نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
پرسش ۱. عباس معروفی، رماننویس، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار، ناشر و شاعر در ۶۵سالگی و در آلمان درگذشت؛ نویسندهای که در سومین دهه زندگیاش نامش را به عنوان روزنامهنگار و نویسنده در این فعالان این حوزه ثبت کرده بود. به نظر شما برجستهترین ویژگیها و شاخصههای داستاننویسی معروفی کدام مورد هستند؟ ۲.”سمفونی مردگان” از زمان انتشار (۱۳۶۸) نظرات مثبت بسیاری از نویسندگان و منتقدان را به همراه داشت که در دهههای بعدی نیز از میزان آن کاسته نشد. به نظرشما، چه عواملی این اثر را خاص میکند؟ درونمایه و داستان برادرکشی و … یا فرم و فضا؟ ۳.آیا میتوان از این کتاب به عنوان اثری جریانساز در حوزه ادبیات داستانی یاد کرد؟ ۴.به نظر شما پس از “سمفونی مردگان ” موفقیتهای معروفی در حوزه داستاننویسی در دیگر آثار او تکرار شد؟ ۵.برخی معتقدند که با وجود ترجمه “سمفونی مردگان” به زبانهای انگلیسی، آلمانی، عربی، کردی و ترکی این کتاب آنطور که باید در سطح جهانی دیده نشد. آیا با این نظر موافقید؟ اگر بله، دلیل آن را چه میدانید؟ ۶.او چهرهای پرتلاش و پرجنب و جوش بود؛ از تاسیس مجله ادبی گردون گرفته تا کتابفروشی و انتشارات در آلمان… نسبت سایر فعالیتهای معروفی نظیر روزنامهنگاری را با داستاننویسیاش چطور تبیین میکنید؟ ۷.تاثیرگذاری عباس معروفی و فعالیتهای او در حوزه روزنامهنگاری ادبی را چطور ارزیابی میکنید؟ نقش مجله ادبی گردون را در فضای آن دوران چطور میبینید؟ پاسخ ۱ : عباس معروفی تصویرگر سوگ ومرثیه و شکست بود . شخصیت های داستان های او تلاش می کنند که سدها و موانع را در مقابل شان بردارند ولی موفق نمی شوند .این اشخاص به نحوی مثل شخصیت های داستانی و نمایشی ساموئل بکت هستند ، شکست می خورند ، بلند می شوند و باز مبارزه می کنند و باز شکست می خورند و زیر چرخ دنده های ماشین زمان له می شوند .اگر شما داستان های کوتاه ” رو به روی آفتاب ” ، ” آخرین نسل برتر ” و ” عطر یاس ” را مطالعه کنید در مجموع به همین نتیجه می رسید . یکی از شاخصه های اصلی داستان های معروفی همین است .شخصیت سازی های موفق ، از نگاه من پینقش( یا پیرنگ ) این داستان ها مشکل دارند .به عنوان مثال بهترین داستان کوتاه معروفی ” قرمز طلایی ” است ولی در همین داستان هم روابط داستان مخدوش می شود .در این داستان خروس راوی قرمز و طلایی است .او خروس ها را به جنگ هم می اندازد .با شکست هر خروس ، صاحبان شان هم درگیر می شوند ولی در صحنه ی آخر به زندگی کارمندی می پردازد که زن و سه پسر و یک دختر دارد .زن بیمار می شود و هست و نیست خانواده از دست می رود .سرانجام این کارمند در پایان تصنعی است .معروفی باید جنگ خروس ها را توسعه می داد به طور نامستقیم ماجراهای دیگر را در آن قرار می داد . این قصه ها عمدتا ادبيات ” درگیر ” نامید ، ادبیاتی که در گیر با مبارزات سیاسی و اجتماعی می شود و با ساواک در می افتد ، نويسندگان بزرگی پرورش نمیدهد .مثلأ شما در ادبيات رئالیسم- سوسیالیستی، شوروی یک داستان نویس شش دانگ و بزرگ پیدا نمی کنید . داستان های ” در گریز ” و گوتیکی بیشتر دوام می آورند . اگر یکی از شاخصه های برجسته معروفی از نگاه من بخش نخست و پایانی ” سمفونی مردگان ” است که خیلی مدرن نوشته شده است. پاسخ ۲ :” داستان بلند “سمفونی مردگان ” دایره وار / ادواری ( cyclic ) است . مسیر مسطحی ندارد . اشخاص این داستان در یک فضای گرگ و میشی و غبارآلود زندگی می کنند .