نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نقد و نظر بر دفتر شعر «نان و کمی حرفهای شاعرانه» الياس صالحی نژاد 🖊فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات) کار الياس، ثبت لحظهها، دردها و دغدغههای فردی و اجتماعی خود و مردم ستمدیده است.یکی از ویژگیهای اشعار روایی الياس، سادگی کنایهها و ضربالمثلها، آیت صمیمیت و توان بالای او در ارتباط با سوژه و ارائه پایانی تأثیرگذار در شعر است. شاعر در شعر «ساگوارو» که یک کاکتوس سختجان ۱۵متری است و عمری ۲۵۰ساله دارد، خود را به ساگوارو تشبيه میکند و میگوید: «سختجانی ما را دستکم نگيريد/ما هر شب، در حسرت آرزو هامان میسوزیم/و هر صبح از خاکستر رؤیاها باز پر میکشیم/روز از نو، تحمل از نو/ساز شادمانیمان کوک نیست/ اما به ساز غم هم نمیرقصیم/ما نه گلهای ناز لب پنجره/کاکتوس صبور بیابانهای انتظاریم/عاقبت روزی گل میکنیم.» شاعر در هر کنایه و ضربالمثل، هنجارگریزی میکند و به سادهترین نحو ممکن حرف خود را به کرسی مینشاند. شاعر با فرم و شکل دورانی/دایرهای، خود و یاران خود را به کاکتوسهای سختجانی تشبيه و مقایسه کرده که در کهنسالی گل میدهند و مژده میدهند و زمستان را میشکنند. شاعر در شعر «سربداران» هم باز از یک درخت و از شاخه زیتون که سمبل صلح است کار میگیرد و به دشمنانش میگوید: از انعطاف و صلحدوستی ما دچار سوءتفاهم نشويد چون ما چون سربداران از مرگ هراسی نداریم، الياس در هر شعر، سطرهای مشعشعی دارد، سطرهایی که درونمایه شعر را کاملاً لو میدهد: «چون نسیم آرامیم/اما نسبتی نهچندان دور با طوفان داریم …» شاعر در این دفتر فقط شعرهای اعتراضی و اجتماعی نمیگوید، او با نوعی عشق عرفانی شرقی به طبيعت نظر میکند و با برداشت تک فریمهایی از طبیعت، به ساحت شعر بهتقریب نابی نزدیک میشود: «کدام ستاره، از تنپوش سیاه آسمان، بچینم، شباویز بهت چشمانت کنم تا بار دیگر، چراغ دلت را روشن کند؟.» الياس در شعر «رنگ واژهها» در یک حالت درونی و خلسه وار از زبان رنگها سخن میگوید: «واژهها را رنگ میکنم/بر بوم دلتنگی/صدایت را سبز میکشم/خیالت را آبی/و چشمانت را، چشمانت را اما بگذريم…/ای حقیقت دور خاکستری/تو از زبان رنگها چه میدانی/از رنگ دلتنگی واژهها چه میدانی؟» شاعر تلاش میکند که موضوع را باز کند. از نگاه من چند سطر پایانی اضافی است چون شعر را به دام یک رمانتيک ساده سوق داده است و شعر را مستهلک میکند و به اطناب مخل میکشاند. الياس در شعر «آنگونه که میخواهی» هم مثل شاملو به توضیح و تشریح میپردازد: «برای حرفهایت گوش/برای اشکهایت دستمالی تميز/برای خندههایت آينه…» ایجاز در این نوع تشبیهها با استفاده بهينه از امکانات زیبایی شناسانه اتفاق نمیافتد و به شعر امکانات چندمعنایی و تأویل دار نمیدهد. شاعر در شعر «دیدار در فصل گل نی» کمی از این احساسات سانتی مانتال فاصله میگیرد: «روزی از پیچ محال آخرین رؤیا خواهی گذشت و در پنجره همیشه باز چشمانم، نمایان خواهی شد …» بهترین شعر الياس صالحی نژاد، از نگاه این نگارنده، شعر «تا همیشه خواهم نوشت» است: «میخواستم، دیگر از نان ننویسم/دیدم هنوز کرکسان در قاره سیاه روزهای سپیدی دارند …» الياس به «روزگار سياه واژهها» گریه میکند و به شاعرانی که اینهمه تطاول میبینند و حرف نمیزنند اعتراض میکند. شاعر به تعمد، گاهی سطح کلامش را ارتقا نمیدهد چون میخواهد با هر گروهی سخن بگوید و سفره دل خود را پیش همهکس باز کند.الياس صالحی نژاد، پتانسیل آن را دارد که این سيکل را بشکند و با لونی دیگر با مخاطب خود حرف بزند. فیض شریفی منتقد و پژوهشگر ادبیات
نقد و نظر بر دفتر شعر «نان و کمی حرفهای شاعرانه» الياس صالحی نژاد 🖊فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)
