ما انسانیم موجودی که توانایی راه رفتن ،تفکر،شعور،تصمیم گیری وانجام امور را دارد،حالا تفاوت ما با سایر مخلوقات چیست؟چه چیز مارااز سایر جانداران متمایز می کند؟آیا فکر کردن و عقل می تواند ما را از سایر جانداران جدا کند و به ما برتری بدهد؟
خیر ، تنها چیزی که مارا ازآنها جدا می کند انحصار طلبی یا به زبان ساده تر خود خواهیست که زمین را تحت سیطره خود قرار داده ایم،علم ثابت کرده حیوانات هم با هم حرف میزنند ،مثل دلفینها و حتی مورچه ها که با ارسال سیگنال زندگی اجتماعی دارند و یا حیوانات درنده قلمرو خود را براساس غریضه می سازند.
هیچ یک از ما بدون منفعت طلبی کاری انجام نمیدهیم از افراد عادی تا فرماندهان و رهبران بزرگ دنیا فقط یک هدف داریم(حفظ منافع )از خودمان تا هر جاندار دیگری حکمرانی می کنیم و بهره کشی ما پایان ندارد و جالب اینجاست که اگر حس کنیم موجودی منفعتی برای ما ندارد آن را از میان برمیداریم،از چهارپایان اهلی شیر ، گوشت ، پوست، و روده و حتی پشم آنها واز ماکیان هم برای تخم وگوشت و پرهایشان،از خزندگان پوست و در بعضی جوامع گوشت آنها،ازآبزیان که دیگر نگویم هر جنبنده درون آب را به نوعی استعمار کردیم از خوراک تا برای تفریح و سرگرمی و اسارت مثل دلفین ها،نهنگها،فوک های دریایی و پنگوئن هاو یا از بین بردن جنگلها و جلگه ها به بهانه های مختلف از کشاورزی تا گسترش شهرها و استفاده از چوب درختان،هراز چند گاهی به بهانه آفت کشاورزی کشتار خرگوشها و گرازها و پرندگان را راه اندازی میکنیم یا با گسترش شهرها به بهانه بهداشت و مزاحمت دستور قتل عام سگها و گربه را صادر میکنیم، فصل شکار هم که هرساله ماکیان مهاجر را با لذت و ولع از حق حیات محروم میکنیم و حق میزبانی را ادا می کنیم.
ما اینقدر غرق در واژه اشرف مخلوقات شدیم که این اجازه را به خود می دهیم در رابطه با همه جانداران تصمیم گیری کنیم، ما اشرف خودخواهی هستیم.
گاهی به من می گویند از جنبه احساسی به قضایا نگاه میکنم ، مگر نه اینکه هر تصمیمی در زندگی پیرو احساسات است،از تولد، کودکی، نوجوانی، جوانی،میان سالی تا پیری هراتفاقی در این دوران به خاطر احساسات است،خنده،گریه شادی ،غم ،درد،گرسنگی ،تشنه گی،خیلی از این احساسات باعث بی جان شدن جانداران دیگر میشود مثلا احساس گرسنگی باعث کشتار حیوانات و سیر کردن شکم ماست یا سرما باعث استفاده از پوشش گرم و دلیلی برای کندن پوست آنها و یا لوازم آرایش که در آزمایشگاه ها بر روی خرگوش هاو موشها و میمونها آزمایش میشود تا احساس زیبایی را القا کنند. پس چرا من نباید احساس درد کنم که همنوعم درک این مطلب را ندارد که ما قاضی و خدای مخلوقات نیستیم که هر روز برای بهره برداری و خودنمائی در رابطه با گونه های جانداران تصمیم گیری کنیم و بعد بگوئیم این به نفع اکوسیستم و حیات وحش است.
جالب است چند روز پیش در صفحات مجازی با دوستی به ظاهر طبیعت گرد بحثی در مورد سگهای بومی داشتیم و این پیرو مطلب و فیلمی بود که درآن سگهای بومی چوپانی گروهی به یک سیاه گوش حمله کرده بودند و آنرا دریدند و در متن نوشته شده بود سگهای بومی برای طبیعت مضر و بایداز میان بروند،ایشان میگفتند سگها زائیده دستان ما انسانها هستند و سگها نباید در طبیعت آزادانه زندگی کنند و باید در خدمت انسانها باشند و باید سگهای ولگرد(بومی) معدوم شوند،جالبتر آنکه می گفت جمعیت مارال ها(یک نوع آهو) به خاطر سگها در خطر انقراض است و من در جواب گفتم طبیعت سگ سانان شکار است و باید شکار کند همانطور که گرگ و روباه شکار میکنند،گفت غذا رسانی کار اشتباهی است نکنید،گفتم شهرها را آنقدر گسترش ندهیم و به حریم آنها وارد نشویم حالا که وارد شدیم راه کشتار و غذا ندادن نیست باید جمعیتشان باید کنترل شود با عقیم سازی، گفت به آدمها حمله میکنند گفتم اگر فرهنگ همزیستی داشته باشیم و یاد بگیریم چطور با آنها برخورد کنیم و چطور نیاز انها را بفهمیم مطمئن هستم مشکلی پیش نخواهد آمد، میگفت جای سگ در طبیعت نیست، باید در خدمت انسانها باشند،گفتم پس جلوی واردات سگ را بگیر و به مردم یاد بدهیم همین مخلوقات را به سرپرستی قبول کنیم، می گفت نمیشود که هر حیوانی را بیاوریم داخل خانه، جالب است که همین دوست عزیز یک سگ سالوکی یا تازی ایرانی دارد که جزو اولین سگهایی بودند که از هفت هزار سال پیش توسط انسان اهلی شدند، جالبتر اینکه اعتراف کرد در ایران قانونی در رابطه با حقوق حیوانات نداریم، چند بار خواستم بگویم که قانونی در رابطه با راه اندازی تور های طبیعت گردی هم نداریم چون اگر داشتیم شما هم نمیتوانستی آزادانه نقاط بکر را پیدا کنی و به اسم طبیعت گردی طبیعتش را با ورودت به نابودی بکشانی و از این راه امرار معاش کنید، بعد با چند فیلم جمع آوری زباله ها خودتان را حامی محیط زیست معرفی کنید اینها همه نمایش است . خودت بهتر میدانی ،ولی باز خودم را کنترل کردم و بحث را با گفتن این مطلب که کمی تحقیق کنید و به عقل و منطق و احساسمون یکجا رجوع کنیم و دست از بی رحمی برداریم، تمامش کردم.
تمام فجایع و جنگهای دنیا، مریضیها، فسادها، زیر سر ماآدمهاست و هیچ جانداری مقصر نیست، شاید روزی علم آنقدر پیشرفت کرد که توانستیم پای حرف و درد و دل سایر موجودات نشستیم، آنوقت درک خواهیم کرد چه ظلمی به آنها روا داشتیم.
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
حسین کبیری پارسی
عضو بنیاد مردم نهاد روبان نارنجی ها
ارسال دیدگاه