نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نقد و نظر بر برگزیده شعر ” ایون در سریانه ها ” شاعر : سریا داودی حموله
انتشارات: کتاب هرمز ۱۴۰۱
” من در هر کلمه ای پنهانم ”
سریا داودی حموله ، شاعری ناقد و مترجمی محقق است که حدود ۳۰ کتاب بر بساط نشر نشانده است. دفتر شعر ” ایون در سریانه ها ” دربردارنده ی ۱۷۹ شعر سپید هم سان و هم شکل و هم فضا است . شعر نخست را که رصد کنیم باقی اشعار هم بر این سياق جلوه می کنند و در آيينه نمایان می شوند :”
بادها وتن ندارند در هيچ تابوتی جا نمی شوند
چراغ بر می دارم برای آخرین سرباز دنیا که نامی ندارد .” ( ص، ۴ )
واژه ی ” باد ” در این دفتر ، بسامد بالایی دارد . باد باید خود شاعر باشد که هرجا می رود و می آید :”
* نکند بادها را ، به اجباری برده اند ؟ * مردگان به گورهای خود بر نمی گردند، به تپه های باد می گریزند … * آخرین کلمه از زبان باد ، شعاع ماه را ، دو برابر می کند … * حرفی به نخی می بندم ، تا بادها تکرار م نکنند… باد را ، در پیراهنش پنهان کرد ، آفتابگردان، از سايه ی خود گریخت … * در عمود بادها ، خاک را بنفشه کنم ، یا دست از آستين تو درآورم ؟ کاش بادهای سرکوی تو ، به خواب ما بیایند، کفش های ما هيچ مقصدی ندارند …” شعرها حال و هوایی انتزاعی دارند ، ایماژ ها و تصویرهای خيالی داوودی گاهی ساده و گاه به اقتضای کلام پیچیده می شوند و بار و بارمی فلسفی می گیرند . شاعر فلسفی به کمک کلام موجز و ایده های نو و متنوع بر می سازد و شوری در مخاطب ایجاد می کند. حموله کم تر کار زبانی می کند ولی هرگاه از زبان کار می کشد ، آن را با فرم هماهنگ می کند و بر می کشد و کلام را فشرده می کند . مثلأ شاعر وقتی می گويد ” بادها وتن ندارند…” هم ” تن ” تأویل می شود و هم ” وطن ” به گوش می خورد ، در هر حال شاعر هم ایهام می گیرد و هم به کلمه سايه می دهد و ما را به یاد ” بی سرزمین تر از باد ” می اندازد .” این جا باید از رساله ی ” ایون ” افلاتون استشهاد بگیرم که بی ارتباط با کتاب شاعر نیست :”
در واقع نه در سايه ی هنر بلکه به سبب الهام و تلقين خدایی است که همه ی شاعران بزرگ حماسی اشعار زیبای خود را می سرایند و نیز شاعران بزرگ غنایی، همان طور که کوروباها( رهبان کوبله یا سی بل ) تا از خود بی خود نشوند نمی رقصند، شاعران غنایی نیز در زمان سرودن اشعار …در اختیار خود نیستند .”
( مجله ی کلک ، شماره ی ۴۰ ، تیرماه ۱۳۷۲، ص ۱۴ ) افلاتون با همین رساله، شاعران را از جمهوریت خود اخراج می کند. او از شعرهای حماسی هومر عصبانی بود که خدايان یونان را مسخره می کند و آنها را به باد انتقاد می گیرد و از شاعران غنایی، عصبانی بود که در حالت خلسه و بی خودی می رقصند و دامن از کف می دهند .حموله نیز به همین دلایل مثل هایدگر ، شاعران را به ایون خويش دعوت می کند : ” سر از خواب های جهان که بر می دارم ، زنی ، خدای مرده را بغل کرده است ، عشق را ، به پیراهنت بدوز ، نيمه ی خالی لیوان پر از زندگی است .”
( ص، ۹۲ ) افلاتون به خاطر خدايان خود هومر را از مدينه ی فاضله ی خود بیرون انداخت ولی شاعر ما ، زنی را از زیر خاکستر قرون بيرون می آورد ، زنی نيچه وار که گفت :” خدا مرده است ” او عشق را در باد بر پیراهن می دوزد و با یک خلاف عادت مشعشع می گيرد:” نيمه ی خالی لیوان پر از زندگی است .” تو نمی بینی :”
به نيچه پناه می برم زرتشت کلاهش را بر می دارد
من بودم پرنده ی بودا را آزاد می کردم کلمات هیچگاه نمی خوابند .”
