نقد و بررسی

نقد و بررسی شعر طنز “سالاد لبخند از راشد انصاری ” به قلم استاد فیض شریفی

شعر طنز، ” سالاد لبخند ” از راشد انصاری ناشر : شانی، چاپ دوم ، ۱۴۰۱ این کتاب ۲۸۶ صفحه است. در مقدمه ی مرسوم این اثر ، مطلبی از اسماعیل امينی مندرج شده است و از کار و بار راشد انصاری( خالو راشد ) قدردانی کرده است:” شعرش ساده است اما سطحی و شلخته […]

شعر طنز، ” سالاد لبخند ” از راشد انصاری
ناشر : شانی، چاپ دوم ، ۱۴۰۱

این کتاب ۲۸۶ صفحه است. در مقدمه ی مرسوم این اثر ، مطلبی از اسماعیل امينی مندرج شده است و از کار و بار راشد انصاری( خالو راشد ) قدردانی کرده است:” شعرش ساده است اما سطحی و شلخته نیست ، شیوا و بی ادعا و صمیمی است ، شوخی هایش گاهی گزنده است ، اما بی پروا و غیر انسانی نیست و نیز هرگز به لجاجت و موج سواری و عوام فریبی نیفتاده است، فوت و فن طنز و شوخی و فکاهی و رندی را خوب می شناسد و هریک را به جای خود به کار می بندد. بی آن که دل به فخيم بودن لحن و فاخر بودن زبان داشته باشد و از بیم هجوم منتقدان، لحن و زبان متظاهر و مفاخر را نقاب شعرش کند …”
پس از این مقدمه، راشد انصاری، فصلی بیوگرافی و درد دل نوشته که : شاعر و نویسنده ام ، متولد ۱۳۵۰ هستم در روستای دیده بان لارستان و ۳۷ سال است ساکن بندرعباس ام و مدرس و کارشناس طنزم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و امثالهم و این که با وجود اخذ ۳۵ جايزه ی کوچک و درشت نه پولی دارم و نه سقف سری و نه لذتی و تفريحی کرده ام و من برای استانم افتخاری کسب کرده ام و …
اهل هيچ دم و دستگاهی نيستم .

باری می خواهم بگویم که طنز در جهان به سقراط و به منی پوس از نویسندگان متأخر یونانی برمی گردد .نيچه اندر باب ولتر می فرماید:” لازم بود شیرهای خندانی به میدان درآيند ولتر آمد و با خنده همه‌ چیز را نابود کرد .” کیرکگور و شجدرین هم هستند که بذله گو و مزخرف اند که طنز گروتسک( یا کثيف و سياه ) دارند .
جاناتان سویفت می گفت :” با خنده بکش “. یا :” طنز يعنی گریه کردن قاه قاه/ طنز يعنی خنده ی پر اشک و آه ” به روشنی معلوم است که نوشته های اهالی طنز در وهله ی اول ممکن‌ است‌ کسی را بخنداند ولی هدف آن همان گريه است .
بنابراین راشد انصاری باید عنوان کتاب اش را می گذاشت ” سالاد اشک و لبخند ” چون طنز فقط لبخند نیست .آن هزل و هجو است که به ریش همه‌ چیز و همه کس می خندد و بی رگ و ریشه است و سطحی و آبکی است .
مولوی هم شاید مثل راشد طنز را معادل تعلیم دانسته:” هزل تعلیم است آن را جد شنو ” .
خالو راشد پشت هر طنز و هزل و هجو پند می دهد و تعلیم .
در طنز معنای ژرفی اراده می شود و به رگ و ریشه می زند ، ولتر آن را ” آیرونی ” می نامد آیرونی، وارونه گویی، جهل نمایی، استهزا و طعنه است که موجب شکاف درونی‌ معنا می شود ؛ در طنز نبايد گریه بر خنده و خنده بر گريه بچربد اما در اشعار راشد که در هر قالب کلاسیک سروده شده است، وزنه و ترازوی خنده لنگر می اندازد .
شاعر در شعر نخست ” حمله‌ ی رستم ” اندر حکایت حمله‌ ی رستم به هرمزگان و گرفتار شدن سپاهيان اش در آن بلاد ، با وزن فعولن و زبان و بیان فردوسی ” شبی چون شب قیر شسته به روی ” می گويد:”

