نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
رند و رندی در دیوان حافظ شاید هیچ کلمه ای در دیوان حافظ دشوارتر از رند نباشد، مهمترین و منسجم ترین تزی که حافظ دارد، رندی است. اما پیش از حافظ در کتب لغت و دواوین شعرای دیگر، رند معنای متفاوتی دارد، برهان قاطع در شرح این واژه می گوید:” مردم محیل و زیرک و […]
رند و رندی در دیوان حافظ
شاید هیچ کلمه ای در دیوان حافظ دشوارتر از رند نباشد، مهمترین و منسجم ترین تزی که حافظ دارد، رندی است. اما پیش از حافظ در کتب لغت و دواوین شعرای دیگر، رند معنای متفاوتی دارد، برهان قاطع در شرح این واژه می گوید:” مردم محیل و زیرک و بی باک و منکر و لاابالی و بی قید گویند و ایشان را به این جهت رند خوانند که منکر قید و صلاح اند و شخصی که ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش سلامت باشد.” علامه دهخدا در تعریف رند می گوید:” آنکه با تیزبینی و ذکاوت خاصی مرائیان و سالوسان را چنانکه هستند شناسد، نه چون مردم عامی”(علامه دهخدا) معنای اولیه این کلمه فاقد هر گونه تلمیح عرفانی و فحوای مثبت است و برابر است با مردم بی سر و پا و اوباش. در تاریخ بیهقی در ذکر بردار کردن حسنک رند به معنای اراذل و اوباش به کار رفته است:” آواز دادند که سنگ دهید، هیچ کس دست به سنگ نمی کرد و همه زار می گریستند، خاصه نشابوریان. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود…” (تاریخ بیهقی ص۲۳۴) یا چنان که سنایی غزنوی می گوید: بر سر من گماشت رندی چند همچو او ناکس و ذمیم شیم(دیوان سنایی ص۳۸۲) در میان شعرای فارسی نخستین بار در دیوان سنایی است که رند قدر می بیند و به صدر می نشیند و چنانکه ملاحظه می گردد، جوانه اولیه رند کامل عیار حافظ به روشنایی در دیوان سنایی دمیده است: هر چه اسباب است آتش درزن و خرّم نشین رندی و ناداشتی به روز رستاخیز را (دیوان ص۲۶) تا معتکف راه خرابات نگردی شایسته ارباب کرامات نگردی از بند علایق نشود نفس تو آزاد تا بنده رندان خرابات نگردی تا خدمت رندان نگزینی به دل و جان شایسته سکان سماوات نگردی(دیوان سنایی ص۶۲۷) خیام نیز در رباعیات خود دوبار به رند اشاره نموده است: هر ناله که رندی به سحرگاه زند از طاعت زاهدان سالوس به است (رباعیات خیام ص۸۴) و مورد دیگرش اهمیت فوق العاده ای دارد چون شخصیت چند بعدی و متناقض نمای رند را که مظهر لاابالیگری و بی باکی و در عین حال زیرکی است عمیقا آشکار می شود: رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین نه کفر نه اسلام نه دنیا و نه دین نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین اندر دو جهان کرا بود زهره این(رباعیات خیام ص۱۰۶) رند عطار هم مانند رند سنایی و حافظ و قلاش و قلندر و عاشق و لاابالی و دردنوش است: من این رندان مفلس را همه عاشق همی بینم شما یک عاشق صادق چنین بیدار بنمائید(دیوان ص۳۶۱) رند سعدی هم همانند رند سنایی و عطار و حافظ مست و دردی آشام و نافرزانه و عاشق پیشه و شاهد باز و مخالف با زهد و زاهد و نام و ننگ است: تو پارسایی و رندی بهم کنی سعدی میسرت نشود مست باش یا مستور(کلیات ص۷۲۶) اما در قاموس حافظ رند کلمه پربار و شگرفی دارد و این کلمه در سایر فرهنگ ها و زبان های قدیم و جدید جهان معادل ندارد، رند تا کمی پیش از حافظ و بلکه حتی در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته است چنانکه همین امروز هم بعد از آن همه تلاش حافظ، دوباره رند به صورت کهنه رند، مرد رند درآمده است، گفته شد که معنای اولیه رند برابر با سفله و اراذل و اوباش بود. حافظ از آنجا که نگرش ملامتی داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی و همچنین هر نهاد یا امر مردود اجتماعی را با دید انتقادی و ارزیابی دوباره می سنجید با تاسی به سنائی و عطار رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مقام و از صف نعال بیرون کشید و با خود هم پیمان و هم پیمانه کرد.(حافظ نامه بهاالدین خرمشاهی) حافظ نظریه عرفانی انسان کامل یا آدم حقیقی را از عرفان پیش از خود گرفت و آن را با همان طبع آفرینشگر اسطوره ساز خود بر رند بی سروسامان اطلاق کرد و رندان تشنه لب را ولی نامید: رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت شرح مقام رند با آن گذشته و امروز ننگین ولی با آن شان و شکوه درخشان که در دیوان حافظ دارد به راستی دشوار است. رند انسان برتر (ابرمرد) یا انسان کامل یا بلکه اولیاء الله به روایت حافظ است و اگر تصویرش از لابلای اشعار او درست فرا گرفته نشود، مهمترین پیام و کوشش هنری_فکری حافظ نامفهوم خواهد ماند. رند چنانکه در دیوان حافظ برمی آید شخصیتی است به ظاهر متناقض و در باطن متعادل، اهل هیچ افراط و تفریطی نیست، بزرگترین هدفش سبکبار گذشتن از گریوه هستی و گذرگاه عافیت است به رستگاری نیز می اندیشد. رند آزاداندیش و غیر دینی هم داریم ولی رند حافظ، تعلق خاطر و تعهد دینی دارد به آخرت اعتقاد دارد و می اندیشد ولی از آن اندیشناک نیست چه عشق و عنایت را نجات بخش خود می یابد، تکیه بر تقوی و دانش و فضل و فهم ندارد. رند بر خلاف زاهد (حتی زاهد راستین ) اهل اصالت دادن افراطی به آخرت نیست، دنیا را نیز بی اصل و بی اصالت نمی داند. سلوک رند، رند دینی و در عین حال بی پروایی حافظ نوسانی است بین زهد و زندقه. مسکن مالوف او دیر مغان است که خود آمیزه ای است از مسجد و خانقاه و میخانه. گاه در سراشیب شک می لغزد و گاه در دامان شهود می آویزد از بس به اعتدال ایمان دارد ایمانش نیز اعتدالی است اما هر چه هست ایمان صلب و ساده ای نیست.
این مطلب بدون برچسب می باشد.