نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
دفتر کوچک ” قورباغه ی مأیوس ” هایکوسرا : مهدی قنبری ناشر : فصل پنجم سال نشر : ۱۴۰۰ این دفتر ۴۲ کوته سروده است .اغلب این هایکو واره ها تم مرگ اندیشانه ای را در خود می گوارند:” ساقه ی علفی میان جمجمه ای شکسته سر بر آورده از گورستان رد می شوم و روز شبی است با عمق کمتر ” ص ۹ نگاه قنبری در این سروده ها، حلولی و تناسخی و فلسفی است . یک نوعی انديشه ی اگزیستانسال در این هایکوها سیلان دارد . هستی و نیستی و نیستی و هستی با هم در متن طلوع می کند . در واقع اگر ” روز ” هستی باشد ،” شب ” از نگاه شاعر باید نیستی باشد . شاعر به نحوی با یک لف و نشر ، ساقه ی علف را نمادی از هستی و روشنایی آورده و جمجمه ی شکسته، را شبی با عمق اندک دانسته است. خیام نیز بر این عقیده بود که :” هر سبزه که در کنار جویی رسته است ، گویی ز لب فرشته خویی رسته است .” نگاه حسآمیزانه و متناقض نمای شاعر در این سروده ها در عصر اصطکاک فلزات و تکنولوژی درونمایه ای قبرستانی و فعال دارد .ترکیباتی از دست مثل :” خواب لطیف، اجساد برکه، جنازه های باد کرده ، سايه ی جنازه، گور خالی ، بوی خون ، گور آماده، موی بیرون مانده از خاک ، کنار رديف درختان گورستان، قبرهای عميق و متروک ، تکه هایی از قبرها ، پای درختان گورستان، …” در کنار ترکیباتی که بوی زندگی می دهند درهم آغشته می شوند:” دریاچه ی تاریک ، ماه آن پشت ها ، پنجره ی تا صبح روشن ، بوسه ی دزدکی، لطافت رؤیا، یک دشت گل کلزا، لبريز از باران ، ماه کامل ، باران بهاری، خوشه ی گندم ، چراغ ته کوچه، چهره ی نیلوفران سفید ، نم نم باران، شکوفه های وحشی ، آب شالیزار ” در این متون ۴۲ گانه ی کوتاه ودر واقع بلند ، در قسمت نخست ۱۴ شعر کوتاه سفید هست و مابقی هایکوهایی است که در این زمينه ی سربی سروده شده اند و می درخشند . شاعر در این متون در گورستان پرسه می زند و ” آب زندگانی ” می نوشد :” بین اجساد برکه سر فرو می برم در آب و می نوشم .” ص ۱۱ شاعر تنها در مزارستان قدم می زند و سوژه شکار می کند و آن چه در ذهن و نگاه اش می نشیند به تصویر می کشاند :” خورشید به سمت غروب کشيده می شود و سايه ی جنازه سر می خورد به داخل گور ” ص ۱۳ در این کوته سروده ها تم تغزلی هجران ، ترس، تنهایی و مرگ در یک فضای گوتیکی چرخی می خورد :” بر تخت دو نفره هماره با سرشکی از تنهایی می خوابد در لطافت رؤیا ” ص ۲۲ این تم تنهایی به مرور عميق تر و زیباتر در هایکو می نشیند :” یکی پرتقال در ظلمتکده ی اتاق تنها بر میز ” ص ۳۲ تنهایی گاهی با مرگی گوتیکی همآغوش می شود :” باران بهاری موی توست بیرون مانده از خاک یا خوشه ی گندم ؟! ” ص ۳۳ مهدی قنبری، شاعر و هایکو سرای خوبی است .او می تواند این سیکل را بشکند و نگاه پاستورالی ” یا نمایش روستایی ” اش را به سمت شهر و اجتماع و مردم بچرخاند :” در باران قدم می زنم و می دانم در انتهای خیابان کسی منتظرم نیست .” ص ۱۸ تنظیم کننده #فیض شریفی
دفتر کوچک ” قورباغه ی مأیوس ”
هایکوسرا : مهدی قنبری ناشر : فصل پنجم سال نشر : ۱۴۰۰
این دفتر ۴۲ کوته سروده است .اغلب این هایکو واره ها تم مرگ اندیشانه ای را در خود می گوارند:”