همه دربدر و سرگردان اند . رمان سمفونی مردگان، سرگذشت خانواده ی جابر اورخانی است . دو شخصیت اصلی این داستان بلند دو برادر به نام آيدين و اورهان هستند .هردو شخصیت های متضادی دارند .آيدين شاعر آرمانخواه سیاسی و عشقلاتی است اورهان فرصت طلب و سازشکار و کاسبکارانه است که سرانجام خودکشی می کند ، سرانجام آیدین مبارز هم بهتر از او نیست …در نهایت از دل این جدال مسأله ی برادر کشی و مشکل پدر سالاری و نابودی نسل جوان بیرون می زند . این داستان اوضاع سیاسی- اجتماعی و فکری ایران را در بعد از شهريور ۱۳۲۰ اغلب در شهر اردبیل به نمایش می گذارد . باری اسلوب کار معروفی بر بنیاد تداعی معانی و کندوکاو در ژرفای ناخودآگاه فردی قرار می گیرد و هم چنین معروفی قسمی ساختار موسیقی در پايه ی کار خود تعبیه کرده ، نام کتاب سمفونی مردگان است و بخش های کتاب ” موومان ” ۱ ، ۲ ، ۳ ، و ۴ حکایتگر همین معنی است که سمفونی آهنگی ست که از اصوات سازهای گوناگون ایجا می شود . معروفی به تقلید از شاعران و نویسندگان سمبولیک در فکر این بوده که هر واژه را به ” نت ” موسیقی تبدیل کند . او در این کار از مارسل پروست و از ساختار رمان بزرگ پروست ” در جست وجوی زمان از دست رفته ” استفاده کرده است. کار معروفی ریشه در موسیقی غربی دارد . از جهتی معروفی از شيوه ی پلی فونیک ( چند آوایی ) داستایفسکی در یادداشت های زیرزمینی، ابله و برادران کارامازوف تقلید کرده است. معروفی از سبک رئالیسم فراروی کرده و از یک شکل و شيوه فوق مدرن که مستند به صنعت و فن سالاری است بهره گرفته است .او به قسمی گفت و گوی درونی غوطهور شده است که نشانگر چالش ها و خوددرگیری و از خودبیگانی انسان با خود انسان است . پیش از این هم در بوف کور هدای ، سنگ صبور چوبک ، ملکوت صادقی ، سفر شب بهمن شعله ور و شازده احتجاب گلشیری به نحوی این چالش های درونی را دیده بودیم . آنهایی که بعد از چاپ سمفونی مردگان از سمفونی مردگان تعریف کردند ، مرعوب و مجذوب این اثر شدند ولی پس از مدتی که گرد و غبار خوابید متوجه شدند که اغلب تکنیک های سمفونی مردگان، را دیگران پیش از معروفی استفاده کرده بودند . از سوی دیگر معروفی طرح شخصیت ها را کاملأ از خشم و هیاهوی فاکنر گرفته. یوسف معروفی عین بنجی فاکنر است . آيدا مقل کدی ست . آيدين مثل کونتین است و اورهان شبیه جیسون است . تازه تيپ جابر اورخانی و همسرش شبيه کامپسون ها در خشم و هیاهو است . عباس معروفی کپی کاری از رمان خشم و هیاهو را رد می کند .نمی دانم چرا چنین کار می کرد . از نگاه من که درونمایه ی رمان که پدرسالاری و برادرکشی است خوب جا افتاده، فرم و فضای داستان هم با موضوع داستان هماهنگ است ولی هيچ کدام از عباس معروفی نیست . اشکال هم ندارد که نباشد چون ما نه سمفونی داریم ، نه رمان درست و حسابی داریم .چون سمفونی نداریم ، رمان هم نداریم . پاسخ ۳ :” کتاب سمفونی مردگان بی تردید بر نويسندگان بزرگ ما هم اثر گذاشت. ابن نويسندگان همدیگر را پر می کنند و از هم وام می گیرند ، بعضی ها چون زبان نمی دانستند پیش خود گفتند که معروفی چگونه توانست یک شبه ره صد ساله بپیماید، ولی بعد از مدتی متوجه شدند که معروفی یک بدلکار حرفه ای ست . نمی توان زحمت او را واقعا دست کم گرفت ولی او نتوانست در نصاب، هدایت ، علوی ، چوبک و گلشیری باشد .