سلسله کارگاههای روانشناسی کودک

مهارت زندگی کودکان. همدلی بخش اول ( دکتر شبنم مشحونی)

سلسله کارگاههای روانشناسی کودک مهارت زندگی کودکان همدلی

احساسات من

بچه ها وقتی مامان براتون کادو میخره چه احساسی دارید؟
خوشحالی.
وقتی میرید رستوران؟
خوشحالی.
اگه بابا قرار رفتن به شهربازی رو کنسل کنه چی؟
ناراحتی.
اگه دوستتون از قصد شما رو هل بده و بیفتید؟ عصبانی.
اگه درس نخونده باشید و بیاید مدرسه؟ نگرانی.

خب اینا ۴ تا احساس اصلی هستند که همه مون داریم و کسی نمیتونه بگه من عصبانی یا ناراحت نمیشم.
ولی احساسات هر کس در هر موقعیتی فرق می‌کنه.
الان تو بگو ببینم که چی تو رو خوشحال می‌کنه؟ تو چی؟ چی ناراحتت می‌کنه؟ و….

همدلی

کی می دونه همدلی یعنی چی؟
همدلی یعنی دیدن دنیا از چشم دیگران.
یعنی بتونیم احساسات دیگران رو درک کنیم. اگه ما احساسات دیگران رو درک نکنیم اونوقت نمی تونیم ارتباط خوبی با اون فرد داشته باشیم.
برای اینکه همدلی کردن رو یاد بگیریم باید اول احساسات رو بلد باشیم. دفعه قبل احساسات رو بهتون یاددادم.
اون ۴ تا احساس اصلی رو میگم.

❖ قصه احساسات

تو یه جنگل زیبا اهو و خرگوش و خرس و روباه و سنجاب و…. زندگی میکردن.
یه روز تصمیم میگیرن برن کنار رودخونه با هم بازی کنن.
هرکس یه خوراکی میاره.
خرس کوچولو کلوچه میاره و عسل.
خرگوشک کیک هویج میاره.
سنجاب گردو میاره و… اونا میرن بازی می‌کنن و کلی بهشون خوش می‌گذره .
خب اونا الان چه احساسی دارن؟
افرین … خوشحالی.
بعد گرسنه میشن میخوان برن سراغ غذاهاشون. اما یه دفعه یه صدایی از پشت علفزار می‌شنون ؟؟؟ چه احساسی دارن؟
افرین .ترس و نگرانی.
بعد میبینن که روباهه داره غذاهاشون رو میخوره.
میگن چرا اینکارو کردی؟ تو حق نداشتی بخوری اونم بدون اجازه. الان چه احساسی دارن؟ افرین. عصبانی.
بعد خرسی میگه من خیلی گشنم بود می‌خواستم کلوچه و عسل بخورم.
خرگوشک میگه منم دلم هویج می‌خواست و… چه احساسی دارن؟
افرین. ناراحتی.
بعد روباهه میگه ببخشید خوردم. دیگه اینکارو نمی‌کنم. به مامانم میگم براتون بپزه و بیارم.

فعالیت۱: شناسایی احساسات

این موقعیت‌هایی رو که میگم بگید چه احساسی به شما دست میده؟(دقت کنید که ممکنه همه یه جور احساس نداشته باشن).

– یکی از دوستاتون دویدن شما رو مسخره میکنه.
– با بابا تون رفتید سوپرمارکت و اون فقط برای خواهرتون شکلات می‌خره.
– قراره اسباب کشی کنید به یه محله دیگه.
– بابا و مامان با هم دیگه دعوا میکنن.
– خیلی وقته خاله تون رو ندیدید و امروز میخواد بیاد خونه شما.
– معلمتون بهتون گفته شما خیلی تنبل هستید.
– زنگ تفریح گرسنه تونه اما خوراکی ندارید که بخورید.
– برای اولین بار سوار هواپیما شدید.
– قراره فردا باباتون از بیمارستان مرخص بشه.
– میخواید برید پارک اما یهو بارون میاد و کنسل میشه.

فعالیت۲: یک موقعیت و چند احساس

بچه ها گاهی اوقات ممکنه تو یه موقعیت چندتا احساس داشته باشیم. مثلا:
– دوستم کیفم رو انداخت زمین اما پاکش کرد.
– مامانم رفته بیمارستان تا نی نی جدید رو به دنیا بیاره.
– قرار بود بریم شهربازی اما بارون اومد و نرفتیم ولی بابا پیتزا سفارش داد.
– مامانم غذایی که دوست نداشتم درست کرده اما بعد از غذا قراره باهام بازی کنه.

ادامه دارد…