نویسندگی

نکاتی در مورد آغاز،میانه و پایان داستان کوتاه(۱)

قسمت ۱

شروع،میانه و پایان در داستان کوتاه

قسمت۱

  • (((( شروع ، میانه،پایان ))))
    _ به قول سوزان سانتاگ « هنر واقعی توانایی عصبی کردن ما را دارد» شما به عنوان نویسنده باید بدانید که داستان تان چه وعده ای به خواننده می دهد. خواننده متوجه این تعهد خواهد شد. خواننده با خواندن بخش شروع داستان می فهمد وعده ی ضمنی داستان شما چیست.بخش میانی داستان قسمتی است که این وعده را با دقت و جذابیت گسترش می دهد. پایان رضایت بخش پایانی است که به وعده های خود عمل کند و تصور جدید یا تاییدیه ای مطمئن یا نوعی شادی غیرمستقیم به خواننده ارایه دهد. شما برای اینکه بتوانید آغاز داستان تان باعث جذب مخاطب شود باید ۴ عنصر اساسی را داشته باشد:
    ۱- شخصیت داستان
    _ در شروع داستان باید شخصیتی قابل توجه به خواننده معرفی کنید. این شخصیت در داستان کوتاه باید بلافاصله معرفی شود و جزو اساسی عمل اصل داستان و منحصر به فرد باشد نه یک نوع شخصیت تیپیک. موفق ترین شروع های داستان شخصیتی خالص و واقعی را به خواننده نشان می دهند زیرا بیشتر داستان ها درباره ی انسان ها است.
    ۲- کشمکش
    _ کشمکش به این دلیل به وجود می آید که وقایع آن طور که انتظار داریم پیش نمی روند و خواننده با خواندن بخش اول داستان باید این موضوع را حدس بزند. ضرورت وجود کشمکش در بخش های شروع داستان این است که باید به خصوصیت آن اشاره شود، حتی اگر گسترش آن تا مدت ها به تاخیر بیفتد.
    ۳- وضوح
    _ شروع های تاثیرگذار معمولا از جزییات خاصی مانند جزییات گفتار، مکان و زمان وقوع داستان، افکار شخصیت های داستان و یا هر چیز ی مرتبط با صحنه ی داستان استفاده می کنند. به کار بردن جزییات مناسب بیش از هر عامل دیگری اهمیت دارد. جزییات مناسب داستان شما را در واقعیتی عینی تثبیت می کنند. جزییات آغاز داستان را از صدها اثر شبیه به آن متمایز می کند. جزییات ویراستار را متقاعد می کند که شما می دانید درباره ی چه حرف می زنید.بخش شروع داستان بهترین جایی است که می توانید به ویراستار ثابت کنید نویسنده ی خوبی هستید. در انتخاب واژه ها باید خیلی دقت کرد و نثر قابل قبول تنها به اندازه ای از واژه ها استفاده می کند که تاثیر گذار باشند . از لغات تکراری هم می توان استفاده کرد در صورتی که عمدا برای به وجود آوردن حال و هوا، فضا یا حالت ذهنی به کار روند و آن موقع تاثیر زیادی خواهند داشت. نثرهای قابل قبول نباید پر از صفت و قید باشند و بیشتر از فعل ها و اسم های قوی استفاده می کنند مثلاً به جای اینکه بگوید« او به زور توی ماشین اسپورت کوچکش رفت» می نویسد« او توی ماشین لغزید» یا به جای اینکه بگوید« او با عصبانیت گفت: می خواهم همین الان این جا را ترک کنی» می گوید« او فریاد زد بر بیرون». شما باید داستان را تا حد ممکن مستقیم پیش ببرید و خودتان بیرون آن باشید. با این روش کار بهتری ارایه خواهید داد. بگذارید خود داستان بدرخشد نه ابراز شما برای گفتن آن. شما باید در مرحله ی اول تنها روی خود داستان تمرکز کنید و در مرحله ی دوم به بازنگری داستان و در مرحله ی سوم به کیفیت نثر.
    _ صحنه ی شروع داستان باید صحنه ای باشد که تغییر در آن به وجود می آید و باید نمایشی باشد. باید در پایان صحنه ی شروع چیزی با ابتدا ی آن تفاوت کند و این صحنه را جالب تر می کند.
    ۴- باورپذیربودن
    _ برای اینکه در داستان توضیح یا تشریح کنیم که این مردم چه کسانی هستند و چگونه گرفتار ماجرای داخل داستان شده اند می توانیم با دو روش این را نشان بدهیم ، یکی شرح مستقیم از زبان نویسنده و دوم تجدید خاطرات شخصیتی که داستان از زاویه ی دید او نقل می شود( فلاش بک). برای اینکه فلاش بک( یا بازگشت به گذشته) بخش موفقی از شروع داستان شما شود باید ۳ معیار داشته باشد:
    ۱/ اول آنکه باید پس از شروعی قوی بیاید، صحنه ای که ما را کاملا با زمان حال شخصیت داستان پیوند داده باشد. به عبارت دیگر باید درک کافی از او به عنوان شخصیتی خاص و از موقعیت کنونی اش به عنوان نمایشی نهفته داشته باشیم تا به نظر نرسد بازگشت به گذشته برای فرد بی اهمیتی روی می دهد.
    ۲/ دوم اینکه باید با داستان پیش برود و همه ی اتفاق هایی که برای شخصیت زاویه دید روی می دهد را نشان دهد. هر کدام از صحنه های داستان بسته به اینکه چگونه کشمکش را هدایت می کند می تواند نتیجه بخش یا بی نتیجه باشد.
    ۳/ سوم اینکه همیشه این سئوال را برای نویسنده به وجود آورد که این آدم ها چه می خواهند؟ در داستان چیزی باید در خطر باشد . آدم های داستان نمی توانند زندگی معمولی داشته باشند زیرا داستان زندگی معمولی نیست. داستان معانی واضح تر از زندگی واقعی را نشان می دهد. آدم های داستان سعی می کنند کارهایی انجام دهند یا از عهده ی کارهایی برآیند حتی اگر آنها را تنها به حال خود رها کنند.در داستان هر شخصیتی نسبت به کشمکش همانگونه که شخصیتش به او می گوید واکنش نشان می دهد یا آن را می سازد. نشان دادن چگونگی واکنش او به نوبه ی خود کشمکش بعدی را به وجود می آورد یا آن را آرامتر می کند. قدم اول برای به وجود آوردن شخصیت های با اهمیت این است که برای خود شما مهم باشند. در داستان کوتاه بهتر است حداکثر روی سه یا چهار شخصیت تمرکز کنید تا خصوصیت آنها گسترش یابد. داستان های کوتاه از ۵ شیوه که شیوه های داستان نویسی گفته می شوند ، برای ارایه ی اطلاعات به خواننده ساخته شده آند. این شیوه ها عبارتند از :
    گفت و گو، توصیف ، عمل داستانی، افکار ، تشریح.
    ( ادامه دارد)

حمید نیسی

دبیر سرویس آموزش ادبیات نوشتاری

بخش فرهنگی