من دربارهی این چها نفر بیش از هزار صفحه نوشته ام و چاپ کرده ام .می خواستم عباس معروفی را بعد از اینها بیاورم دیدم در سطح آنها نیست . پاسخ ۴ :” موفقیت معروفی در رمان های “سال های بلوا ” و ” پیکر فرهاد ” هم به نحوی به دیده آمد ولی به هر حال او در بخش اول و آخر رمان سمفونی مردگان، آخرین تیر ترکش خود را رها کرد و نتوانست کار شگفتی روی میز بگذارد. بارها شنيده ام که گفت و می گفت که من بهترین رمان دنیا را می نویسم ولی او نمی توانست با یک دست چند هندوانه بردارد. نوشتن یک رمان بزرگ چندین سال کار دارد . پاسخ ۵ :” ببينيد، مشکل ما یکی دو تا نیست .می گویند چرا ما جايزه ی نوبل نمی گیریم . حق ما بود که به شاملو در شعر جايزه ی نوبل می دادند. در داستان کوتاه از نگاه من ، حق هوشنگ گلشیری بود که بگیرد . ولی شما وقتی سمفونی مردگان را می خواهید ترجمه کنید و یا اگر خوب هم ترجمه کنید ، آن اروپایی که خشم و هیاهو را خوانده است به شما چه می گوید ؟ ما با این بضاعت مزجات چگونه می توانیم در ادبيات جهان خودی نشان دهیم . این مترجمان نباید سمفونی مردگان را ترجمه می کردند ، چون دست ما را رو کردند . مترجم بوف کور یک فرانسوی قدرتمند بود ، فريدون هويدا می گفت ، از هدایت بهتر نوشته و ترجمه کرده است که بوف کور گل کرده ، سمفونی مردگان را بهترین مترجمان دنیا هم ترجمه کند به پای خشم و هیاهوی فاکنر نمی رسد . اصلا شما به من بگویید شخصیت های مثل چند و چندین دهه پیش چقدر عمق داشته اند که نویسنده رفته در وجود آنها چاه زده است ؟ پاسخ ۶ :” براهنی . استادم بود ، از او به اعتراض پرسیدم که چرا می خواهید در همه فن استاد شوید ؟ ترجمه ، شعر ، داستان ، نقد ، نمایش، بروید مثلا در شعر سخته شوید تا به نوبل برسید …” گفت:” کسی حق ندارد مرا در یک محدوده نگه دارد …” شاید سوال من غیر حرفه ای بود .براتیگان می گفت :” من هفت سال شعر نوشتم که بتوانم داستان بنویسم .” این حرف ها درست است ولی تلاش برای معاش، باعث می شود که نویسنده و شاعر از قافله بازمانند. عباس معروفی جوان افتاد ، هنوز جا داشت .براهنی هم حق بود که جايزه ی نوبل نگیرد چون غم نان داشت .معروفی را نمی دانم .او را خیلی این طرف و آن طرف دیده ام ، زحمت کشید واقعا در مجله ی گردون و در کتابفروشی ها و روزنامه نگاری، از نگاه من که او کار خودش را کرده بود ، پر پروازش همین قدر بود .باید از خودش راضی باشد . پاسخ ۷ :” خیلی از شاعران و نویسندگان از دل گردن در آمدند، شاید خیلی ها هم دست شان به آن نرسید و غرق شدند ولی از نگاه من معروفی می توانست در زمینه روزنامه نگاری شاملو را پشت سر بگذارد چون روابط عمومی اش با همه قوی بود .تقصیر او نبود که مجله را تعطیل کردند . نویسنده و شاعر و روزنامه نگار معضلات زیادی دارند. در ایران دچار مشکل می شوند و در اروپا دچار تکرار و خاطره می شوند و زود می میرند. حتا جمالزاده هم بعد “از یکی بود و یکی نبود” اثر خوبی ننوشت و در صد سالگی هم جوانمرگ شد . معروفی و نويسندگان دگر هم وقتی ایران را ترک کردند به سوی خود شلیک کردند .
