نقد و نظر استاد شریفی درباره “منطق و نظريه ی ادبی در شعر فارسی” از “رضا روشنی”
منطق و نظريه ی ادبی در شعر فارسی
رضا روشنی
انتشارات سیاهرود ۱۴۰۰
واقعیت این است که تردیدی نیست که رضا روشنی در این کتاب ۲۴۵ صفحه ای سختی و مرارت بسیار کشیده و نظريات را مجموع کرده و بر آنها شرح آورده و برخی از گره های کور را باز کرده است .
اما آنچه رضا روشنی در نظام های معرفت شناسی، سنت ادبی ، موانع سد راه نظريه ی ادبی، مدرنیسم و شعر نيمايی و پسانیمایی و پسامدرن و منطق و نظريه ی ادبی آورده ، بسیار است و در این باکس کم و محدود روزنامه نمی توان حتا آنها را موجزوار بیان کرد .
رضا روشنی در پیشگفتار ، گفتمان ادبی را یکی از موثرترین و اثرگذار ترین گفتمان ها در طول حیات بشری دانسته و پژوهش خود را بر سه هدف مستقر کرده :” یکی ، پرداختن به اغتشاشات موجود ادبی ، دوم فاصله گرفتن از نظريات ترجمه ای تا حد امکان ، و دیگری بازاندیشی دستگاه نقد و نقادی در ادبيات فارسی به شیوه ای منطقی/در و توضیح و تبیین ادبیت …”
( ص، ۱۲ )
خب ، همین فراروی از نظريات ترجمه ای هم سود دارد و هم ضرر، سودش این است که کتاب بیهده قطور نمی شود و حساب از دست مؤلف در نمی رود اما ضررش این است که کتاب دچار افت کیفی می شود .
باری نیز در گفتمان های ادبی مدرن و پسانیمایی و پسامدرن، بی شک مؤلف نمی تواند تا حد امکان از چنگ نظريات ترجمه ای رهایی یابد چون هرچه در این زمینه از ناقدان و محققان ما آمده است از آن سوی .مرز صادر شده است و ناقد راه گریز و جای ستیزی در این عرصه ندارد .
رضا روشنی کار خوبی کرده که اول برای هر ژانری و هر مقوله ای تعریفی آورده و سپس با کاری مونتاژی از نظريات دیگران استفاده کرده و نظريه ی خود را بر آنها علاوه کرده :” ادبيات علم کاستی / افزایی در جهت رسیدن به معانی تازه است ، معنایی که پیوسته در راه بوده ، جنبش و نوزایی داشته و با استفاده از بازی های زبانی هر زمان زاده می شود …”
( ص، ۱۵ )
ناقد پس این تعریف سراغ محمد غزالی می رود و از او انتقاد می کند که فرهنگ نقد و نقادی را در این سرزمین به محاق برده .
ناقد و نظريه پرداز مؤلفه های شعر سنتی را بر می شمارد و رودکی را از عنوان پدر شعر کهن حذف می کند و مختصر وار به ادبيات پیش از اسلام اشارت می کند و به شعرهای گاثه های زرتشت و درخت آسوریک و مجموعه ای از خسروانی ها در پیش از اسلام/ و نظريات افلاتون و ارستو و هگل که :” چون هستی و نیستی یک چیزند، به درون یکدیگر گذر می کنند …” را به توقیع مؤکد می گرداند .
( ص ، ۲۴ )
روشنی سعی می کند با نگاهی فلسفی به پدیده ها نظر کند .
او شعر سنتی را به عنوان وسیله ای در خدمت اخلاق و حکمت و مدح و من و منیت محور می داند و آن را تئوری گریز دانسته :” شعر واقعی آنیت و بارقه ای ست ناگهانی که به جان شاعر می افتد و روحش را به تلاطم وامی دارد .”
( ص ، ۲۸ )
با این اوصاف شعر سنتی حافظ در این تعریف جا می گیرد .
روشنی با نگاهی عالمانه به نظريه پرداز قرن ۵ و ۶ ، جرجانی نظر انداخته که می گوید :” زشتی و زیبایی سخن امری است موکول به چگونگی روابط اجزاکلام نه مفردات …. ”
( ص، ۳۳ )
می بینید که جرجانی پیش از ساخت گرایان روسی به ساخت و بافت و آهنگ = فرم رسیده .
جرجانی به حسن ترتیبی که کلام را به کمال می رساند تا چون گوش الفاظ را شنید معنی در دل نشیند و چون عبارت شنیده می شود مطلب در ذهن جای می گیرد ، اشارت کرده است .
این سخن اهمیت بسیار دارد .بعد از این هم بیدل در ۱۱ و ۱۲ هجری، شعر خود را ” صور قیامت کلمات ” دانسته بود .
روشنی مؤلفههای شعر مدرنیسم را بیش تر بر می شمارد :” مدرنیسم انسان محور است ... همنوایی طبیعت و انسان است ….کاربرد معرفتی دارد …شعر به عنوان صحنه ای از نمايش و تصویر است …ديالوگ محور است …محورهای افقی،و عمودی و یک پیکره ی واحد دارد …شعر یک کننش سیاسی- اجتماعی است …شعر تجلیگاه من و منیت انسان و به جهان رنگ خود پاشیدن است …..
محقق مؤلفههای شعر پسامدرن را هم بر شمرده :” بازی های زبانی، خروج از شکل معیار و نوشتار ، ، تشکیک و شالوده شکنی ، جنسی نمایی و نمايه های جنسی ، روان گسیختگی و زبان پریشی ، چند صدایی و توجه به زبانیت زبان و طنز …
در ادامه ی این مباحث، روشنی هم نظريات و شعر نيما، به خصوص شعر مرغ آمين را به نقد می کشد و هم شعر دف رضا براهنی را …
او در نقد و بررسی نظريات نيما، شاملو و براهنی تناقض های آنها را روی میز می گذارد و بحث را در حالتی از تعلیق نگاه می دارد ، شاید به این منظور که شعر ازل دارد اما نباید ابدیتی برای آن متصور بود .
رضا روشنی در مباحث علمی نباید از قیود ” شوربختانه، بدبختانه ” و امثالهم استفاده کند .
ناشر لازم بود کتاب را به خوبی ویراستاری کند ، چون اغلاط مشهودی در این کتاب ارزشمند به دیده می آید .
دیگر آن که کتاب های تحقیقاتی نیاز به نمايه دارد ، نباید بدون نمايه این کتاب بر بساط نشر می نشست ./
به محققان و ناقدان و دانش آموختگان توصیه می کنم که این اثر ارزشمند را بخوانند و به رضاروشنی هم می گویم که هر شعری عاقبت پیام دارد و به پیام و به یعنی و معنی می رسد هر منتقدی باید بر این موضوع پای بفشارد و به رضا براهنی بگوید که نحو جزیی از زبان است اگر شما بخواهید تا ته هنجارگریزی کنید دیگر مشتی صوت می ماند ، این مشتی صوت دیگر زبان نیست و
آخر پیام و هرمنوتیک می ماند .
دربارهی سلب پدریت رودکی هم حرف های بسیار دارم …
فيض شریفی
بیست و نهم خرداد ماه ۱۴۰۲ ۱۱
***************************
نویسنده:فیض شریفی
تنظیم: رامک تابنده
“
ارسال دیدگاه