شبی تيره چون زلف محبوب من
تهمتن به تهمینه گفت این سخن …

بگو با همه‌ تا به وقت سحر
که آماده باشند از هر نظر …”

تهمتن صبحدم از رختخواب بر می خیزد نعره می زند و سپاهيان اش را آماده می کند ولی :”

ز بخت بدش توی آن پهن دشت
ز گرما تهمتن عرق سوز گشت …

ز ترسش که گردد در آن جا هلاک
خودش هم بلافاصله زد به چاک .”

در هر مثنوی و غزل و قصيده و مستزاد و قالب دگری که راشد به سوژه حمله می برد ، بخشی از زبان و بیان و قالب ، از پیش آماده می شوند تا شاعر با بیان شوخگن و تخريب گرایانه ی خود ، نواقص و معضلات اجتماعی را نشان بدهد و آن را مورد تمسخر قرار دهد و پاچه مختلس و دارا و ندار و زن قرتی و افراد پاچه خوار و خايه مال و بهمان و فلان را بگیرد و داد خود را از کهتر و مهتر بستاند و آنها را مفتضح کند و بیان قدیم و جدید شاعران را در هم بیامیزد و به طعنه و کنایه متوسل شود که :”:

دکترایم گرفتم سال پیش در کمبریج
با کمک های …

يا:
کشور ما که ندارد عيبی
پس به اوضاع جهان می خندم

یا شعری که راشد انصاری عليه ی شاعری می گويد که عشق اش در پول و لوح و تندیس خلاصه شده است:

هر جا که دیدم او را غیر از کتاب شعرش
در دست او عیان بود ابزار خايه مالی …”

طنزهای راشد از لحاظ زبانی و بیانی ، متأثر از مولوی، سعدی عبید ، حافظ ، عارف ، اقبال لاهوری ، عمران صلاحی، عالی پیام ، مسلم محبی، و …است.

راشد انصاری چهارگانه هایی دارد که بر مثنوی ها و قوالب دیگرش از از لحاظ هنری می چربد و گاهی به عمق می زند وقتی می گويد:”

در گشت و گذار می شود چشمانت
سرگرم شکار می شود چشمانت

دود از سر کائنات بر می خیزد
وقتی که خمار می شود چشمانت. “

بخشی از این ابیات و حکایاتی که راشد می سازد آدمی را به تأمل و تفکر و تعمق وامی دارد و طنز او در این موقعیت مثل سنگ محک کينه توزانه و هجو آمیزی عمل می کند .
راشد انصاری مطایبه گو نمی تواند و نمی خواهد که خودش را با خرس گلاویز کند و به علت بزند و معلول را کنار بگذارد و به طنز والاتری بپردازد ، او حساسيت شدید و عميقی نسبت به زیستن و شادی دارد و گاهی بسیار جدی به بیرون و درون می پردازد و شمشیر برنده‌ ی خود را علیه ی ظلم‌ ظالمان، بیداری فرودستان، دست انداختن افراد کوته نظر و شعرای چاپلوس از غلاف بیرون می کشد .
از نگاه این نگارنده، خالو راشد می تواند و پتانسیل آن را دارد که به جای حمله‌ به سرمایه دار به سرمایه داری هجوم بیاورد و توازنی میان هزل و هجو و طنز به وجود بیاورد ، البته اگر بگذارند .

فيض شريفی
شش‌ ام امرداد ماه ۱۴۰۱

نقد و بررسی :استاد فیض شریفی