ساقه ی علفی میان جمجمه ای شکسته سر بر آورده از گورستان رد می شوم و روز شبی است با عمق کمتر ” ص ۹ نگاه قنبری در این سروده ها، حلولی و تناسخی و فلسفی است . یک نوعی انديشه ی اگزیستانسال در این هایکوها سیلان دارد . هستی و نیستی و نیستی و هستی با هم در متن طلوع می کند . در واقع اگر ” روز ” هستی باشد ،” شب ” از نگاه شاعر باید نیستی باشد . شاعر به نحوی با یک لف و نشر ، ساقه ی علف را نمادی از هستی و روشنایی آورده و جمجمه ی شکسته، را شبی با عمق اندک دانسته است. خیام نیز بر این عقیده بود که :” هر سبزه که در کنار جویی رسته است ، گویی ز لب فرشته خویی رسته است .” نگاه حسآمیزانه و متناقض نمای شاعر در این سروده ها در عصر اصطکاک فلزات و تکنولوژی درونمایه ای قبرستانی و فعال دارد .ترکیباتی از دست مثل :” خواب لطیف، اجساد برکه، جنازه های باد کرده ، سايه ی جنازه، گور خالی ، بوی خون ، گور آماده، موی بیرون مانده از خاک ، کنار رديف درختان گورستان، قبرهای عميق و متروک ، تکه هایی از قبرها ، پای درختان گورستان، …” در کنار ترکیباتی که بوی زندگی می دهند درهم آغشته می شوند:” دریاچه ی تاریک ، ماه آن پشت ها ، پنجره ی تا صبح روشن ، بوسه ی دزدکی، لطافت رؤیا، یک دشت گل کلزا، لبريز از باران ، ماه کامل ، باران بهاری، خوشه ی گندم ، چراغ ته کوچه، چهره ی نیلوفران سفید ، نم نم باران، شکوفه های وحشی ، آب شالیزار ” در این متون ۴۲ گانه ی کوتاه ودر واقع بلند ، در قسمت نخست ۱۴ شعر کوتاه سفید هست و مابقی هایکوهایی است که در این زمينه ی سربی سروده شده اند و می درخشند . شاعر در این متون در گورستان پرسه می زند و ” آب زندگانی ” می نوشد :” بین اجساد برکه سر فرو می برم در آب و می نوشم .” ص ۱۱ شاعر تنها در مزارستان قدم می زند و سوژه شکار می کند و آن چه در ذهن و نگاه اش می نشیند به تصویر می کشاند :”
خورشید به سمت غروب کشيده می شود و سايه ی جنازه سر می خورد به داخل گور ” ص ۱۳ در این کوته سروده ها تم تغزلی هجران ، ترس، تنهایی و مرگ در یک فضای گوتیکی چرخی می خورد :”
بر تخت دو نفره هماره با سرشکی از تنهایی می خوابد در لطافت رؤیا ” ص ۲۲
این تم تنهایی به مرور عميق تر و زیباتر در هایکو می نشیند :”
یکی پرتقال در ظلمتکده ی اتاق تنها بر میز ” ص ۳۲ تنهایی گاهی با مرگی گوتیکی همآغوش می شود :”
باران بهاری موی توست بیرون مانده از خاک یا خوشه ی گندم ؟! ” ص ۳۳ مهدی قنبری، شاعر و هایکو سرای خوبی است .او می تواند این سیکل را بشکند و نگاه پاستورالی ” یا نمایش روستایی ” اش را به سمت شهر و اجتماع و مردم بچرخاند :”
در باران قدم می زنم و می دانم در انتهای خیابان کسی منتظرم نیست .” ص ۱۸
تنظیم کننده #فیض شریفی
تنظیم کننده :فیض شریفی
لیلا طیبی / مستند «خداحافظ طبریه» ساخته «لینا سوآلم» به عنوان نماینده رسمی سینمای فلسطین در جوایز اسکار ۲۰۲۴ معرفی شد.
زانا کوردستانی / «چمدان» به کارگردانی آکو زندکریمی و سامان حسینپور، موفق به کسب جایزه بهترین فیلمنامه از جشنواره پارما شد.
زانا کوردستانی / با پایان مهلت ارسال اثر برای حضور در هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت»، ۶۱۵ مستند ایرانی خواستار حضور در این دوره شدند.
Über Aufzüge, Schilder und Kinderwagen Manchmal möchte ich einfach nach Indien oder Kenia fliegen und nie wieder zurückkommen. Sie fragen sich, warum? Es sind diese alltäglichen Situationen, die einen großen Einfluss auf mein Wohlbefinden haben. Lassen Sie mich hier zwei davon erklären. Gestern habe ich auf den Aufzug gewartet, weil ich wie immer meinen Sohn […]