واژه های پارسی

واژگان سره پارسی .مسعود میرعالی. توسط پروا پاچیده

واژه های کهن پارسی

واژگانِ سره ی پارسی؛

دو واژه ی پهلویِ “مُروا و مُرغوا” را بیشتر بشناسیم ؛
الف: مُروا: فال،شگون درکارِ خوب
ب: مُرغوا: فالِ بد از رویِ پرواز پرنده
امیر مُعزّی،(قرن ۵ و ۶) ملک الشعرای الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی، در قصیده ی (لُغَز و چيستان اسب)، با مطلع ؛

ای ساربان! منزل مکن جز در دیارِ یارِ من

تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دَمَن ؛
تفاوت معنایی این دو واژه ی پهلوی را، به خوبی بیان کرده است؛

آری چو پیش آید قضا، مُروا شود چون مُرغوا

جای شَجَر گیرد گيا، جای طرب گیرد شَجَن (غم و اندوه)

مُروا، مُروای نیک ؛ لحن بیست و دوم از سی الحان باربد(موسیقی دان دوره ی ساسانی) می باشد ؛

چو بر “مُروای نیک” انداختی فال،

همه، نیک آمدی مُروای آن سال
” نظامی ”
و در پایان، رودکی زیبا سروده است ؛

لبِ بختِ پیروز را خنده ای

مرا نیز، مُروای فرخنده ای!#

مسعودمیر عالی

منابع:
گنجور؛
۱- دیوانِ امیر معزّی
۲- پنج گنجِ نظامی گنجوی
۳- دیوانِ رودکی سمرقندی