهری بی نام و نشان شروع میشود، با تشریح وضعیت مردی که در ماشینش پشت چراغ قرمز ایستاده، چراغ سبز میشود، با اینکه رانندگان پشت سر او شروع به بوق زدن میکنند، ماشین حرکت نمیکند. مرد بی مقدمه کور و دنیا در برابر دیدگانش سفید میشود.
بر خلاف نابینایی های دیگر که صحنه ی پیش چشم تیره و سیاه است. فردی میآید و او را به خانه میرساند اما ماشینش را هم میدزدد. به زودی هرکس با افراد کور شده تماس دارد، نابینا میشود و بیماری شهر را فرا میگیرد. هراس روی شهر سایه انداخته و حکومت تصمیم میگیرد افراد نابینا را در ساختمان تیمارستانی حبس کند. فضای قرنطینه مثل زندان است. کسی حق خروج ندارد وگرنه با شلیک نگهبانها مواجه می شود. در این گروه همسر پزشکی حضور داردکه همچنان بیناست ولی آنرا انکار میکند. او برای کمک با گروه همراه شده.
وقتی تعداد افراد قرنطینه زیاد میشود، عرف و قانون واخلاقیات رعایت نمیشود، حتی همسر پزشک هم در نوسانی بین خیر و شر قرار میگیرد، با این حال هنوز برخی تصمیماتی میگیرند که از روی فداکاری و نوع دوستی است. ساراماگو فضایی را آفریده که نشان می دهد در زمان و موقعیتهای تاسف بار و فشارهای اجتماعی، رفتار و اخلاق جدیدی در افراد پدید می آورد که تخریب و فساد و خوی وحشی گری آدمی را به ظهور می رساند.
مشاغل تولیدی و خدماتی تعطیل شده اند. سطح بهداشت و امنیت در شهر پایین آمده، مردم برای تامین غذا و سرپناه دچار مشکل هستند .چون خانه های خود را به دلیل نابینایی پیدا نمیکنند یا خانه هایشان توسط افراد دیگر اشغال شده است. برای رفتن به فروشگاه ها و رفع مایحتاج روزانه از یکدیگر پیشی می گیرند.
اما…
شاید دلیل بینا ماندن همسر دکتر عشق و انسانیتی بود که در وجودش داشت. کسی که برای مراقبت از همسرش ادعای کوری کرد تا با او به قرنطینه برود. حتی در زمان بازگشت، خانه شان بی آسیب و اشغالگر، تمیز و دست نخورده باقی مانده بود تا بتواند گروهشان را که عاقلانه تصمیم گرفته بودند تا با هم بمانند و به هم کمک کنند را در خود جای دهد. آنها فهمیده بودند که مهربانی و اتحاد، نجاتشان خواهد داد.
از متن کتاب
وجدان که خیلی از آدمهای بیفکر آن را زیر پا میگذارند و خیلیهای دیگر انکارش میکنند، چیزی است که وجود دارد و همیشه وجود داشته. اختراع فلاسفه عهد دقیانوس نیست، یعنی اختراع زمانی که روح چیزی جز یک قضیه مبهم نبود. با گذشت زمان، همراه با رشد اجتماعی و تبادل ژنتیکی کار ما به آنجا کشیده که وجدان را در رنگ خون و شوری اشک پیچیدهایم و انگار که این هم بس نبوده، چشمها را به نوعی آیینه رو به درون بدل کردهایم، نتیجه این است که چشمها غالبا آنچه را سعی داریم با زبان انکار کنیم بی پروا لو میدهند. (کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو – صفحه ۳۲)
برای دانستن عاقبت داستان و ماجرای افراد قرنطینه، کتاب کوری ژوزه ساراماگو را بخوانید.
معرفی و تحریر:# پریسا_توکلی
زیر پوست شهر(3)
رقیه، صفیه، حلیمه، جمیله، منیره و عیال بنده حمیده شش دختر کرم بودند که به ترتیب با معصوم،محمود، منصور، مهرجو، این بنده کمترین، موعود، ازدواج کرده بودیم وهمگی ساکن عمارت کَرم بودیم تو همه دامادا، من تنها دامادی بودم که کچل نبودم و بقیه یا زلفعلی و یا فقط یک نوار باریک دور گوششون مو داشتند.
داستان کودک بستنیِ غوله مناسب گروه سنی الف
استعارههای جهتی در فرشهای محرابی زبانشناسی شناختی یکی از سه دیدگاه مطرح در حیطه زبانشناسی است که در دهههای اخیر پژوهشگران به آن توجه کردهاند. یکی از مهمترین مباحـث زبـانشناسـی شـناختی، معنیشناسی شناختی است که نخستین بار از سوی لیکاف مطرح شد و نگرشی را معرفی کرد که بسیاری از معنیشناسان را مجذوب خود ساخت. […]