نویسندگی

نکاتی در مورد آغاز ، میانه و پایان در داستان کوتاه(۲)

قسمت۲

شروع،میانه و پایان داستان کوتاه

قسمت ۲

ادامه ی ((( شروع،….)))
۲- میانه ی داستان
_ بسیاری از نویسنده ها با اشتیاق داستان را شروع می کنند و یک راست سراغ طرح داستان ، محل یا شخصیت ها می روند، سپس به میانه ی داستان می رسند و از پا می افتند . چه چیزی بخش میانه را چنین سخت می کند؟ بخش میانه پلی است که گاهی طولانی و پر پیچ و خم و گاهی کوتاه و مستقیم است. یک سوی پل شروع داستان است با شخصیت ها و کشمکش که گاهی نمادها را نیز معرفی می کند. سپس در میانه ی داستان همان شخصیت ها و کشمکش و گاهی نمادها از پل عبور می کنند و به گروه های موافق و مخالف دسته بندی می شوند. برخی از شخصیت ها در مسیر پل تغییر می کنند اما برخی تغییر نمی کنند. بدین گونه کشمکش عمیق تر می شود، شخصیت ها عاطفی تر می شوند و خطرها ممکن است شدیدتر شوند، زمانی که شخصیت های داستان به سمت دیگر پل می رسند نیروهای معرف رفتارشان روشن شده است. در انتهای پل همین نیروها با یکدیگر برخورد می کنند که این نقطه ی اوج داستان است. مسیر کلی داستان شما با ۳ پرسش سرنوشت ساز تعیین می شود:
۱/ این داستان چه کسی است؟
۲/ شخصیت زاویه دید کیست؟
۳/ خط سیر کامل داستان چیست؟
_ داستان چه کسی را می نویسید؟ پاسخ به این پرسش طرح داستان تان را مشخص خواهد کرد زیرا داستان مربوط به هر کسی که باشد همان شخصیت هم مسیر اصلی داستان را تعیین خواهد کرد. در داستان کوتاه متداول است که فقط یک شخصیت زاویه ی دید داشته باشد و همه ی داستان را از چشم آن شخصیت ببینید. اگر خط سیر داستان را به روشنی بدانید می توانید نوشتن بخش میانه ی داستان را آسانتر کنید. این موضوع به شما کمک می کند تا بدانید بر چه صحنه هایی تاکید کنید. در داستان صحنه ای وجود دارد که باید نمایشی نشان داده شود و آن نقطه ی اوج داستان است. نقطه ی اوج کجای داستان است؟ جایی است که باید چیزی تقدیم شود و همه ی نیروهای پدید آمده در داستان را در برابر یک دیگر قرار می دهد. شخصیت های داستان در مسیر داستان امکان دارد تغییر شخصیت بدهند و نویسنده باید آن را نشان بدهد. برای اینکه این تغییر قابل قبول باشد ۴ شرط لازم است:
۱_ خواننده باید شخصیت اولیه و به خصوص انگیزه های قهرمان داستان شما را درک کند که چرا این رفتار را دارد.
۲_ خواننده باید دلیل قابل تغییر بودن شخصیت را قبول کند ( هر کسی قابل تغییر نیست)
۳_ خواننده باید تجربه های نشان داده در داستان را برای تغییر شخصیت عاقلانه بداند
۴_ خواننده باید انگیزه ی تازه ی شخصیت داستان را جایگزین قبلی بداند.
نویسنده با نشان دادن شخصیت داستان در حال انجام کار قابل تغییر بودن او را به خواننده نشان می دهد. بر خلاف زندگی واقعی در داستان تغییر شخصیت باید نتیجه ی تجربیات مکرر و متقاعد کننده ای باشد که شخصیت داستان مجبور به تحمل آن است.
( ادامه دارد)

 

حمید نیسی

دبیر سرویس آموزش ادبیات نوشتاری

بخش فرهنگی