پرسش
۱. عباس معروفی، رماننویس، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار، ناشر و شاعر در ۶۵سالگی و در آلمان درگذشت؛ نویسندهای که در سومین دهه زندگیاش نامش را به عنوان روزنامهنگار و نویسنده در این فعالان این حوزه ثبت کرده بود. به نظر شما برجستهترین ویژگیها و شاخصههای داستاننویسی معروفی کدام مورد هستند؟ ۲.”سمفونی مردگان” از زمان انتشار (۱۳۶۸) نظرات مثبت بسیاری از نویسندگان و منتقدان را به همراه داشت که در دهههای بعدی نیز از میزان آن کاسته نشد. به نظرشما، چه عواملی این اثر را خاص میکند؟ درونمایه و داستان برادرکشی و … یا فرم و فضا؟ ۳.آیا میتوان از این کتاب به عنوان اثری جریانساز در حوزه ادبیات داستانی یاد کرد؟ ۴.به نظر شما پس از “سمفونی مردگان ” موفقیتهای معروفی در حوزه داستاننویسی در دیگر آثار او تکرار شد؟ ۵.برخی معتقدند که با وجود ترجمه “سمفونی مردگان” به زبانهای انگلیسی، آلمانی، عربی، کردی و ترکی این کتاب آنطور که باید در سطح جهانی دیده نشد. آیا با این نظر موافقید؟ اگر بله، دلیل آن را چه میدانید؟ ۶.او چهرهای پرتلاش و پرجنب و جوش بود؛ از تاسیس مجله ادبی گردون گرفته تا کتابفروشی و انتشارات در آلمان… نسبت سایر فعالیتهای معروفی نظیر روزنامهنگاری را با داستاننویسیاش چطور تبیین میکنید؟ ۷.تاثیرگذاری عباس معروفی و فعالیتهای او در حوزه روزنامهنگاری ادبی را چطور ارزیابی میکنید؟ نقش مجله ادبی گردون را در فضای آن دوران چطور میبینید؟
پاسخ ۱ :
عباس معروفی تصویرگر سوگ ومرثیه و شکست بود . شخصیت های داستان های او تلاش می کنند که سدها و موانع را در مقابل شان بردارند ولی موفق نمی شوند .این اشخاص به نحوی مثل شخصیت های داستانی و نمایشی ساموئل بکت هستند ، شکست می خورند ، بلند می شوند و باز مبارزه می کنند و باز شکست می خورند و زیر چرخ دنده های ماشین زمان له می شوند .اگر شما داستان های کوتاه ” رو به روی آفتاب ” ، ” آخرین نسل برتر ” و ” عطر یاس ” را مطالعه کنید در مجموع به همین نتیجه می رسید . یکی از شاخصه های اصلی داستان های معروفی همین است .شخصیت سازی های موفق ، از نگاه من پینقش( یا پیرنگ ) این داستان ها مشکل دارند .به عنوان مثال بهترین داستان کوتاه معروفی ” قرمز طلایی ” است ولی در همین داستان هم روابط داستان مخدوش می شود .در این داستان خروس راوی قرمز و طلایی است .او خروس ها را به جنگ هم می اندازد .با شکست هر خروس ، صاحبان شان هم درگیر می شوند ولی در صحنه ی آخر به زندگی کارمندی می پردازد که زن و سه پسر و یک دختر دارد .زن بیمار می شود و هست و نیست خانواده از دست می رود .سرانجام این کارمند در پایان تصنعی است .معروفی باید جنگ خروس ها را توسعه می داد به طور نامستقیم ماجراهای دیگر را در آن قرار می داد . این قصه ها عمدتا ادبيات ” درگیر ” نامید ، ادبیاتی که در گیر با مبارزات سیاسی و اجتماعی می شود و با ساواک در می افتد ، نويسندگان بزرگی پرورش نمیدهد .مثلأ شما در ادبيات رئالیسم- سوسیالیستی، شوروی یک داستان نویس شش دانگ و بزرگ پیدا نمی کنید . داستان های ” در گریز ” و گوتیکی بیشتر دوام می آورند . اگر یکی از شاخصه های برجسته معروفی از نگاه من بخش نخست و پایانی ” سمفونی مردگان ” است که خیلی مدرن نوشته شده است.
