نظریه زبانشهر / مراد قلیپور
در همین آغاز بپرسم که:
آیا زبان یک پروژه است؟ آیا ایران_شهر یا آرمان_ شهر محصول زبان است یا پروژه جغرافیایی_تاریخی؟
تا زمانی که زبان را با عنوان نقش_پروژه بدان می نگریم محصولی جز ” زبان ِ شهری ” برداشت نخواهد شد. اوج تمامی زبان های دنیا با همه تعاریف موجود به زبان شهری یا هم آرمان شهر منتهی گردیده است. این ها پروژه اند. پروژه هایی که یا جغرافیا دارند یا این که جغرافیای خود را صادر می کنند.
پروژه هایی چون زبان شناسی نقش گرا،زبان شناسی شناختی،زبان شناسی انتقادی و…هم جغرافیا دارند و هم تواتسته اند جغرافیای خود را صادر کنند .
مساله ای که در این میان تا امروز در تعاملات نظام جهانی زبان ،نادیده انگاشته شده مساله “زبانشهر”است.
نظریه زبانشهر ، فراروی آرمانشهری و ایران_شهری است. در وضعیت جهان حاصر اگر نتوانیم پروژه ها و نقش ها را به زبانشهر تبدیل کنیم این زبان ها هستند که مواجهه خواهند شد.
یکی از آسیب های پروژه سازی زبان شناسان در جهان همین مساله زبانِ شهری است. پروژه ها دارند همه چیز را به زبانِ شهری منتهی می سازند. این در واقع حق سکوت دادن و حق سکوت گرفتن است. زبان ، حق سکوت را نمی پذیرد. زبان فراتر از یک پروژه دانشگاهی و سیاسی است. چیزی که آرمانشهری و زبان ِ شهری دارد در سراسر دنیا بدان مبادرت می ورزد ؛ اما توان برگذشتن از آن را ندارد.
قرن حاضر قرن آخر زمان انفجار زبان هایست که مسکوت مانده اند. این سکوت را نه آرمانشهری سیاسی و نه زبان ِ شهری دانشگاهی توان آن را دارد که نجاتش دهد.
آرمان شهری سیاسی و کشو زبانِ شهری دانشگاهی فرصت خوبی بوده که ژریم ها در هر دوره ای بتوانند اهداف گسترده سازی جغرافیایی خود را بر آورده سازند. نهایتا این حکومت ها هستند که بالنده تر شده اند. حکومت ها مال جغرافیایی مشخصی نیست. جغر افیای یک کشور می تواند در سراسر جهان صادر شود. زمین با زبان ِ شهر گرایی های مرکزیت یافته قدرتمندی مواجهه است که دارد صرفا زبان شهری و پروژه آرمانشهر را پیاده می کند. این می تواند در مدتی کوتاه تمامی پروژه های زبانشناسی را به بن بست بکشاند.
نظریه زبانشهری در صدد است که این پروژه ها و نقش ها را از هویت فاشیستی و سوپر ناسیونالیستی دور سازد.
زمان ، زمان زبانشناسی تکثیری_تکثری است. زبان شناسی تکثیری_تکثری یک پروژه نیست. بر خلاف انواع زبانشناسی اسم ها را جعل نمی کند تا از زبان یک زبانستان بسازد. زبانِ شهریِ زبان یک زبانستان است. چه در جغرافیای خودش و چه پس از صدور ، قومیت ها و ابر قومیت ها را از قیمومیت ساقط می کند.
گویا قرار است که آخر زمان زبان شناسی با پروژه هایی هدفمند به سرزمین مقدس زبانِ شهری ختم شود. این یعنی آغاز یک فروپاشی بزرگ. این خبر خوبی برای آینده زمین نیست. قرار نیست که پیشگویی کنیم اما با گریز از “مرکز پروژه ای معنا ” و تابندگی زبان در زبان شناسی تکثیری _تکثری می توان این اتفاق را پیش بینی کرد.
اگر زبان شناسی با همه شاخه هایش به زبان مشترک شهری رسیده است این اشتراک محصول شستن لایه هایی است که” قومیت های ملی و تحت ملیت” را دچار امتناع ساخته است.
زبان جهان_شهری زبان انهدام پیشینه تاریخی است. زبان گفتگوی نظام تصریفی و نظام تحلیلی زبان ها نیست.
این فرصت را می توان در” نظریه زبانشهر” آماده سازی کرد تا انسان جهانی در تعاملی نظام مند بتواند خودش را از آخر زمان زبانِ شهری نجات دهد.
اگر زبانِ شهری محصول پروژه زبان شناسان است. اما زبانشهری از اتهام پروژه سازی زبان مبرا است. زبانشهری می تواند در برابر زبانِ _شهری های تثبیت شده مرکزی بیاستد .
زبان ِ _شهری سازان جهانی در تقابل با دیکتاتوری ها همیشه در خدمت ژریم ها بوده اند. با گریز از پروژه سازی زبان و ورود به” سرزمین زبانشهری” می توان جلوی خیلی فواجع ضد انسانی را گرفت.
