نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
گفتگو در داستان کوتاه
قسمت ۱
((((( گفتگو در داستان))))) _ گفتگو باید داستان را پیش ببرد چون اگر چنین نکند همه چیز، از جمله خط داستانی، شخصیت پردازی، تزاید حس و حال داستان متوقف می گردد. گفتگو نه تنها باید واقعی باشد، بلکه باید از لحاظ دراماتیک نیز واقعی باشد، نویسنده باید با چاشنی درام مفهوم واقعیت عینی را القا کند. بین مکالمه و گفتگو اختلاف است و وقتی مکالمه را به عنوان اینکه گفتگویی خوب و واقعی است روی کاغذ می نویسیم، انگار که آب سردی روی ساختمان درام ریخته آیم . مثلاً به این می گویند مکالمه: « کجا زندگی می کنی؟» « خیابان مخابرات فرعی ۸» و اما به این یکی می گویند : « این جاها زندگی می کنی؟» « اگه بشه اسمشو زندگی گذاشت» هنر گفتگو در این نهفته است که خواننده را به این فکر هدایت می کند که شخصیت ها همانطور که در زندگی روزمره حرف می زنند ، سخن می گویند، در حالی که این عمل آنها هیچ ربطی به زندگی روزمره ندارد. حرف هایی که مردم در زندگی روزمره می زنند مکالمه است نه گفتگو. مکالمه تبادل اطلاعات است : « ساعت چنده؟» «ساعت شش» این مکالمه است، اما گفتگو نیست. پس گفتگو چیست؟ شاید مثل یک زن زیبا با تجربه ای اسرارآمیز ، تشخیص گفتگوی خوب ساده تر از تعریف کردن آن است. گفتگوی خوب، یکی از کارهای زیر را انجام می دهد: ۱- گوینده را معرفی می کند ۲- صحنه را معرفی می کند ۳- کشمکش به وجود می آورد ۴- پیش گویی( یا زمینه چینی) می کند ۵- توضیح می دهد برای مثال فرض کنیم بخواهیم خصلت بدبینی شخصیت را نشان دهیم، مسلما توصیف فیزیکی وی به سختی از عهده ی چنین امری برمی آید و اگر ما شخص را بدبین بنامیم، بدون تردید از لحاظ تاثیر دراماتیک چیزی از دست خواهد رفت. بنابراین کلمات را در دهان شخصیت می گذاریم: « زندگی مثل روسپی می مونه، مرد» و یا« من هیچ وقت به آدم دو تیکه اعتماد ندارم . اون داره یه چیزی رو مخفی می کنه» اگر شخصیتی بدون دلیل حذفی بزند یا بدون اضافه کردن چیزی به داستان سخن بگوید، وقت خواننده را تلف می کند و حوصله اش را سر می برد، مثل اضافه کردن چاشنی نامناسبی به یک غذای کاملا جا افتاده، این استعداد را دارد که همه چیز را فاسد و خراب کند. آنتونی ترولوپ گفته است که گفتگو باید به تعریف داستان کمک کند و وقتی موضوعی بی ربط به کار اضافه شود، خواننده احساس می کند که کلاه سرش گذاشته اند. آرتورو ویوانته در تایید این نظر می گوید: « بین هر قطعه ی گفتگو با قطعه ی بعدی رابطه ای باید برقرار باشد. گفتگو باید نکته ای را بیان کند ،مسئله یا مشکل و یا دیدگاه اصلی باید منتقل شود» نویسنده باید بر واکنش شخصیت ها مسلط باشد. هیچ چیز نباید توجه خواننده را منحرف سازد، وگرنه، تاثیر صحنه و در نتیجه اهمیت ناسازگاری آنها و چیزهایی که در پی آن می آید، از بین خواهد رفت. به عنوان مثال اگر نویسنده گفتگو را قطع کند و قطعه ای توصیفی در باره ی آب و هوا یا درباره ی شخص سومی که در صحنه دخالت ندارد بیاورد، یا گفتگو رابطه ی کمی با موضوع صحبت داشته باشد، فقط باعث گیج شدن خواننده می شود. ترولوپ می پرسد: « آیا گفتگو کمکی به تعریف داستان می کند؟» در همه ی دوره های تاریخ ادبیات، شخصیت ها سلام و علیک و خداحافظی می کنند ولی در گفتگویی که خوب نوشته شده باشد از این نوع عبارات « خونه ت کجاس؟» ، « چند سالته؟», « کارت چیه؟» ،« خداحافظ سعید» و….. استفاده نمی شود. لازم نیست رفت و آمدها لاینقطع نشان داده شود. قطعه ای توصیفی را می توان جانشین آنها کرد و نشان داد که « فلان» شخص آمد و « بهمان » کس رفت. به علاوه شخصیت می تواند گزارش را با جمله ای اخباری آغاز کند: « خوشحالم که تونستی از پسش بربیای …» یا « سر راهم سری به جمشید می زنم ….» ( ادامه دارد)
حمید نیسی
دبیر سرویس آموزش ادبیات نوشتاری
بخش فرهنگی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
زیر پوست شهر(3)
استعارههای جهتی در فرشهای محرابی زبانشناسی شناختی یکی از سه دیدگاه مطرح در حیطه زبانشناسی است که در دهههای اخیر پژوهشگران به آن توجه کردهاند. یکی از مهمترین مباحـث زبـانشناسـی شـناختی، معنیشناسی شناختی است که نخستین بار از سوی لیکاف مطرح شد و نگرشی را معرفی کرد که بسیاری از معنیشناسان را مجذوب خود ساخت. […]
گنبدی به بلندای هفت قرن(سلطانیه) شهر سلطانيه در محل كنوني دهكده سلطانيه و در ميان خانهاي روستايي ، بناي گنبد سلطان محمد خدابنده («سلطان محمد خدابنده – اولجایتو هشتمین سلطان از سلسله ایلخانان بود…
شب یکصدسالگی «محمّدعلی موحّد» در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار میشود.