پاسخ ۲ :”
داستان بلند “سمفونی مردگان ” دایره وار / ادواری ( cyclic ) است . مسیر مسطحی ندارد . اشخاص این داستان در یک فضای گرگ و میشی و غبارآلود زندگی می کنند .همه دربدر و سرگردان اند . رمان سمفونی مردگان، سرگذشت خانواده ی جابر اورخانی است . دو شخصیت اصلی این داستان بلند دو برادر به نام آيدين و اورهان هستند .هردو شخصیت های متضادی دارند .آيدين شاعر آرمانخواه سیاسی و عشقلاتی است اورهان فرصت طلب و سازشکار و کاسبکارانه است که سرانجام خودکشی می کند ، سرانجام آیدین مبارز هم بهتر از او نیست …در نهایت از دل این جدال مسأله ی برادر کشی و مشکل پدر سالاری و نابودی نسل جوان بیرون می زند . این داستان اوضاع سیاسی- اجتماعی و فکری ایران را در بعد از شهريور ۱۳۲۰ اغلب در شهر اردبیل به نمایش می گذارد . باری اسلوب کار معروفی بر بنیاد تداعی معانی و کندوکاو در ژرفای ناخودآگاه فردی قرار می گیرد و هم چنین معروفی قسمی ساختار موسیقی در پايه ی کار خود تعبیه کرده ، نام کتاب سمفونی مردگان است و بخش های کتاب ” موومان ” ۱ ، ۲ ، ۳ ، و ۴ حکایتگر همین معنی است که سمفونی آهنگی ست که از اصوات سازهای گوناگون ایجا می شود . معروفی به تقلید از شاعران و نویسندگان سمبولیک در فکر این بوده که هر واژه را به ” نت ” موسیقی تبدیل کند . او در این کار از مارسل پروست و از ساختار رمان بزرگ پروست ” در جست وجوی زمان از دست رفته ” استفاده کرده است. کار معروفی ریشه در موسیقی غربی دارد . از جهتی معروفی از شيوه ی پلی فونیک ( چند آوایی ) داستایفسکی در یادداشت های زیرزمینی، ابله و برادران کارامازوف تقلید کرده است. معروفی از سبک رئالیسم فراروی کرده و از یک شکل و شيوه فوق مدرن که مستند به صنعت و فن سالاری است بهره گرفته است .او به قسمی گفت و گوی درونی غوطهور شده است که نشانگر چالش ها و خوددرگیری و از خودبیگانی انسان با خود انسان است . پیش از این هم در بوف کور هدای ، سنگ صبور چوبک ، ملکوت صادقی ، سفر شب بهمن شعله ور و شازده احتجاب گلشیری به نحوی این چالش های درونی را دیده بودیم . آنهایی که بعد از چاپ سمفونی مردگان از سمفونی مردگان تعریف کردند ، مرعوب و مجذوب این اثر شدند ولی پس از مدتی که گرد و غبار خوابید متوجه شدند که اغلب تکنیک های سمفونی مردگان، را دیگران پیش از معروفی استفاده کرده بودند . از سوی دیگر معروفی طرح شخصیت ها را کاملأ از خشم و هیاهوی فاکنر گرفته. یوسف معروفی عین بنجی فاکنر است . آيدا مقل کدی ست . آيدين مثل کونتین است و اورهان شبیه جیسون است . تازه تيپ جابر اورخانی و همسرش شبيه کامپسون ها در خشم و هیاهو است . عباس معروفی کپی کاری از رمان خشم و هیاهو را رد می کند .نمی دانم چرا چنین کار می کرد . از نگاه من که درونمایه ی رمان که پدرسالاری و برادرکشی است خوب جا افتاده، فرم و فضای داستان هم با موضوع داستان هماهنگ است ولی هيچ کدام از عباس معروفی نیست . اشکال هم ندارد که نباشد چون ما نه سمفونی داریم ، نه رمان درست و حسابی داریم .چون سمفونی نداریم ، رمان هم نداریم .
پاسخ ۳ :”
کتاب سمفونی مردگان بی تردید بر نويسندگان بزرگ ما هم اثر گذاشت. ابن نويسندگان همدیگر را پر می کنند و از هم وام می گیرند ، بعضی ها چون زبان نمی دانستند پیش خود گفتند که معروفی چگونه توانست یک شبه ره صد ساله بپیماید، ولی بعد از مدتی متوجه شدند که معروفی یک بدلکار حرفه ای ست . نمی توان زحمت او را واقعا دست کم گرفت ولی او نتوانست در نصاب، هدایت ، علوی ، چوبک و گلشیری باشد .من دربارهی این چها نفر بیش از هزار صفحه نوشته ام و چاپ کرده ام .می خواستم عباس معروفی را بعد از اینها بیاورم دیدم در سطح آنها نیست .