بین زبانِ شهری زبان و زبانشهری زبان تفاوتی ماهوی است. زبانِ شهری زبانی محدود و شناور است. زبانی که تا اکنون توسط بسیاری از زبان شناسان مشهور پروژه سازی گردیده است. پروژه هایی که مانع از برگذشتن از محدودیت هایی هستند که در حیطه و قلمرو پروژه ها هستند. زبانِ شهری برگذشتن را بر نمی تابد. مخصوصآ در کشور هایی که از طریق ترجمه ، کشور هایی وارد کننده اند.
کشور های وارد کننده پروژه های زبانشناسی در دوگانه آرمانشهری و زبانِ شهری گیر افتاده اند. چنین کشور هایی از جمله ایران برای این که بتواند از لایه های نازک پیشینه تاریخی اش دفاع کند مساله ایرانشهری را جلوتر از زبانشهری پروژه سازی می کند.
این در واقع الگو سازی است. برداشت است. فراروی نیست. در تقابل با پروژه هایست که کهنه اند.
نظریه زبانشهری در صدد این است که زبان ها در تعامل با نظام های ساختاری شان دوگانگی تحلیلی_تصریفی را در هم ادغام نمایند. چیزی که هرگز اتفاق نیافتاده است.
نظام قدرتمند سرمایه داری هم قادر نخواهد بود که پروژه زبانی خاص را دائمی سازد.
دارد داد و فریاد زبان هایی که در میدان پروژه سازان قرار ندارند در می آید. زبان هایی که بر اثر پروژه سازی ها شهری شده اند دیگر نمی توانند کلانشهر شوند . زبان ها مثل کلانشهر ها نامکان نیستند. زبانِِ شهری اگر با برگذشتن از شهرگونگی خود به کلانشهرشدگی رسیده اما دارد مثل کلانشهر ها نامکان می گردد. ضرورت فرهنگ نظریه زبانشهر در زبان شناسی تکثیری تکثری بسیار احساس می گردد.
نظریه زبانشهری ، خنثی سازی انفجار زبان است. زبان که منفجر شود دیگر نیاز نیست که زمین خود بخود نابود گردد. ابزار هایی که انسان امروز در اختیار دارد ابزار هایی هستند که توان حق سکوت گرفتن از خدا را هم دارند. الهیات انسان امروز الهیاتی آسیب زننده است. این پیش بینی نیست. چیزی است که الان هم داریم در آن دست و پا می زنیم. ابزار های انسان امروز ابزار هایی بدوی و اولیه نیست که در نهایت ، قلمروی از خود انسان در تاریخی مشخص از بین برود بلکه پیش از انسان این خود زمین است که بهانه نابودی است. همه چیز به نام قیامت و خدا تمام خواهد شد. زبان شانسی تکثیری تکثری ،متمرکز به بخش شر زبان است بر خلاف تمامی انواع زبانشناسی که سراسر خیر است.
زمان آن رسیده که زمین از سرزمین زبان ِ _شهری خالی شود. زبان شناسی باید پروژه ها و نقش ها را فراروی کند. نه جغرافیا بسازد و نه جغرافیای زبانِ شهری خود را صادر نماید.
جنگ بی برگشت آینده جنگ زبان هاست نه جنگ گندم و آب. آرمانشهرهای زبان و زبانِ _ شهری ها به اتمام رسیده اند. هم پدران و هم فرزندان شان برای زمین و زمان و زبان خطرناک هستند.
پروژه ها اگر گذشته ها را به یاد مان آورده اند اما ما را به ابتدای گذ شته ها نمی رسانند. چون قرار نیست اصلا چنین اتفاقاتی بیافتد.
اگر زبانِ شهریِ زبان ، حسرت است اما زبانشهر بلاتکلیفی است. دموکراسی است ؛ اما نه آنگونه که پروژه ها تعیین کنند. در سرزمینی مقدس که پروزه ها تعیین می کنند دموکراسی ها معنا نمی یابند. پروژه ها لایه ها را ابتر می سازند و دموکراسی را طبیعی نمایی می کنند. پروژه ها به نفع رژیم ها هستند. برخی کشور ها باید شانس بیاورند که رژیم دلسوزی گیرشان بیاید. هر چه هست تصادف است نه علم. تصادف هایی که مقطعی هستند و به راحتی منتهی به ساقط کردن می شوند.
زبان شناسی ، پیامبر نیست که وظیفه رساندن ما به زبان شهر را بر عهده بگیرد. زبان شناسی ، زبان واسطه ها نیست. چیزی که دارد الان مخفیانه آن را انجام می دهد.
در همین کشور ما ایران برای نمونه زبانشناسی دارد واسطه گری می کند. واسطه گری نظام تصریفی خدایگان را در برابر نظام تحلیلی مسلط که قرن ها همه چیز را متمایل به خود ساخته است.
برای این که به ابتدای گذشته برگردیم و ممانعتی پیش نیاید. باید پروژه سازی های دوگانه زبان ِ _شهری و آرمانشهری را به سمت زبان شناسی تکثیری_تکثری_ با مبنای نظریه زبانشهر _سوق داد.
