دین ، انسان ، جهان

نگاهی به تاریخ انسان و دین و جهان ،قسمت هشتم-ی صفایی

باورهایی در این انسانها توسط باستانشناسان و دانشمندان با کشف جسدی که در غار شیندار در شمال عراق یافت شده که در روی بنری از انواع گِل ها ودر زیر توده عظیمی از سنگ مدفون شده است...

 

نئاندرتال ها مردگان خود را با تشریفات خاص بخاک می سپردند! 

باورهایی  در این انسانها توسط باستانشناسان و دانشمندان با کشف جسدی که در غار شیندار در شمال عراق یافت شده که در روی بنری از انواع گِل ها ودر زیر توده عظیمی از سنگ مدفون شده است یا در تجیک تاش در ترکستان جسد طفلی پیدا شده که با جفت شاخ بز کوهی که به شکل دایره در اطراف جسد گذاشته شده بود زینت شده است و یا در مونت سیرسئو جمجمه انسانی در بین دایره کوچکی از سنگ های زینتی ریز بدست آمده است.

در این قبور غالبا مردگان به رنگ قرمز رنگ شده و هدایایی نیز در مجاورت جسد قرار داده شده است.

سی هزار سال قبل از میلاد مسیح

نئاندرتال ها به تدریج جای خود را به دسته دیگری از انسانها بنام «انسان عاقل Homo sapiens» اجداد انسانهای امروزی واگذار کردند که بعدها در تاریخ شاهد رویدادها و تحولات و کشفیات بشر میشویم و کم کم پیدایش دین ها. اشکالی  که در غار سه برادران در جنوب فرانسه یا در ناحیه سلوتر و همچنین در شمال اسپانیا و نقاشی و صورت نگاری از انسان عاقل کشف شده که نشان از مهارت آنها در نقاشی بوده است. شاید هم از غار بعنوان معبد استفاده میکردند چون اشکال گوناگونی از قبیل اسب، گاومیش و

گوزن مشاهده شده است .

دانشمندان بعداز نقوش غارها به این نتیجه رسیدند که باورهای مردم این دوران بنحوی با سحر و جادو ارتباط داشته است. در همین دوران بود که بشر خدا و دین را در ذهن خود متولد کرد و قدرت های فوق طبیعی نقش تعیین کننده خود را آغاز کردند و بر تمام شئون جامعه گسترش یافت که در شکلگیری 

اجتماعات و تمدن تاثیر می کنند. حتی قوانین و شکل ساختمانهای شهرها تا حد زیادی تحت تاثیر اعتقادات مذهبی قرار میگرند. نباید فراموش کرد که وحشت و ترس و احتیاج، عاملین اولیه پیدایش خدا و مذهبند. بشر از آنچه نمی شناخته هراس داشته و وحشت باعث ایجاد احترام و ستایش آن شیئ ناشناخته می گردیده است. تمامی عوامل طبیعی اعم از باد، باران، گرما، سرما، رعدوبرق و همه چیز باعث ترس و وحشت انسان میشده و سعی میکرده که این عوامل ناشناخته را کشف کند ولی پویایی بی حد بشر، تفکر و کنجکاوی در کشف بروز حوادث و حفاظت در برابر عوامل طبیعت، گرسنگی،

بیماری و مرگ او را به راهی سوق میدهدکه منتهی به آفرینش اعتقادات می گردد. بشر خلاق و سازنده همانگونه که برای رفع نیازمندیهای خود به اختراع و تکمیل وسائل کار و تولید ابزار می پرداخت، در مورد مذهب نیز از ادامه تفکرات باز نمی ایستد و فعالیت مغزی خود را علیرغم فقرعلمی، همچنان گسترش میدهد و دامنه تخیلات و میدان افسانه سازی خود را آنقدر بالا میبرد تا به جایی میرسد که چون کرم ابریشم در درون پیله افکار واهی و معتقداتی که خود تنیده بوده گرفتار می شود و ابداعات و افسانه های اختراعی اش، ارباب و فرمانروای ذهن او می شود.

 

نویسنده : ی،صفایی