شعر

هر هفته با شاعران مخاطب رسانه

هر هفته چهارشنبه و یکشنبه ها با اشعار شاعران مخاطب رسانه ایرانیان اروپا ...

 

#فاطمه_اتحاد

زنم که زخم عمیقم به قدمت بشر است
که هر چه می کشم از این سکوت بی پدر است

چگونه اوج بگیرد ، به آسمان برسد
پرنده ای که از اول بدون بال و پر است

هنوز قد نکشیده ! برای قطع تنم
ببین چه کشمکشی بین ارّه با تبر است

به هر تجاوز شرعی، هزار لعنت و ننگ
به وصلتی که دوامش به خطبه معتبر است

شبیه برگ جدا زیر پای رهگذران
نبودم ایمن و جانم همیشه در خطر است

نجنگ بر سر حقّت، غزال خون به دلم
که در طریقت جنگل، بَرَنده شير نر است

دو جرعه صبر بیاور، که طاقتم شده طاق
هوار می کشم اما ، زمانه کور و کر است

 

گیج و سردرگم و بلاتکلیف

همه جای جهان پریشونه

من دارم بی تو خسته تر میشم

از شبا و روزای این خونه

 

#مهلا_تیموریان

همه میگن قوی و مغرورم

ظاهرم مثل سنگ بی روحه

اما یه قلب ساده غمگین

پشت سرسختیایِ این کوهه

 

کوه هستم ولی نه سنگی و سخت

کوهی از جنس درد و دلتنگی

تو داری با منِ زمین خورده

با تموم قوات می جنگی

 

گفته بودم که بی تو می تونم

این زن از ادعاش پشیمونه

مگه آدم چقدر جون داره؟

مگه آدم چقدر می تونه؟

 

من پر از دره های اندوهم

اون غرور همیشگی مرده

خوب این صحنه رو تماشا کن!

کوهی از ادعا ترک خورده

در گیر و دار قصه ی عشق نهانی ام ،

گفتی که بر سریر دلت می نشانی ام

جانم به انحصار حضورت در آمده ست

خوب است مفتخر به چنین میزبانی ام

می آیی و تمام مرا عشق می برد

حالم خوش است با تو و این خوش گمانی ام

معلوم شد کلام نگاهت برای من

دیوانه ی همین هنر رمزخوانی ام

تندیس عشق هم که برازنده ی تو شد

نوش تو باد مدح من و قدردانی ام

گم کرده ام دوباره تو را در میان شهر

عمرم گذشت و در به در یک نشانی ام

خواب و خیال بوسه ی تو از سرم نرفت

تشنه است باز این دو لب ارغوانی ام

در انتظار بوسه هدر رفت عشق مان

تعجیل کن ! به مرز جنون می کشانی ام

 

 


در گیر و دار قصه ی عشق نهانی ام ،
گفتی که بر سریر دلت می نشانی ام

جانم به انحصار حضورت در آمده ست
خوب است مفتخر به چنین میزبانی ام

می آیی و تمام مرا عشق می برد
حالم خوش است با تو و این خوش گمانی ام

معلوم شد کلام نگاهت برای من
دیوانه ی همین هنر رمزخوانی ام

تندیس عشق هم که برازنده ی تو شد
نوش تو باد مدح من و قدردانی ام

گم کرده ام دوباره تو را در میان شهر
عمرم گذشت و در به در یک نشانی ام

خواب و خیال بوسه ی تو از سرم نرفت
تشنه است باز این دو لب ارغوانی ام

در انتظار بوسه هدر رفت عشق مان
تعجیل کن ! به مرز جنون می کشانی ام

 

شاعر ترانه سرا مرضیه عطایی ” ارغوان ”

 

کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی

کارشناسی ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی

 

کتاب ها :

 

۱.هر چه قد می کشم به آسمان تو نمی رسم / نشر شانی

۲. تنگ کوچکی به اندازه ی دو ماهی/ نشر نیماژ

۳. عشق می کارم/ نشر شانی

۴. دوباره عاشقت شدم/ نشر شانی