در نهایت این زبان است که پیروز می شود نه جغرافیا و نقش ها. زبان ها پروژه تجربه زبان ِ شهری خود را به اتمام رسانده اند. دیگر نیاز نیست که مثل نظریه ها و تئوری ها ی سوخته آن ها را به تاریخ دور خود ترجمه نماییم. این یک راحت سازی است.
زبانشناسی مرکز ثقل تصمیم گیری هاست. پیش از معناگرایی زبان ِ _شهر ها و آرمانشهری سیاسی رژیم ها باید کاری کرد که زبان شناسی از خود زبانستان نسازد. زبانشناسی باید خود را از واسطه گری نجات دهد.
نظریه زبانشهر می خواهد انسان را به ابتدای گذشته برگرداند. به گذشته تری که اجازه حضور در آن را ندارد. چیزی که در برخی کشورها به نام امتناع زبان معنا می یابد. زبان ِ _شهر ها اگر موقعیت جعرافیایی خود را در بر ابر کنش های جهانی در نظر بگیرند باید به سمت زبانشهر متمایل شوند.
زبان ِ _شهری نجات نیست. سرکشی است. پاسخ به سرکوب است. اما بهبودی نیست. زمین به بهبودی نیاز دارد. این از ضعف نیست اگر انسان امروز هر جا که برود آنجا را وطن بنامد. نظریه زبانشهر همه زمین را یک کلمه می نامد. زمین را در گفتمان با زمان به چالش می کشد. زمانی که دارد در بیرون از کشور ها و کلان کشور ها معنا می یابد.
هر چیزی که انسان را با همه تعاریفش به ابتدای گذ شته اش نزدیک تر سازد یک زبانشهر است چیزی که فراتر از پروژه است.
زبانشناسی به این بیاندیشد که خود را از پروژه و مقطع سازی نجات دهد. این امر اگر به تاخیر بیافتد می تواند در آینده ای نزدیک بر اثر ارتباطات و هم رسانی های بیواسطه انسان منجر به فاجعه شود .
گذشته های فراوانی در انسان امروز چه سرکوب گردیده و چه در حال سرکوب شدن است که دیگر زبان شناسی قادر به کنترل و پروژه سازی آن ها نیست. زبان شناسی دیگر انقدر باهوش نیست یا حتی هم باهوش باشد قادر نیست که همزمان گذشته فراموش شده و گذشته یاد آوری شده انسان امروز را مقطع سازی کند. دوگانه ارمانشهر و زبانِ شهری ، زبان شناسی را در خدمتگزاری برای پروژه ها به تحلیل برده اند. زبان باید از پروژه های مقطعی نجات یابد. وگرنه زمین با” زبان ِ شهری های” بسیاری درگیر خواهد شد. که اگر یکی شان موفق شوند دیگر جایی برای تعارف و کنترل باقی نخواهد ماند. این بزرگتربن انفجار زمین است که زبانشهر را نادیده گرفته است. زبانشناسی باید خود را از خدمت رسانی به زبان موعود شهری رها سازد. این چیزی نیست که واسطه بخواهد.
این همه پروژه ها چه در اصل و چه در انتقال اصل(ترجمه) نتوانسته اند زبان را از دوگانه نظام تحلیلی و تصریفی زبان فراروی کنند. زبان شناسی تکثیری تکثری وظیفه دارد که این واسطه گری معتاد زبان شناسی را به او یاد اور شود و آن را از پروژه و مقطع ساززی زبان دور سازد.
نطریه زبانشهر محصول آمیزش آرمانشهر و زبان _شهری معاصر است. چیزی که این دو گانگی سنتی را با حفظ تمامی لایه ها به ابتدای گدشته تر زبان می برد.
زبان هایی که متمایل به غلبه نظام تحلیلی یا تصریفی هستند وقتی از اصل خود به اصلی دیگر منتقل می شوند دیگر وجود ندارند. این همان چیزی است که نطریه زبانشهر در صدد فرهنگ سازی است تا آن را نجات دهد. هم پوشانی همزمان نظام تحلیلی و نظام تصریفی زبان ، می تواند جلوی زبانِ شهری و آرمانشهری زبان را بگیرد و از ان یک” زبانشهر” بسازد. چیزی که سوژه ها و ابژه هایش را از گذشته آن خالی نمی سازد.
اگر زبان ِ شهری، زبان جعل و رژیمی است اما زبانشهر با احترام به گذشته یا ابتدای گذشته خود روی گذشته های تاریخی انگشت می گدارد. اما آن را مربوط به کشوری مستقل نمی داند.
زبانشهر ، شهری بر آمده از “استعاره پس از توفان نوح” نیست. به ابتدای گدشته می برد اما بر نمی گرداند بلکه در همین جا نشان می دهد. این برگشت همان اتفاق خطرناک زبان ِ شهری است.
تنظیم: زانا کوردستانی
ارسال دیدگاه