پاسخ ۴ :”
موفقیت معروفی در رمان های “سال های بلوا ” و ” پیکر فرهاد ” هم به نحوی به دیده آمد ولی به هر حال او در بخش اول و آخر رمان سمفونی مردگان، آخرین تیر ترکش خود را رها کرد و نتوانست کار شگفتی روی میز بگذارد. بارها شنيده ام که گفت و می گفت که من بهترین رمان دنیا را می نویسم ولی او نمی توانست با یک دست چند هندوانه بردارد. نوشتن یک رمان بزرگ چندین سال کار دارد .
پاسخ ۵ :” ببينيد، مشکل ما یکی دو تا نیست .می گویند چرا ما جايزه ی نوبل نمی گیریم . حق ما بود که به شاملو در شعر جايزه ی نوبل می دادند. در داستان کوتاه از نگاه من ، حق هوشنگ گلشیری بود که بگیرد . ولی شما وقتی سمفونی مردگان را می خواهید ترجمه کنید و یا اگر خوب هم ترجمه کنید ، آن اروپایی که خشم و هیاهو را خوانده است به شما چه می گوید ؟ ما با این بضاعت مزجات چگونه می توانیم در ادبيات جهان خودی نشان دهیم . این مترجمان نباید سمفونی مردگان را ترجمه می کردند ، چون دست ما را رو کردند . مترجم بوف کور یک فرانسوی قدرتمند بود ، فريدون هويدا می گفت ، از هدایت بهتر نوشته و ترجمه کرده است که بوف کور گل کرده ، سمفونی مردگان را بهترین مترجمان دنیا هم ترجمه کند به پای خشم و هیاهوی فاکنر نمی رسد . اصلا شما به من بگویید شخصیت های مثل چند و چندین دهه پیش چقدر عمق داشته اند که نویسنده رفته در وجود آنها چاه زده است ؟
پاسخ ۶ :” براهنی . استادم بود ، از او به اعتراض پرسیدم که چرا می خواهید در همه فن استاد شوید ؟ ترجمه ، شعر ، داستان ، نقد ، نمایش، بروید مثلا در شعر سخته شوید تا به نوبل برسید …” گفت:” کسی حق ندارد مرا در یک محدوده نگه دارد …” شاید سوال من غیر حرفه ای بود .براتیگان می گفت :” من هفت سال شعر نوشتم که بتوانم داستان بنویسم .” این حرف ها درست است ولی تلاش برای معاش، باعث می شود که نویسنده و شاعر از قافله بازمانند. عباس معروفی جوان افتاد ، هنوز جا داشت .براهنی هم حق بود که جايزه ی نوبل نگیرد چون غم نان داشت .معروفی را نمی دانم .او را خیلی این طرف و آن طرف دیده ام ، زحمت کشید واقعا در مجله ی گردون و در کتابفروشی ها و روزنامه نگاری، از نگاه من که او کار خودش را کرده بود ، پر پروازش همین قدر بود .باید از خودش راضی باشد .
پاسخ ۷ :”
خیلی از شاعران و نویسندگان از دل گردن در آمدند، شاید خیلی ها هم دست شان به آن نرسید و غرق شدند ولی از نگاه من معروفی می توانست در زمینه روزنامه نگاری شاملو را پشت سر بگذارد چون روابط عمومی اش با همه قوی بود .تقصیر او نبود که مجله را تعطیل کردند . نویسنده و شاعر و روزنامه نگار معضلات زیادی دارند. در ایران دچار مشکل می شوند و در اروپا دچار تکرار و خاطره می شوند و زود می میرند. حتا جمالزاده هم بعد “از یکی بود و یکی نبود” اثر خوبی ننوشت و در صد سالگی هم جوانمرگ شد . معروفی و نويسندگان دگر هم وقتی ایران را ترک کردند به سوی خود شلیک کردند .
تهیه و تنظیم
استاد فیض شریفی
لیلا طیبی / مستند «خداحافظ طبریه» ساخته «لینا سوآلم» به عنوان نماینده رسمی سینمای فلسطین در جوایز اسکار ۲۰۲۴ معرفی شد.
زانا کوردستانی / «چمدان» به کارگردانی آکو زندکریمی و سامان حسینپور، موفق به کسب جایزه بهترین فیلمنامه از جشنواره پارما شد.
زانا کوردستانی / استاد “رضا کریممجاور” نویسنده و مترجم ایرانی کُرد ایرانی، زاده ۱۳۵۷ خورشیدی در بوکان است.
زانا کوردستانی / با پایان مهلت ارسال اثر برای حضور در هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت»، ۶۱۵ مستند ایرانی خواستار حضور در این دوره شدند.