( ص، ۱۲۶ ) این جا یک آشنایی زدایی زیبا اتفاق افتاده، شاعر اشاره می کند به کتاب ” چنین گفت زرتشت ” از نيچه، در بند بعد احتمالا ” پرنده ی بودا ” می تواند نمادی از شاعران هم باشد که در قفس افلاتون زندان شده اند ، ” کلمات ” هم می توانند ” شاعران ” باشند .شاعران که به هستی و نیستی می اندیشند ، آنها که در عالم معنا و سورئال سیر می کنند ، هم شأن و شانه ی فیلسوفان بزرگ می توانند باری از دوش هستی بردارند و به یاری آنها بشنابند . زن ها آیینه دار زیبایی هستند و زیبایی فلسفه است ، و زن :”
اگر آیینه زیبایی ات را تکثیر کند ، بادها جان می گیرند ، شاید این آخرین اتفاقی است ، که به درختان وحی می شود .” حموله می گويد:” افلاتون سايه نداشت ، تا هذیان دیوارها را بگیرد ، تکیه داد، به سرخی سکوت، تا تو در تو رسوب کند ، شاید سپيد، رنگ دیگری داشته باشد. ”
( ص، ۲۰ ) افلاتون همه ی چیزها و اموری که در عالم محسوسات وجود دارند و ما آنها را با حواس مان ادراک می کنيم، ظواهری می داند از سرمشق و نمونه ی کاملی که اصل و حقیقت آن چیزها و امور است و در عالم معقولات قرار دارند و با حواس ما قابل درک نیستند .مثلأ یک مثال افلاتونی به نام گاو در عالم بالا هست که گاو مشدی حسن در داستان ساعدی یکی از ظواهر و مصادیق جزئی آن است ، اما آیا به راستی آن گاو مطلق و کلی و فی نفسه وجود خارجی دارد ؟ گاو کلی و فی نفسه حاصل تجرید ذهن ماست ، این گاو جایی در دور دست حواس ما وجود خارجی ندارد و ما فقط سايه هایی از آن بر دیوار می بینیم . حموله بر این باور است که افلاتون به چیزی محالی ، یعنی ” سرخی سکوت ” تکیه داده است تا آن ” تو ” بیرونی در ” تو” درونی ات رسوب کند . این ” تو ” ها در شعر حموله در ” تو ” های دیگر می لولند و تکثیر می شوند ، این ” تو ” ها رمانتيک نیستند ، یک کس خاصی نیست :” تو که آمدی ، من به خواب ماه رفته بودم ، با هيچ کس ، حرفی از گیسوان من مگو، من پر از حواهای جا مانده ام ، اگر آواز باد را زودتر می شنیدم ، در خواب های گل پنهان می ماندم .” ( ص ، ۱۶۳ ) و این ” من ” هم یک ” من ” نیستند ، این ” من ” ، ” ما ” می شوند ، مثل زن اثیری بوف کور، فرهنگ ناب و ماه و زیبایی می شود و بعد لکاته می شود . گاهی ” من ” تهمینه می شود ، ، رستم فرخ زاد می شود ، اسطوره می شود و جالب است که بگویم ، این ” من ” انسانی و اجتماعی می شود ، از گذشته به حال و آینده می روند :” ته جیب بادها را بتکانم ، تا خاورمیانه جوان بماند ، عرض زمین ، پر از حروف انتحاری است .”
( ص، ۱۰۷ ) داودی حموله یک شاعر حرفه ای است ، او نه فمینیست می شود ، نه شعرهای اروتیک می گويد، او در هوای خودش پرواز می کند .او می خواهد در هنر ، غیرممکن ها را ممکن کند ، او پر از پارادوکس و استعارات حسآمیزانه ، سرخی سکوت می شود ، زیبا می شود :” مرگ که بیاید ، دوباره زیبا می شوم ، من در هر کلمه ای پنهانم. “
فيض شریفی دوم شهریور ماه ۱۴۰۱
تنظیم:رامک تابنده، دبیر بخش فرهنگی
زانا کوردستانی / درخت مشهور و نمادین اسکایمور که جاذبهی گردشگری انگلیس به شمار میرفت، را قطع کردند!
لیلا طیبی / نامزدهای بخش سینمایی بیست و دومین مراسم سینمایی تلویزیونی دنیای تصویر (جشن حافظ) اعلام شدند.
لیلا طیبی / "سر مایکل گامبون" بازیگر ایرلندی نقش دامبلدور در سری فیلمهای «هری پاتر» امروز در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
زانا کوردستانی / اکبر باب خسرو از شاعران شناخته شده در گیلان درگذشت.