کار الياس، ثبت لحظهها، دردها و دغدغههای فردی و اجتماعی خود و مردم ستمدیده است.یکی از ویژگیهای اشعار روایی الياس، سادگی کنایهها و ضربالمثلها، آیت صمیمیت و توان بالای او در ارتباط با سوژه و ارائه پایانی تأثیرگذار در شعر است. شاعر در شعر «ساگوارو» که یک کاکتوس سختجان ۱۵متری است و عمری ۲۵۰ساله دارد، خود را به ساگوارو تشبيه میکند و میگوید: «سختجانی ما را دستکم نگيريد/ما هر شب، در حسرت آرزو هامان میسوزیم/و هر صبح از خاکستر رؤیاها باز پر میکشیم/روز از نو، تحمل از نو/ساز شادمانیمان کوک نیست/ اما به ساز غم هم نمیرقصیم/ما نه گلهای ناز لب پنجره/کاکتوس صبور بیابانهای انتظاریم/عاقبت روزی گل میکنیم.» شاعر در هر کنایه و ضربالمثل، هنجارگریزی میکند و به سادهترین نحو ممکن حرف خود را به کرسی مینشاند. شاعر با فرم و شکل دورانی/دایرهای، خود و یاران خود را به کاکتوسهای سختجانی تشبيه و مقایسه کرده که در کهنسالی گل میدهند و مژده میدهند و زمستان را میشکنند. شاعر در شعر «سربداران» هم باز از یک درخت و از شاخه زیتون که سمبل صلح است کار میگیرد و به دشمنانش میگوید: از انعطاف و صلحدوستی ما دچار سوءتفاهم نشويد چون ما چون سربداران از مرگ هراسی نداریم، الياس در هر شعر، سطرهای مشعشعی دارد، سطرهایی که درونمایه شعر را کاملاً لو میدهد: «چون نسیم آرامیم/اما نسبتی نهچندان دور با طوفان داریم …» شاعر در این دفتر فقط شعرهای اعتراضی و اجتماعی نمیگوید، او با نوعی عشق عرفانی شرقی به طبيعت نظر میکند و با برداشت تک فریمهایی از طبیعت، به ساحت شعر بهتقریب نابی نزدیک میشود: «کدام ستاره، از تنپوش سیاه آسمان، بچینم، شباویز بهت چشمانت کنم تا بار دیگر، چراغ دلت را روشن کند؟.» الياس در شعر «رنگ واژهها» در یک حالت درونی و خلسه وار از زبان رنگها سخن میگوید: «واژهها را رنگ میکنم/بر بوم دلتنگی/صدایت را سبز میکشم/خیالت را آبی/و چشمانت را، چشمانت را اما بگذريم…/ای حقیقت دور خاکستری/تو از زبان رنگها چه میدانی/از رنگ دلتنگی واژهها چه میدانی؟» شاعر تلاش میکند که موضوع را باز کند. از نگاه من چند سطر پایانی اضافی است چون شعر را به دام یک رمانتيک ساده سوق داده است و شعر را مستهلک میکند و به اطناب مخل میکشاند. الياس در شعر «آنگونه که میخواهی» هم مثل شاملو به توضیح و تشریح میپردازد: «برای حرفهایت گوش/برای اشکهایت دستمالی تميز/برای خندههایت آينه…» ایجاز در این نوع تشبیهها با استفاده بهينه از امکانات زیبایی شناسانه اتفاق نمیافتد و به شعر امکانات چندمعنایی و تأویل دار نمیدهد. شاعر در شعر «دیدار در فصل گل نی» کمی از این احساسات سانتی مانتال فاصله میگیرد: «روزی از پیچ محال آخرین رؤیا خواهی گذشت و در پنجره همیشه باز چشمانم، نمایان خواهی شد …» بهترین شعر الياس صالحی نژاد، از نگاه این نگارنده، شعر «تا همیشه خواهم نوشت» است: «میخواستم، دیگر از نان ننویسم/دیدم هنوز کرکسان در قاره سیاه روزهای سپیدی دارند …» الياس به «روزگار سياه واژهها» گریه میکند و به شاعرانی که اینهمه تطاول میبینند و حرف نمیزنند اعتراض میکند. شاعر به تعمد، گاهی سطح کلامش را ارتقا نمیدهد چون میخواهد با هر گروهی سخن بگوید و سفره دل خود را پیش همهکس باز کند.الياس صالحی نژاد، پتانسیل آن را دارد که این سيکل را بشکند و با لونی دیگر با مخاطب خود حرف بزند.
فیض شریفی
منتقد و پژوهشگر ادبیات
نقد و نظر بر دفتر شعر ” تبعید صدا ” شاعر : جعفر محمدی واجارگاهی…
«علت مرگ: نامعلوم» به کارگردانی علی زرنگار در چهار بخش جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای نامزد دریافت جایزه شد.
زیر پوست شهر(3)
نیشابور شهری به وسعت تاریخ و فرهنگ تاریخچه نیشابور شهر نیشابور در گذر زمان ، نشیب و فرازهایی چند را پشت سر نهاده و سوانح بی شماری را تجربه کرده ، دیگر بار، ققنوس وار از دل خاکستر ایام بال گشوده ، زندگی نوینی را آغازیده است. نیشابور شهری است خفته در اعماق تاریخ و […]