شعر نو، شعر زمان

نسکافه چشمت، با شاعران پارسی زبان مخاطب رسانه ایرانیان اروپا

و فردا دیوارها بیشتر قد میکشند...سرم را روی شانه ی خودم میگذارم...در همین صد و شصت سانت تبعیدگاه...که اسمش من است...

مرا نسکافه ی چشمت هزاران جام می باشد
بگو دیدار بعدیمان کجاها یا که کی باشد

بگو آیا شود حلقه دو دستت دور دستانم؟
زند گیسوی من شانه طبیبم اهل ری باشد

کجا دنبال آغوشت بگردم جان جانانم
چه می چسبد بغل کردن ، خصوصا ماه دی باشد

شده نقش جهان قلبم برای دیدنت شاید
دو چشمانت عقیقی در میان شهر جی باشد

لبم را می نهم بر لب ، سکوت مطلقی دارم
حکایت ها رود بر دل اگر قلب تو نی باشد

دلم تاری به دستانت نوازش کن تو هر بندش
که فریاد از دلم خیزد اگر هویی و هی باشد

بنا شد بین دلهامان نگه پیک خبر یاشد
و امضای لبت پای تمام رد و پی باشد

دگر صبرم به سر آمد کجا پیکت ؟ کجا آمد ؟
دلم از سینه واکندی کجا این شاه و کی باشد

#آتشکـــــــــده، یاسمن بدری (بخشی)
خوزستان رامشیر
از کتاب” سکوت”

*****************
آذین جهاندیده
شاعر نویسنده
صاحب سبک در شعر سپید
متولد زمستان ۱۳۷۹
شاعری لر تبار از شهرستانهای ممسنی و رستم استان فارس
دانشجوی کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی
گردآورنده کتاب بلوط‌هایی که شعر شدند
و دارنده ی ۹ کتاب مشترک با سایر شاعران ایران

********
کودکی ام در این خانه تمام شد
جوانی ام در این خانه تمام شد
سالهاست ما در خانه هایمان تمام میشویم
بی آنکه
شروعی
آنسوی این چهار دیواری انتظارمان را بکشد
هرشب
با
زلزله ی هزار بغض فرو میریزم
و فردا
دیوارها بیشتر قد میکشند
سرم را روی شانه ی خودم میگذارم
در همین صد و شصت سانت تبعیدگاه
که اسمش من است
به آزادی ِ آغوشت فکر میکنم
و این تنهایی پیر
روی دوش جوانی ام سنگین تر میشود
زندگی
لباسی بود
که هرروز از تن یک زن
خودش را حلق آویز میکرد
بی آنکه عطر آشنایی
زخم های وصله پینه اش را
تنگ بغل گرفته باشد…

آذین_جهاندیده

***************
تهیه : پروا پاچیده

تنظیم‌: رامک تابنده